عطار » الهی نامه » آغاز کتاب » بسم الله الرحمن الرحیم
که بود آدم کمال قدرت او
بعالم یافته بد رفعت او
عطار » الهی نامه » آغاز کتاب » در نعت سید المرسلین صلی اللّه علیه و سلم
حقیقت گشت موسی امّت او
چو در توریت دیدش قربت او
عطار » الهی نامه » بخش پایانی » (۹) حکایت شبلی با ابلیس در عرفات
دلی پر داشتم از عزّت او
مُقِر بودم بوحدانّیت او
عطار » هیلاج نامه » بخش ۱۱ - جواب منصور در خطاب حق سبحانه و تعالی
نه چندان بودهام در خدمت او
که او میداند اینجا قربت او
عطار » هیلاج نامه » بخش ۲۳ - در معنی وَ سَقاهُمْ رَبُّهُمْ شَراباً طَهوراً فرماید
قراری یافت دل در قربت او
که این دم واصفست از حضرت او
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۰ - هم در عیان و بیچونی ذات و تحقیق صفات گوید
ز احمد واصلم در قربتِ او
فتاده این زمان در حضرت او
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۰ - هم در عیان و بیچونی ذات و تحقیق صفات گوید
ابا او باش تا در قربت او
شوی بیشک وصال حضرت او
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۹ - جواب دادن ابلیس آن شخص سؤال کننده را
مرا میباید اینجا لعنت او
که اندر لعنتم در قربت او
شاه نعمتالله ولی » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۲۳۱
خنک چشمی که بیند حضرت او
قراری یافته از قربت او
بود دلشاد همچون جان سیّد
مدام از بندگی خدمت او
سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۴۲ - آگاه شدن خسرو از احوال فرهاد
چو شد در لرزه شاه از هیبت او
به خود دانست واجب عزت او
سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۹۷ - گفتار در خاتمت کتاب
برافرازم به عالم رفعت او
من افتاده نیم از دولت او
اهلی شیرازی » دیوان اشعار » تواریخ » شماره ۴۱ - تاریخ وفات صنعی
دریغ از صنعی بیمثل کاخر
اجل بشکست جام عشرت او
همی گویند خلق از بهر تاریخ
ز صنعی حیف و حیف صحبت او
وحشی بافقی » گزیدهٔ اشعار » قطعات » شمارهٔ ۳۵ - مبارک باد
مبارک باد میگویند شه را
جهانی بسته صف در خدمت او
ولیکن من بعکس جمله هستم
مبارکباد گوی خلعت او
چرا زان رو که خلعت شد مشرف
[...]
وحشی بافقی » گزیدهٔ اشعار » مثنویات » از نامهٔ پرسوز و گدازی که شاعر شوریده دل به دلدار سفر کردهٔ خود نگاشته است
نهال گلشن جان قامت او
گل باغ لطافت طلعت او
وحشی بافقی » فرهاد و شیرین » بخش ۳۸ - در بیان وصل و هجران نکویان و رفتن شیرین به تماشای بیستون
چو بت می کردم از جان خدمت او
که بد میل دلم با صنعت او
سیدای نسفی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۵ - در تعریف خواجه شفیع نقاش
هوس حیران سرو قامت او
تماشا عشق باز صورت او