گنجور

 
عطار

ز حال نوح و کشتی بازگویم

به پیش عارفان این راز گویم

حقیقت نوح دان هادی مطلق

بود معنی کشتی دعوت حق

کسی کو دعوت حق را پذیرد

به کشتی نوح او را دست گیرد

کسی کو آفتی آرد بکشتی

یقین میدان که او ماند بزشتی

تو کز کشتی شوی دور از بطالت

شوی غرقه بدریای جهالت

همیشه تا ابد در جهل مانی

روی اندر جحیم جاودانی

ترا هادی دلیل راه باشد

ز سر کشتیت آگاه باشد

ترا زان غرقه گشتن وارهاند

بکشتی نجات اندر رساند

علی باشد حقیقت هادی راه

زهی دولت اگر گشتی تو آگاه

نجات و رستگاری از علی دان

رهاند مر ترا از سر طوفان

حقیقت هست کشتی دعوت او

پناه و رستگاری رحمت او

اگر آئی درین کشتی چه بوذر

شوی بهتر ز خورشید منور

اگر آئی درین کشتی چه سلمان

ازین غرقاب بیرون آوری جان

اگر آئی درین کشتی شوی هست

شوی از حوض کوثر همچه من مست

اگر آئی درین کشتی برستی

بلندی یابی از گرداب پستی

اگر آئی درین کشتی به بینی

ظهور اولین و آخرینی

اگر آئی درین کشتی تو شاهی

بفرمانت شود مه تا بماهی

اگر آئی درین کشتی رفیقی

توان گفتن ترا مرد حقیقی

درین کشتی درآ تا شاه گردی

حقیقت مظهرالله گردی

درین کشتی درآ تا یار بینی

هزاران معنی اسرار بینی

درین کشتی درآ تا شاه باشی

ز اسرار علی آگاه باشی

درین کشتی نجات و رستگاریست

درین کشتی نجات و پایداریست

ازین کشتی اگر تو باز مانی

بمانی در عذاب جاودانی

بمعنیّ دگر روح تو نوح است

که در کشتی تن او را فتوح است

درین کشتی اگر معروف باشی

بدین مصطفی موصوف باشی

شناسد روح او راکشتی تن

به گلشن باز گردد او ز گلخن

درین کشتی رود چون روح کامل

شود در بحر الاالله واصل

بود عارف به ذات حق تعالی

بداند مظهر روح خدا را

بیابد از وجود خویش بهره

رود در بحر وحدت همچو قطره

دگر پرسی ز احوال سلیمان

چرا بر مرغ و ماهی داشت فرمان؟