فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۹ - نامه نوشتن رامین به مادر و آگاه شدن موبد
ترا تا پیر گشتی آز بیش است
دلم زین آز تو بسیار ریش است
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۴ - آمرزش خواستن
بلی از فعل من فضل تو بیش است
اگر بنوازیام بر جای خویش است
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۸ - ستایش اتابک اعظم شمسالدین ابوجعفر محمدبن ایلدگز
زمین زیر عنانش گاو ریش است
اگر چه هم عنان گاومیش است
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵۲ - فرستادن خسرو شاپور را به طلب شیرین
که از تدبیر ما رأی تو بیش است
همه گفتار تو بر جای خویش است
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۸۳ - سرود گفتن باربد از زبان خسرو
به خاکپای او کز دیده بیش است
به دو سوگند من بر جای خویش است
عطار » اسرارنامه » بخش چهارم » بخش ۱ - المقالة الرابعه
خوش آوازی بلبل از تو بیش است
که سرمست خوش آوازی خویش است
عطار » اسرارنامه » بخش دهم » بخش ۴ - الحکایه و التمثیل
چو هر کس پادشاه ریش خویش است
چو تو شَه را چنین عنبر به ریش است
عطار » اسرارنامه » بخش نوزدهم » بخش ۹ - الحکایه و التمثیل
ز هر رنجی که مردم را ز خویش است
تقاضای شکم از جمله بیش است
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۹
مرا از روی خوبان، قبله پیش است
مسلمانان، ندانم کاین چه کیش است
بزن سنگ، ای ملامت گو، ز هر سو
که ما را چشمهای عقل پیش است
نگنجد جان درون سینه عشق
[...]
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۸۴ - رسیدن خضر خان بادلدانی، و با او چون بخت خویش با دولت جفت گشتن
اگر چه، رنج خویشان رنج خویش است
ولیکن، نی ز رنج خویش بیش است
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۹۷ - حدیث عهد و پیمان لشکر غازی، که در کام نهنگ اندر روند و دیدهٔ اژدر!
نه آن رستم ز من در کار پیش است
که هر کس رستمی در عهد خویش است
جامی » هفت اورنگ » یوسف و زلیخا » بخش ۲۲ - آمدن رسولان پادشاهان اطراف غیر از مصر به خواستگاری زلیخا و تنگدل گشتن وی از نومیدی آن
دلم از زخم تو صد جای ریش است
اگر رحمی کنی بر جای خویش است
سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۲ - گفتار در توحید
ازینها هر چه گفتم دان که بیش است
که او خود عاشق و معشوق خویش است
سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۴۳ - مناظره کردن خسرو با فرهاد
ز نقاشیم هر صورت که پیش است
چو من بی خویشم، آنم نقش خویش است
سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۵۴ - پاسخ دادن خسرو شیرین را
قدت کان رفعتش از عرش بیش است
اگر بالا بود بر جای خویش است
سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۵۸ - به خشم رفتن خسرو از پیش شیرین
دلی کو بهر کام از یار بیش است
بود عاشق ولی بر کام خویش است
وحشی بافقی » فرهاد و شیرین » بخش ۳ - در راز و نیاز با خداوند
چنین آیینهای آنرا که پیش است
اگر خود بین شود برجای خویش است
وحشی بافقی » فرهاد و شیرین » بخش ۳۸ - در بیان وصل و هجران نکویان و رفتن شیرین به تماشای بیستون
از آتش سوختن از پرده پیش است
که او خود پردهٔ سیمای خویش است
قدسی مشهدی » مثنویها » شمارهٔ ۳ - تعریف ملک کشمیر و آب و هوای آن
نه تنها بلبل از گل سینهریش است
که گل هم سینهچاک رنگ خویش است