گنجور

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۲۵ - در طور خواجه

 

در جام جم بریز شراب مغانه را

در وی نگر حقیقت این کار خانه را

ای پیر دیر اهل خرابات محرمند

زین راز نکته گوی و رها کن بهانه را

بی اعتدالی ار کنم از شور این حدیث

[...]

امیرعلیشیر نوایی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۳۸ - در طور خواجه

 

از می طلوع کرد چو در ساغر آفتاب

عکس تو آفتاب دگر شد در آفتاب

بین روی ساقی و می روشن که خلق را

سوزند نوع دیگر از این‌ها هر آفتاب

شب ز آفتاب روی تو و آفتاب می

[...]

امیرعلیشیر نوایی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۶۴ - ایضا له

 

در میکده صلاح و ورع در شماره نیست

آنجا جز آنکه باده بنوشند چاره نیست

حال مآل دردکشان گرچه شد نهان

احوال اهل صومعه هم آشکاره نیست

شد این کنار بحر سرشکم کنار من

[...]

امیرعلیشیر نوایی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۶۵ - ایضا له

 

در دهر هر که دامن پیر مغان گرفت

بهر نجات دامن او می توان گرفت

نبود دگر ز خفت دور فلک غمش

آن کاو به کوی میکده رطل گران گرفت

دل داشتم نگه ز وی اما به عشوه ای

[...]

امیرعلیشیر نوایی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۶۶ - ایضا له

 

رفتی اگرچه از بر من کی گذارمت

تا بازت آورد به خدا می‌سپارمت

کارم چو از ازل به تو افتاده تا ابد

گر صد رهم گذاری و من کی گذارمت

دامان تست و دست من ار افکنی سرم

[...]

امیرعلیشیر نوایی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۶۷ - ایضا له

 

از تاب می دگر به سرم شعله در گرفت

می باز سوز آتش ما را ز سر گرفت

اندر سفال میکده بود این مگر که دوش

در کنج دیر مغبچه ام جام زر گرفت

یک جام تا به حشر بسم بود طرفه بین

[...]

امیرعلیشیر نوایی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۷۳ - تتبع مخدومی

 

در شوق لعل تو که دلم خون ناب ریخت

شور آبه ایست آنکه بر آتش کباب ریخت

نقش سواد زلف تو بر صفحه دلم

شد چون سیاهی‌ای که به روی کتاب ریخت

رستست در بهار رخت لاله‌ها مگر

[...]

امیرعلیشیر نوایی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۸۱ - ایضا له

 

ما را به جز گدایی میخانه کار چیست؟

کاری که قسمت ازلست اختیار چیست؟

چون بیوفاست غمکده دهر می بیار

بودن درین سرای دمی هوشیار چیست؟

آغاز کار دهر که دانست کان چه بود

[...]

امیرعلیشیر نوایی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۸۷ - تتبع خواجه

 

هرگز گدای میکده از شاه غم نداشت

کز التفات پیر مغان هیچ کم نداشت

تنها نه من به خاک مذلت فتاده‌ام

هرگز فلک بر اهل خرد جز ستم نداشت

دارم سفال کهنه میخانه پر شراب

[...]

امیرعلیشیر نوایی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۹۷ - تتبع خواجه

 

گفتم شراب لعل تو یاقوت احمر است

یاقوت و لعل نیست ندانم چه جوهر است

طوبی برابر قدت ار گوید اهل زهد

گفتن بود گیاه به طوبی بر ابر است

ماییم در حریم خرابات و جام می

[...]

امیرعلیشیر نوایی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۱ - مخترع

 

حسنی که دیده دید دل آن سوی مایل است

فریاد دل ز دیده و آه من از دل است

خواهم که آتش افتد از آن چهره در نقاب

گو از چه رو بچشمم ازان روی حایل است

در ظلمت فراق چو نوشم زلال خضر

[...]

امیرعلیشیر نوایی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۷ - مخترع

 

آمد بهار دلکش و گل‌های تر شکفت

دلها از آن نشاط ز گل بیشتر شکفت

دل از صباحت رخ خوبت گشاده شد

مانند غنچه ای که به وقت سحر شکفت

می آید از گل چمن عشق بوی خون

[...]

امیرعلیشیر نوایی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۲ - تتبع مخدومی

 

خط بر فراز لعل تو از مشک ناب چیست؟

بر آب زندگیت ز ظلمت نقاب چیست؟

ای دل چو مرغ وصل به سویت نمود میل

یک دم قرار پیشه کن این اضطراب چیست؟

هر شامش ار نه رنج خمارست از صبوح

[...]

امیرعلیشیر نوایی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۹ - تتبع میر

 

بوی شراب عشق تو بیهوشی آورد

رنگش ز رنگ عقل فراموشی آورد

باشد تکلم تو زبان بند اهل عشق

کش استماع مایه خاموشی آورد

لعلت عجب می است که کیفیتش به دل

[...]

امیرعلیشیر نوایی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۵ - تتبع خواجه

 

آن بیوفا چه شد که نظر سوی ما کند

وعده کند وفا و به وعده وفا کند

آنکاو ز جور مغبچگان در شکایت است

باید به پیر دیر مغان التجا کند

شوخی که التفات به سوی شهان نکرد

[...]

امیرعلیشیر نوایی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۷ - تتبع خواجه

 

رندان که عزم سیر به کوی مغان کنند

دین بهر می و چو مغبچه جوید چنان کنند

ایمان چو باختند به زنار زلف او

آنگه سبک نشاط به رطل گران کنند

سرخوش چو بهر عیش کله گوشه بشکنند

[...]

امیرعلیشیر نوایی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۰ - تتبع خواجه

 

دوران نشان ز بخت جوانم نمی‌دهد

جامی ز دست پیر مغانم نمی‌دهد

از هر که نوشداروی جان می‌کنم طلب

جز از شرابخانه نشانم نمی‌دهد

در هجر او که گریه شده در گلو گره

[...]

امیرعلیشیر نوایی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۲ - تتبع خواجه

 

در دست پیر میکده گلرنگ باده بود

یا عکس روی مغبچه در می فتاده بود

رفتم به دیر و شوکت رندان بساحتش

از هر چه در خیال درآید زیاده بود

پیر مغان نشسته به صد حشمت و جلال

[...]

امیرعلیشیر نوایی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۶ - تتبع خواجه

 

رندان که میل باده به دیر فنا کنند

آیا بود که جام اشارت بما کنند

رنجم خمار گرچه بود مهلک ای حکیم

باید که هم به جام شرابش دوا کنند

ماییم و خاک دیر حجابش کنند رفع

[...]

امیرعلیشیر نوایی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۱ - در طور شیخ

 

کس نخل ناز چون قدت ای سیمبر ندید

چون لعل می پرست تو گلبرگ تر ندید

جان از لب تو راند سخن لیک ازان دهن

ظاهر نکرد هیچ تکلم مگر ندید

با حسن و دلبری چو تو فرزند نازنین

[...]

امیرعلیشیر نوایی
 
 
۱
۲