گنجور

رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۰۴

 

سماع و بادهٔ گلگون و لعبتان چو ماه

اگر فرشته ببیند دراوفتد در چاه

نظر چگونه بدوزم؟ که بهر دیدن دوست

ز خاک من همه نرگس دمد به جای گیاه

کسی که آگهی از ذوق عشق جانان یافت

[...]

رودکی
 

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۸۰ - در مدح یمین الدوله سلطان محمود غزنوی

 

به فرخی و به شادی و شاهی ایران شاه

به مهرگانی بنشست بامداد پگاه

برآن که چون بکند مهرگان به فرخ روز

به جنگ دشمن واژون کشد به سغد سپاه

به مهر ماه ز بهر نشستن و خوردن

[...]

فرخی سیستانی
 

ازرقی هروی » قصاید » شمارهٔ ۵۹

 

مگر که زهره و ما هست نعت آن دلخواه

که با سعادت زهره است و باطراوت ماه

سعادتی که همه در روان گشاید طبع

طراوتی که همه بر خرد ببندد راه

اگر چه در نسب آدم آفتاب نبود

[...]

ازرقی هروی
 

ازرقی هروی » قصاید » شمارهٔ ۶۲

 

چو کوس عید ز درگه بکوفتند پگاه

پگاه رفت بعید آن نگار زی درگاه

بشاخ سوسن آزاد برفگنده قبا

ببرگ سنبل خوشبوی بر نهاده کلاه

بهر زمین که بر افگنده سایۀ رخ و زلف

[...]

ازرقی هروی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۸۲ - فی المدیحه

 

ایا بهار من و عید نیکوان سپاه

چو ماه ز ابر همی تابی از قبای سیاه

بصید رفتی و پدرام بازگشتی شام

برنگ و بوی رخ و زلف خویشتن می خواه

میئی که وقت سحر زو نسیم گیرد گل

[...]

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۸۵ - در مدح امیر جستان و امیر ابوالمعالی

 

بتی که پیش رخ او چو میغ باشد ماه

چراغ مجلس و شمع سرای و ماه سپاه

هزار حلقه عنبر نهاده از بر سیم

هزار نافه مشگین نهاده از بر ماه

از آن همیشه چو بالای خویش یکتایست

[...]

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۸۶ - در مدح شاه ابومنصور

 

فغان من همه زان زلف تابدار سیاه

که گاه پرده لاله است و گاه معجر ماه

چو قامت شمنانست گوژپشت و نوان

چو جان اهرمنانست کینه دار و سیاه

بدو رسد شکن و تاب و تیرگی ز جهان

[...]

قطران تبریزی
 

مسعود سعد سلمان » توصیفات » شهرآشوب » شمارهٔ ۸۰ - صفت یار زاهد عابد

 

تو زاهدی و دو زلف تو آفتاب پرست

به سجده اید شما هر دو درگه و بیگاه

چرا دو چشم تو دیبای لعل پوشیدست

اگر نپوشند ای دوست زاهدان دیباه

ز راه گمشده را زاهدان به راه آرند

[...]

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » توصیفات » روزهای هفته » شمارهٔ ۲ - دوشنبه

 

دوشنبه که دارد مزاج ماه ای ماه

چو ماه مجلس بفروز و جام باده بخواه

چرا نخواهم باده چرا نجویم فخر

که شادمانه ام از عز ملک شاهنشاه

ابوالملوک ملک ارسلان بن مسعود

[...]

مسعود سعد سلمان
 

ابوالفرج رونی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۴ - در مدح سیف الدوله محمود بن ابراهیم

 

نظام ملک و ولایت جمال تاج و کلاه

سر محامد محمود شاهزاده و شاه

بلاهور درآمد میان موکب خویش

به زینتی که برآید شب چهارده ماه

قضا به روی همی رفت پیش او همه دشت

[...]

ابوالفرج رونی
 

امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۴۳۳

 

گرفت صدر وزارت جمال و حشمت و جاه

به دین و دانش و داد وزیر شاهنشاه

نظام دولت و صدر جهان موید ملک

عماد دین خداوند حق عبیدالله

بلند همت و کوتاه دست دستوری

[...]

امیر معزی
 

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۳ - سپید دلم را سیاه کردی

 

سپید کارا کردی دلم به عشق سیاه

به گازری در مانا نکو نبردی راه

تو گازری سره دانی بامه شستن لیک

چو دل به دست تو افتد سیه کنی و تباه

سپید کار و سیه کار دست و زلف تواند

[...]

سوزنی سمرقندی
 

انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۶۲ - در مدح ضیاء الدین مودود احمد عصمی بعد از حبس

 

سپاس ایزد کاندر ضمان دولت و جاه

به کام باز رسیدی به صدر مسند و گاه

چه داند آنکه ندیدست کاندرین مدت

چه نالهای حزین بود و حالهای تباه

ز فرقت تو دلی بود و صدهزاران درد

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۶۴ - مدح کمال‌الدین ابوالمحاسن نصر

 

کمال کل ممالک جمال حضرت شاه

ابوالمحاسن نصر آن نصیر دین اله

امیر عادل و صدر اجل مهذب دین

که فخر بالش صدرست و عز مسند و جاه

نظام داد همه کارهاء معظم من

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۶۵ - در مدح صدر کمال‌الدین محمد

 

جلال صدر وزارت جمال حضرت شاه

اجل مفضل کامل کمال دین اله

سزای حمد محمد که از محامد او

پیاده بودم فرزین شدم چه فرزین شاه

نظام و رونق و ترتیب داد کار مرا

[...]

انوری
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۱۶ - در مدح شهاب الدین خالص

 

مکن بغفلت ازین بیش روی نامه سیاه

که خواست بایدت این ماه عذر یازده ماه

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۴

 

به عذر روی نهادم پس از هزار گناه

چه شوخ چشم کسم لااله الاالله

از آن سپس که ز درگاه باز پس ماندم

شعف گرفته دلم بر عبادت درگاه

اگر رجوع بدین در نیاوردم چکنم؟

[...]

مجیرالدین بیلقانی
 

ادیب صابر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸۰

 

نبید روشن و آواز رود و روی چو ماه

موکلان صبوح اند بامداد پگاه

از این سه دانه درافتند عاشقان در دام

وز این سه فتنه گرایند عاقلان به گناه

ز دام فتنه و بند گنه چه آگاه است

[...]

ادیب صابر
 

خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۳۰۲

 

دبیر ما به صفت روبه است گوا دم او

بلی هر آینه روباه را دم است گواه

همه به سجده نظافت دهد مساجد را

بلی منظف مسجد بود دم روباه

خاقانی
 

ظهیر فاریابی » قصاید » شمارهٔ ۶۹

 

مرا مبَشر اقبال بامداد پگاه

نوید عاطفت آورد از آستانه شاه

چه گفت ؟ گفت که رویت به کعبه کرم است

نیاز عرضه کن و حاجتی که هست بخواه

زمین ببوس و بنه جاودان ذخیره عمر

[...]

ظهیر فاریابی
 
 
۱
۲
۳
۵