سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۳۶ - خبر پادشاهی خسرو و نشستن بر تخت و رسیدن خبر مرگ بهرام
ز چوب دار دادش سر بلندی
به جای تخت کردش تخته بندی
سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۳۹ - رفتن شاپور پیش شیرین و عتاب کردن شیرین به او
مرا بگدار با این دردمندی
کمر بر خون من تا چند بندی
سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۴۱ - زاری کردن فرهاد از عشق شیرین
چو کردی قامتش را نقش بندی
کشیدی سر به عیوق از بلندی
سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۴۱ - زاری کردن فرهاد از عشق شیرین
کشیدی روز هم زان آه چندی
شدی ابرش به سر سایه فکندی
سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۴۳ - مناظره کردن خسرو با فرهاد
بگویم خوش بود شرط ست و چندی
ورا زین دنبه سازم پوزبندی
سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۴۹ - طلب کردن خسرو شاپور را و تنها ماندن شیرین و زاری نمودن روز و شب
کسی بانگی بنشنیدی به چندی
مگر از خسته ای یا دردمندی
سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۵۶ - پاسخ دادن خسرو، شیرین را
کشم تا چند از تو مستمندی
چو سگ، بر آستانم چند بندی
سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۵۷ - پاسخ دادن شیرین، خسرو را
مگر با من به پاکی عقد بندی
که از پستی نخیزد سر بلندی
اهلی شیرازی » شمع و پروانه » بخش ۱۵ - جواب دادن پروانه
دلم خواهد که دفع هر گزندی
بسوزد بر سرت همچون سپندی
اهلی شیرازی » شمع و پروانه » بخش ۳۷ - تضرع کردن شمع پیش عنبر و التماس مواصلت با پروانه
عجب حالی است عشق و دردمندی
که با پستی کشد کار بلندی
اهلی شیرازی » شمع و پروانه » بخش ۴۲ - بهم رسیدن پروانه و شمع و فدا کردن پروانه خود را
فرو رفتی بداغ دردمندی
به پستی رو نهادی از بلندی
وحشی بافقی » ناظر و منظور » شیر حکمت از پستان خامه گشادن و طفل فسانه را در مهد خیال پرورش دادن در آغاز حکایت عشقبازی و ابتداء روایت نکته سازی
به تاج نامداری سربلندی
به زنجیر عدالت ظلم بندی
وحشی بافقی » ناظر و منظور » ناقهٔ خیال در وادی سخن راندن و لعبت نظم را در هودج اندیشه نشاندن در رفتن ناظر از اقلیم وصال و خیمه زدن در سرمنزل رنج و ملال
به تاج خویش دادش سر بلندی
به تشریف شریفش ارجمندی
وحشی بافقی » ناظر و منظور » رسیدن رسولان قیصر به زمین بوس شاه مصر کشور و حرف ناامیدی شنیدن و پا از سر بزم خسروی کشیدن و مقدمهٔ جدال و آغاز قتال
بسا درویش را کز هوشمندی
سریر جاه بخشد سربلندی
وحشی بافقی » فرهاد و شیرین » بخش ۳۲ - در اظهار نمودن شیرین محبت خویش را به آن غمین مهجور
ز پرویز اربدینسان دردمندی
از اینجا تا سپاهان نیست چندی
وحشی بافقی » فرهاد و شیرین » بخش ۳۸ - در بیان وصل و هجران نکویان و رفتن شیرین به تماشای بیستون
مرا گفتی چو دل در عشق بندی
دهد عشقت به آخر سر بلندی
نوعی خبوشانی » مثنوی سوز و گداز » بخش ۷ - آغاز داستان محبت نامهٔ سوز و گداز
که بر کرسی عمر از ارجمندی
نهال قدشان گیرد بلندی
کلیم » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۲۳ - داستان سرکوبی و قتل ججهار سنکهه بندئله به سرداری اورنگ زیب پسر شاه جهان که بعد از وی بسلطنت نشست
زشمع آموز طرز خودپسندی
فروتن زیستن با سربلندی
کلیم » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۲۳ - داستان سرکوبی و قتل ججهار سنکهه بندئله به سرداری اورنگ زیب پسر شاه جهان که بعد از وی بسلطنت نشست
نخود را گر بکشت این آب بندی
ز تأثیرش شود دربار قندی