عطار » الهی نامه » بخش هفدهم » (۶) حکایت جهاز فاطمه رضی الله عنها
چو پای و دست و روی و جسم و جانت
نخواهد ماند گو این هم ممانت
عطار » الهی نامه » بخش هفدهم » (۱۱) حکایت مسلمان شدن یهودی وحال او
چو بشنیدیم نامش از زبانت
همه جانها بخست از غم چو جانت
عطار » الهی نامه » بخش هجدهم » (۳) حکایت مأمون خلیفه با غلام
چرا میآید این رفتن گرانت
که میگوید خداوند جهانت
عطار » الهی نامه » بخش هجدهم » (۴) حکایت اصمعی با آن مرد صاحب ضیف و زنگی حادی
چو رسوائی خود گردد عیانت
بسوزد آتش تشویر جانت
عطار » الهی نامه » بخش نوزدهم » (۳) حکایت نوشروان عادل
اگر اخلاص باشد آن زمانت
بکار آید وگرنه وای جانت
عطار » الهی نامه » بخش نوزدهم » (۱۴) سخن گفتن آن مرد در غیبت
ولیکن چون نه این ماند نه آنت
بسرّ قدس مشغولست جانت
عطار » الهی نامه » بخش بیستم » (۱۱) حکایت سلطان محمود و ایاز
که از چه رشک آید در جهانت
جوابی راست خواهم زین میانت
عطار » الهی نامه » بخش بیست و دوم » (۱) حکایت افلاطون و اسکندر
نه کم آمد ز قشر بیضه جانت
نه موی سر فزونست از روانت
عطار » الهی نامه » بخش پایانی » (۸) حکایت آن زن در حضرت رسالت
چو ابلیسی منی آورد جانت
کَی از رحمت بوَد بَر جاودانت
عطار » الهی نامه » روایت دیگر دیباچۀ الهینامه » ابیات برگزیدهٔ از روایت دوم دیباچۀ الهی نامه از روی نسخههای دیگر
زهی طاقت که گر ما زین امانت
برون آئیم ناکرده خیانت
عطار » اسرارنامه » بخش ششم » بخش ۲ - الحکایه و التمثیل
چنین گفت آن عزیزی بادیانت
که تا حق عرضه دادست این امانت
عطار » اسرارنامه » بخش یازدهم » بخش ۳ - الحکایه و التمثیل
چو دل پر یاد حق داری زفانت
بود در آخرت هم راه جانت
عطار » اسرارنامه » بخش یازدهم » بخش ۴ - الحکایه و التمثیل
به توحید ار گشاید چشم جانت
برآرد بانگ سبحانی زبانت
عطار » اسرارنامه » بخش دوازدهم » بخش ۶ - الحکایه و التمثیل
کمان گر در زه آید برد جانت
چو زه بر تو کشد ناگه کمانت
عطار » اسرارنامه » بخش هجدهم » بخش ۱ - المقاله الثامنه عشر
نمیترسی که از کوی جهانت
تو غافل در ربایند از میانت
عطار » اسرارنامه » بخش نوزدهم » بخش ۱ - المقاله التاسعه عشر
چو خواهد گشت گلخن بوستانت
چراغی گو درین گلخن بمانت
عطار » اسرارنامه » بخش بیست و دوم » بخش ۵ - الحکایه و التمثیل
جوامردا ازین نبود زیانت
که گویی خواب خوش باد ای جوانت
عطار » خسرونامه » بخش ۱ - بسم اللّه الرحمن الرحیم
چو باید بود با او جاودانت
نباید بود بی او یک زمانت
عطار » خسرونامه » بخش ۲۷ - نامه نوشتن گل به خسرو در فراق و ناخوشی
بمن گر سر فرود آید چوچوگانت
کنم سر همچو گوی از بهر میدانت