تماشا گاه جانها شد خیالت
تمناگاه دلها زلف و خالت
به غلطم بی خبر چون قرعه فال
چو بینم طلعت فرخنده فالت
مدارا این چشم من چون دلو پر آب
که باشد آفتاب من و بالت
اشارت کردی از ابرو به خونم
مرا باری مبارک شد جمالت
نه جان از لب درون آمد نه بیرون
بلا شد عشق پا بوس خیالت
چو خوش می می خوری از خون نابم
اگر ننگی نیاید زین سفالت
چو حالم شد پریشان بی تو آخر
بگو آخر که خسرو چیست حالت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به احساسات عاشقانه و زیبایی معشوق میپردازد. شاعر با توصیف معشوق خود، او را به عنوان منبع خوشبختی و محبوبیت میبیند. او به علاقه و اشتیاق خود اشاره کرده و وضعیت درونیاش را در غیاب معشوق شرح میدهد. شاعر همچنین به این نکته اشاره میکند که زیبایی معشوق میتواند باعث خوشحالی و آرامش او شود ولی در عین حال درد و رنجی که عشق به همراه دارد را نیز احساس میکند. در نهایت، او از معشوق میخواهد که وضعیت معشوق را برایش توضیح دهد.
هوش مصنوعی: محل نگاه کردن و تماشای جانها، خیال توست و دلها در آرزوی زلف و زیبایی تو هستند.
هوش مصنوعی: بدون اینکه از میزان اشتباهم آگاه باشم، وقتی قرعه را میزنم و چهرهای خوشبخت را میبینم، احساس میکنم که نشانهای خوب برای آیندهام به دست آمده است.
هوش مصنوعی: این چشم من مانند دلو پر از آب است که در برابر تابش آفتاب قرار دارد و روشنایی آن را به دوش میکشد.
هوش مصنوعی: با یک اشارهی ابرویت، دل مرا به درد آوردی، اما همین اشاره باعث شد که زیباییات را دیدم و بر من مبارک شد.
هوش مصنوعی: عشق تو آنقدر عمیق و پرقدرت است که نه میتوانم از درون خود بیرون بیام و نه میتوانم از این درد رها شوم. در واقع، آنگونه که عاشقانه تو را میپرستم، هیچ چیز دیگری برای من مهم نیست.
هوش مصنوعی: وقتی که به خوشی از تلخی و رنج من لذت میبری، اگر از این رفتار زشت و ناپسندت شرمنده نمیشوی، بدان که در این کار هیچ خجالتی نیست.
هوش مصنوعی: وقتی که حال من بی تو بد و آشفته میشود، لطفاً بگو که حال خسرو چگونه است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چه اندر هجر دیدار خیالت
چه از من رفته آن روز وصالت
ز اقبال تو شاها گفت خواهم
یکی مشروح دستی با دلالت
من آن عدلم درین معنی به گفتار
که در گیتی بخوانندم عدالت
مرا یاقوت خاتم سرخ روی است
[...]
چرا ننْهم؟ نهم دل بر خیالت
چرا ندْهم؟ دهم جان در وصالت
بپویم بو که درگُنجم به کویت
بجویم بو که دریابم جمالت
کمالت عاجزم کرد و عجب نیست
[...]
اگر تکوین به آلت شد حوالت
چه آلت بود در تکوین آلت
رهم بنمای تا درّ وصالت
بدست آرم ز دریای جلالت
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.