|
غیرفعال و فعال کردن دوبارهٔ حالت چسبانی نوار ابزار به بالای صفحات
|
|
راهنمای نوار ابزار
|
|
پیشخان کاربر
|
|
اشعار و ابیات نشانشدهٔ کاربر
|
|
اعلانهای کاربر
|
|
ادامهٔ مطالعه (تاریخچه)
|
|
خروج از حساب کاربری گنجور
|
|
لغزش به پایین صفحه
|
|
لغزش به بالای صفحه
|
|
لغزش به بخش اطلاعات شعر
|
|
فعال یا غیرفعال کردن لغزش خودکار به خط مرتبط با محل فعلی خوانش
|
|
فعال یا غیرفعال کردن شمارهگذاری خطوط
|
|
کپی نشانی شعر جاری در گنجور
|
|
کپی متن شعر جاری در گنجور
|
|
همرسانی متن شعر جاری در گنجور
|
|
نشان کردن شعر جاری
|
|
ویرایش شعر جاری
|
|
ویرایش خلاصه یا برگردان نثر سادهٔ ابیات شعر جاری
|
|
شعر یا بخش قبلی
|
|
شعر یا بخش بعدی
|
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره احساس ناامیدی و غم است. شاعر به دشواریهای زندگی و حوادث نامساعد اشاره میکند و میپرسد که آیا راهی که در پیش دارد درست است یا نه. او به تنهایی و ظلم زمانه میپردازد و میبیند که دنیا به تاریکی گرایش دارد. همچنین، دربارهی سختیهای زندگی و اینکه همه نمیتوانند از پس سختیها برآیند، صحبت میکند. با این حال، شاعر در جستجوی پناهی در لطف خداوند است و امید دارد که با دعا و احساساتش، اندکی از بار غمهایش کم شود.
هوش مصنوعی: من نمیدانستم که آیا ارتکاب گناه بخشی از سرنوشت من است یا این که راهی که انتخاب کردهام کدام مسیر است.
هوش مصنوعی: از ظلم و سختی روزگار و سخنان تند دشمن، به جایی رسیدهام که دنیای اطرافم را تیره و تار میبینم.
هوش مصنوعی: هر مردی نمیتواند به معنای واقعی مردانه عمل کند؛ تنها کسی که شجاعت و دلیرانگی مثل شیر دارد، در میدان نبرد و در صفوف جنگ، میتواند به عنوان مردی برجسته شناخته شود.
هوش مصنوعی: هر کسی در زندگیاش به جایی برای پناه بردن نیاز دارد، اما برای من این پناهگاه، رحمت و لطف خداوند است.
هوش مصنوعی: اگر من آه بکشم، چهرهام بر میگردد و همه چیز به هم میریزد، مگر اینکه آینه بدون عجله این را نشان دهد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
از آن پیوندها آمد حرارات
دگر پیوند کز وی شد برودت
اگر یار مرا دیدی به خلوت
بگو ای بیوفا ای بیمروت
گریبانم ز دستت چاک چاکو
نخواهم دوخت تا روز قیامت
کشیده بارگاهی شصت بر شصت
ستاده خلق بر در دست بر دست
پدر بگشاد الماس زبان را
بسفت آنگه گهرهای بیان را
پسر را گفت گر داری هدایت
همه عمرت تمامست این حکایت
زهی دیدار تو فال سعادت
ترا می زبید آیین سیادت
همه اقبال تو توحید و سنّت
همه افعال تو عدل و عبادت
سرای شرع را از تو عمارت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.