گنجور

 
۱
۴
۵
۶
۷
۸
۱۲
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۲

 

ندانستم که اهلیت گناهست

ایا این ره که می پویم چه راهست

ز جور روزگار و طعن دشمن

جهان بیش جهان بینم سیاهت

نه هر مردی تواند کرد مردی

[...]

۵ بیت
امیرخسرو دهلوی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۳

 

بیا ساقی که ایام بهار است

سمن مست است و نرگس در خمار است

مرو مرطوب که ایام نشاط است

بده ساقی تو جامی کش بهار است

سواد بوستان از خط سبزه

[...]

۵ بیت
امیرخسرو دهلوی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۴

 

نگویم در تو عیبی، ای پسر، هست

ولیکن بی وفایی این قدر هست

نه در هجر توام خواب و قرار است

نه در عشق توأم از خود خبر هست

از آن ناوک که از چشم تو بر من

[...]

۹ بیت
امیرخسرو دهلوی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۵

 

دلم زو شب حدیث ناز می گفت

همی گفت آن حدیث و باز می گفت

نمی آمد مرا خواب از غم دوست

ز هجران سرگذشتی باز می گفت

خیال غمزه از پیکان دلدوز

[...]

۹ بیت
امیرخسرو دهلوی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۶

 

جفا کز وی برین جان زبون رفت

نگویم، گر چه از گفتن فزون رفت

هم اول روز کامد پیش چشمم

ز راه دیده در جانم درون رفت

نه من مرده نه زنده، زان که هر بار

[...]

۷ بیت
امیرخسرو دهلوی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۷

 

تماشا گاه جانها شد خیالت

تمناگاه دلها زلف و خالت

به غلطم بی خبر چون قرعه فال

چو بینم طلعت فرخنده فالت

مدارا این چشم من چون دلو پر آب

[...]

۷ بیت
امیرخسرو دهلوی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۸

 

بیا، ای دیده شهری به سویت

جهانی گم شده در جستجویت

بلا و فتنه کار افزای چشمت

جفا و کینه دست افزار خویت

که باشد آیینه آه و هزار آه

[...]

۹ بیت
امیرخسرو دهلوی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۳۰

 

کجا بودی، بگو، ای سرو آزاد؟

که رویت دیدم و اقبال رو داد

به هر جانب همی رفتم ز مستی

که ناگه چشم مستت بر من افتاد

لبت همشیره شد با جان شیرین

[...]

۱۰ بیت
امیرخسرو دهلوی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۳۱

 

ندانم تا ترا در دل چه افتاد؟

که دادی صحبت دیرینه از یاد

بمردم، ای ز رویت چشم بد دور

کجا این دیده بر روی تو افتاد؟

تغافل کردنت بی فتنه ای نیست

[...]

۱۱ بیت
امیرخسرو دهلوی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۳۲

 

برفت آن دل که با صبر آشنا بود

چه می گویم، نمی دانم کجا بود؟

همه شب دیده ام خفتن نداده ست

که بوی گلرخ من با صبا بود

ازان بر گل زند فریاد بلبل

[...]

۹ بیت
امیرخسرو دهلوی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۳۳

 

مرا با تو که شب بیداریی بود

ز تو نازی و از من زاریی بود

نبد جای دلیری در غم عشق

که بخت خفته را بیداریی بود

صبوری گر چه بس دیوانگی کرد

[...]

۹ بیت
امیرخسرو دهلوی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۳۴

 

شکر پیش لبت شیرین نگویند

رخت را لاله و نسرین نگویند

ز دیده می کنم شکر خیالت

اگر چه ظلم را تحسین نگویند

من از تو گشته گشتم وای و صد وای

[...]

۹ بیت
امیرخسرو دهلوی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۳۵

 

سخن پیش رخش زیبا مگویید

حدیث لاله خود آنجا مگویید

همی گویند کان یکتا چه نیکوست؟

در او شرحی ست کان یکتا مگویید

من از غم گر بمیرم، خود کسان را

[...]

۸ بیت
امیرخسرو دهلوی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۳۶

 

رخ آن شوخ پنهانی ببینید

کمال صنع یزدانی ببینید

در آن شکل و در آن چشم و در آن رو

همه عالم به حیرانی ببینید

دلم برد و چو گفتم، کافری کرد

[...]

۱۱ بیت
امیرخسرو دهلوی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۳۷

 

لب از تو وز شکر پیمانه ای چند

رخ از تو وز ختن بتخانه ای چند

چو در پیمودن آری خرمن حسن

روان کن سوی ما پیمانه ای چند

درازی هست در موی تو چندان

[...]

۱۲ بیت
امیرخسرو دهلوی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۳۸

 

ز اهل عقل نپسندد خردمند

که دارد رفتنی را پای در بند

نصیب امروز برگیر از متاعی

که فردا گرددش غیری خداوند

لباس زندگی بر خود مکن تنگ

[...]

۹ بیت
امیرخسرو دهلوی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۳۹

 

مرا تا با تو افتاده ست پیوند

نه در گوشم نصیحت رفت و نه پند

دل من می جهد هر لحظه از جای

به دیدارت چنانم آرزومند

ندارم صبر، اگر باور نداری

[...]

۹ بیت
امیرخسرو دهلوی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۴۰

 

از آن اهل نظر در غم اسیرند

که منظوران بغایت بی نظیرند

دیت از خوبرویان جست باید

به هر جایی که مشتاقان بمیرند

نیایند اهل دل در چشم خوبان

[...]

۸ بیت
امیرخسرو دهلوی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۴۱

 

لبت را جان توان خواندن، ولیکن

نمی دانم که آن خط را چه خوانند؟

مرنج، ای پاک دامن، عاشقانت

اگر بر چشم تر دامن نشانند

نخواهم زیست، زخم عشق کاریست

[...]

۶ بیت
امیرخسرو دهلوی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۴۲

 

چو نقش صورتش در آب و گل ماند

دلم در بند خوبان چگل ماند

بدان میم دهان زد غنچه لافی

به صدرو پیش آن رو منفعل ماند

گل سیراب من در باغ بشکفت

[...]

۷ بیت
امیرخسرو دهلوی
 
 
۱
۴
۵
۶
۷
۸
۱۲
 
تعداد کل نتایج: ۲۳۱