مرا از روی خوبان، قبله پیش است
مسلمانان، ندانم کاین چه کیش است
بزن سنگ، ای ملامت گو، ز هر سو
که ما را چشمهای عقل پیش است
نگنجد جان درون سینه عشق
نگنجد غم که او هم زان خویش است
به خون گرم دل پیوست با یار
بس، ای گریه که می وصل سریش است
بهم دردی توان گفتن غمش، زآنک
دو هیزم چون بهم شد سوز بیش است
چو مرهم هست خاک ره، چه رنجم
که چشم از سودن راه تو ریش است
به استقبال روزی می کشد دل
بزن، ای کافر، ار تیری به کیش است
خطت نارسته در جان می خلد، زانک
لبالب انگبینت پر ز نیش است
مگو خسرو که عشقم آشنا شد
حذر، کان آشنایی گرگ و میش است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و معشوق و پیچیدگیهای آن سخن میگوید. شاعر از احترام به زیبایی و عشق خود سخن میگوید و به انتقاد از شرایط اجتماعی و مذهبی میپردازد. او به ارتباط عمیق بین عشق و درد اشاره میکند و میگوید که عشق واقعی نمیتواند در دل جا بگیرد. همچنین، شاعر به چالشهای ناشی از عشق پرداخته و بیان میکند که حتی در مواجهه با مشکلات، دل او به سمت معشوق کشیده میشود. در نهایت، او به خطرات آشنایی با عشق و مشکلاتی که ممکن است به وجود آید، اشاره میکند.
هوش مصنوعی: من از نگاه خوبان، به سمت قبله مسلمانان میایستم، اما نمیدانم این چه آیینی است.
هوش مصنوعی: بزن به سنگ، ای کسی که مدام عیبجویی میکنی، زیرا نگاههای خرد و عقل ما از هر طرف به ما توجه دارد.
هوش مصنوعی: عشق به قدری عمیق و وسیع است که نمیتوان آن را در دل جا داد، و ناامیدی و غم هم از خود عشق نشأت میگیرد.
هوش مصنوعی: دل با یار خود به شدت وابسته است و این وابستگی مانند گریهای است که به وصالی عاطفی میانجامد.
هوش مصنوعی: اگر دو هیزم به هم چسبیده شوند، آتش آنها بیشتر میشود. بنابراین، وقتی که دردی را با کسی در میان بگذاریم، آن درد شدت بیشتری پیدا میکند.
هوش مصنوعی: وقتی که خاک راه تو به عنوان تسکینی برای دردهایم وجود دارد، دیگر چه دردی احساس کنم در حالی که چشمانم از بیخبری از راه تو زخمدار است؟
هوش مصنوعی: دل تو به پیشواز روزی میرود و به تو میگوید، ای کافر، حتی اگر تیرهایی به سوی دین خود فرستاده شود.
هوش مصنوعی: خط تو نادرست در دل مینشیند، چونکه لبهای تو پر از عسل و همچنین زهر است.
هوش مصنوعی: نویسنده در این بیت هشدار میدهد که نباید از عشق و آشنایی با محبوب خود سخن گفت، زیرا این نوع آشنایی میتواند خطرناک و مثل رابطه گرگ و میش باشد، که یکی در خطر از دیگری است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ترا تا پیر گشتی آز بیش است
دلم زین آز تو بسیار ریش است
بلی از فعل من فضل تو بیش است
اگر بنوازیام بر جای خویش است
دلت قربانِ نفس زشتکیش است
ترا زین کیش بس قربان که پیش است
اگر چه، رنج خویشان رنج خویش است
ولیکن، نی ز رنج خویش بیش است
دلم از زخم تو صد جای ریش است
اگر رحمی کنی بر جای خویش است
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.