گنجور

 
امیرعلیشیر نوایی

دوران نشان ز بخت جوانم نمی‌دهد

جامی ز دست پیر مغانم نمی‌دهد

از هر که نوشداروی جان می‌کنم طلب

جز از شرابخانه نشانم نمی‌دهد

در هجر او که گریه شده در گلو گره

فریاد ازو که راه فغانم نمی‌دهد

عمرم سبک خرام شدست ای حریف از آنک

ساقی دور رطل گرانم نمی‌دهد

دارالامان میکده می‌بایدم که چرخ

جای دگر ز غصه امانم نمی‌دهد

یک قطره آب را به لبم چرخ تار چشم

صد قطره خون دل بچکانم نمی‌دهد

فانی ز کام و عیش که گردون دهد به خلق

هیچم چو می‌نیاید از آنم نمی‌دهد

 
 
 
حافظ

بخت از دهانِ دوست نشانم نمی‌دهد

دولت خبر ز رازِ نهانم نمی‌دهد

از بهرِ بوسه‌ای ز لبش جان همی‌دهم

اینم همی‌سِتانَد و آنم نمی‌دهد

مُردم در این فِراق و در آن پرده راه نیست

[...]

امیرعلیشیر نوایی

اقبال ره به کوی مغانم نمی‌دهد

ادبار آنچه طالب آنم نمی‌دهد

گویا نیافتست ز مطلوب کس خبر

زانکس به جستجوی نشانم نمی‌دهد

از نقد جان بهاش گرانست عجب مدان

[...]

صائب تبریزی

خالش خبر ز سر دهانم نمی‌دهد

زان راز سر به مهر نشانم نمی‌دهد

شد بسته راه خیر به نوعی که آن دهن

یک بوسه آشکار و نهانم نمی‌دهد

هرچند شد ز حلقه خط پای در رکاب

[...]

فیض کاشانی

بخت از قدوم دوست نشانم نمی‏‌دهد

دولت خبر ز راز نهانم نمی‌‏دهد

جان می‏‌دهم برای لقایش به صدق دل

اینم نمی‏‌ستاند و آنم نمی‌‏دهد

مردم ز اشتیاق در این پرده راه نیست

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از فیض کاشانی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه