مگر سلطان دین محمود پیروز
ایاز خویش را پرسید یک روز
که از چه رشک آید در جهانت
جوابی راست خواهم زین میانت
چنین گفت او که در رشکم همه جای
ازان سنگی که مالی در کف پای
دلم از رشکِ سنگت میبنالد
که او رخ در کف پای تو مالد
اگر هرگز دهد این دولتم دست
نهم سر در کف پای تو پیوست
چو رویم در کف پای تو باشد
همیشه روی من جای تو باشد
اگر روی ایاز آید ترا جای
نهد بر آسمان هفتمین پای
چو نه سر میخرد یار و نه دستار
بطرّاری و دستانش بدست آر
ندیدی آنکه رُستم از گزستان
چه با اسفندیاری کرد دستان؟
به باطن هرچه بتوان کرد میکن
بظاهر ترک خواب و خورد میکن
بدستان و بحیلت پیش میرو
بصدق معرفت بیخویش میرو
مگر راهی بدستان بازیابی
دمی با همدمی دمساز یابی
اگر با همدمت یک دم بهم تو
نشانی خویش را، رَستی ز غم تو
تو بنگر کو کجا و تو کجائی
عجب نبوَد اگر باشد جدائی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، سلطان محمود از ایاز میپرسد که چرا نسبت به دیگران حس حسادت دارد. ایاز جواب میدهد که حسادت او به خاطر سنگی است که در کف پای سلطان است و دلش به خاطر این مقام برمینالد. او بیان میکند که اگر روزی بختش او را یاری کند، سرش را در زیر پای سلطان میگذارد. ایاز معتقد است که در دنیا، اگر کسی با یار خود یک لحظه همدل شود، میتواند از غم خود رهایی یابد. او از رستم و اسفندیار مثال میآورد تا نشان دهد هر چقدر تلاش کنند و به ظاهر خواب و خوراک را ترک کنند، در باطن باید بر اساس صداقت و معرفت پیش بروند و با دوستان خود همدمی پیدا کنند. در نهایت، تأکید میشود که جدایی و دوری طبیعی است و باید از آن ترسی نداشت.
هوش مصنوعی: روزی سلطان دین محمود پیروز از ایاز، خادم خود، سوالی کرد.
هوش مصنوعی: از چه چیزی در زندگیات حسادت کنم؟ من پاسخی روشن از میان این همه احساسات و سوالات دارم.
هوش مصنوعی: او گفت که در حسادت من، همه جا از سنگی که در کف پا دارم، احساس درد میکنم.
هوش مصنوعی: دل من به خاطر زیبایی و مقام تو غمگین است، چون حتی سنگی که در پای تو قرار دارد، به تو افتخار میکند و خود را به تو میمالد.
هوش مصنوعی: اگر روزی این ثروت و قدرت به من برسد، همواره سرم تنها در پای تو خواهد بود.
هوش مصنوعی: هنگامی که به تو نگاه میکنم، همیشه احساس میکنم که تو در قلب و وجود من هستی.
هوش مصنوعی: اگر ایاز به سراغ تو بیاید، جای تو را در آسمان هفتم بر پا خواهد گذاشت.
هوش مصنوعی: زمانی که نه سرود شادمانی وجود دارد و نه سراسری در کار است، باید با شجاعت و دلاوری، اقدام کرده و دست به کار شد.
هوش مصنوعی: آیا ندیدی که رستم، قهرمان بزرگ، با اسفندیار چه کرد؟ او در نبردی میان بهترینها، پیروزی بزرگی به دست آورد.
هوش مصنوعی: هرچه میتوانی درون خود را درست کن و به ظاهر، خواب و خوراک را ترک کن.
هوش مصنوعی: با دستهای خود و با نیرنگ جلو برو، اما با صداقت و آگاهی از خودت پیش نرو.
هوش مصنوعی: آیا ممکن است راهی برای پیدا کردن لحظهای با همراهی همدل و همزبان وجود داشته باشد؟
هوش مصنوعی: اگر در یک لحظه با رفیقت مرا به یاد آوری، از غم و اندوهت رهایی مییابی.
هوش مصنوعی: به جایی که تو هستی و جایی که من هستم نگاه کن؛ اگر جدایی وجود داشته باشد، عجبی ندارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.