گنجور

 
امیرخسرو دهلوی

ندانستم که اهلیت گناهست

ایا این ره که می پویم چه راهست

ز جور روزگار و طعن دشمن

جهان بیش جهان بینم سیاهت

نه هر مردی تواند کرد مردی

سوار شیر دل پشت سپاهست

کسان را بر در هر کس پناهی

مرا بر درگه لطفش پناهست

اگر آهی کشم درهم کشد روی

مگر آیینه را تندی ز آهست

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
باباطاهر

اگر یار مرا دیدی به خلوت

بگو ای بی‌وفا ای بی‌مروت

گریبانم ز دستت چاک چاکو

نخواهم دوخت تا روز قیامت

عطار

پدر بگشاد الماس زبان را

بسفت آنگه گهرهای بیان را

پسر را گفت گر داری هدایت

همه عمرت تمامست این حکایت

مشاهدهٔ بیش از ۷۲۹ مورد هم آهنگ دیگر از عطار
کمال‌الدین اسماعیل

زهی دیدار تو فال سعادت

ترا می زبید آیین سیادت

همه اقبال تو توحید و سنّت

همه افعال تو عدل و عبادت

سرای شرع را از تو عمارت

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه