مگر که زهره و ما هست نعت آن دلخواه
که با سعادت زهره است و باطراوت ماه
سعادتی که همه در روان گشاید طبع
طراوتی که همه بر خرد ببندد راه
اگر چه در نسب آدم آفتاب نبود
تو آفتابی و هست آسمان تو خر گاه
بشکل مار و برنگ زمردست یقین
سیاه زلف و خط سبزت ، ای بت دلخواه
چرا نهاد دو مار تو بر زمرد سر
گر از زمرد گردد دو چشم مار تباه ؟
گر آفتاب در اوجست عارض تو ، بتا
چرا دو زلف تو بر وی شبی نمود سیاه ؟
شگفت نیست گر آن زلفک تو کوتاهست
که آفتاب در اوج تو کرد شب کوتاه
شفاه هیچ نگاری شفای کشته نداشت
تو کشتگان هوی را شفا دهی بشفاه
یقین که تاج بتان خواندت ، اگر بیند
ابوالمظفر یونس نصیر ملکت شاه
خدایگانی کز تیغ و کلک و ملکت اوست
کمال قدرت و تأیید عقل و مایۀ جاه
یقین بخواند بانور رآی او مکفوف
بشب نگار نگین خم آهن اندر چاه
بدان گیاه کجا گرد اسب او برسد
لباس خضر شود برگ آن حقیر گیاه
نه انجمست و چو انجم جداست از تغییر
نه ایزدست و چو ایزد بریست از اشباه
ایا شهی ، که سپهر و ستاره از پی فخر
غلام و بنده سزد مر ترا درین درگاه
ز رشک بخشش تو ابر ناصبور بود
از آن خروش بابر اندر اوفتد گه گاه
عصای موسی از خاره گرمیاه گشاد
بفر دست تو ز آهن شود گشاده میاه
بدان گهی که ز زخم سنان و زخم تبر
ز پشت مازۀ گردان گریز جوید باه
بر آسمان ز بسی گرد و خون ستارۀ حوت
ز بیم تیغ بدریا در اوفتد بشناه
مخالفان چو ببینند مرترا گه جنگ
ز روی و آهن پوشند هر قبا و کلاه
سیاه رو به گردد ، شها ، ز هیبت تو
سیاه شیر علاماتشان میان سپاه
تو زان بسوی علاماتشان شتاب کنی
که بس شکاری نیکو بود سیه روباه
ز بسکه از تن بدخواه بگسلانی سر
بزخم تیر ، تو ای شهریار ملک پناه
گمان بری که دلیران رزم قارونند
بخاک در شده تا حلق روز معرکه گاه
چو کهربا و چو کاهست تیغ و حلق عدوت
شگفت نیست اگر کهربا رباید کاه
ایا شهی که بر آزادگی نسبت تو
بسست حلم تو و جود تو دلیل و گواه
بنور کلی مانی همی ، که سجده برند
بطوع پیش تو ارواح خلق بی اکراه
ز مدحت تو سخن نیست راست تر ، ملکا
برون ز اشهد ان لا اله الا الله
ز بس ثواب مدیحت ، همی خدای بزرگ
کند جراید اعمال ما تهی ز گناه
همیشه تا نبود صد فزون تر از سیصد
همیشه تا نبود پنج برتر از پنجاه
بدست و طبع تو نازنده باد جام و دوات
بفرق و نام تو پاینده باد افسروگاه
مباد گوش تو بی بانگ رود سال بسال
مباد دست تو بی جام باده ماه بماه
نبیذ نوش تو از دست سرو یکتا پوش
نیوش بانگ و سرود از نوای سروستاه
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به توصیف زیباییها و ویژگیهای زهره و ماه پرداخته و آنها را نمادهایی از سعادت و طراوت معرفی میکند. او به تمایز بین انسان و آفتاب اشاره میکند و زیباییهای محبوبش را با زلفهای سیاه و خط سبز مقایسه میکند. شاعر همچنین به قدرت و جاودانگی معشوقش تأکید میکند و آن را با پادشاهان و قهرمانان بزرگ مقایسه میکند. در نهایت، او از خوشی و سروری که در مدح محبوبش وجود دارد سخن میگوید و آرزو میکند که همیشه در حالت شادابی و سرور باشد.
هوش مصنوعی: آیا دلبرانی مانند زهره و ماه وجود دارند که توصیفکنندههای زیبایی و خوشبختی باشند و با طراوت و شادابیشان زندگی را روشنتر کنند؟
هوش مصنوعی: خوشبختیای که روح همه را شاد کند و تازگیای که به تفکر و اندیشهها دوباره جان ببخشد.
هوش مصنوعی: هرچند که در خاندانت اثری از نجابت نیست، تو خود مانند خورشید هستی و آسمان، مکان توست.
هوش مصنوعی: شکل تو مانند مار است و رنگت مانند زمرد، زلفهای سیاه و خط سبزت بسیار دلرباست، ای محبوب من.
هوش مصنوعی: چرا دو مار که بر روی زمرد قرار دارند، وقتی که از این زمرد دور شوند، چشمهای آن مارها خراب میشود؟
هوش مصنوعی: اگر خورشید در بالاترین نقطهاش باشد و زیبایی تو در اوج باشد، پس چرا دو زلف تو بر آن خورشید سایه افکنده و آن را تاریک کرده است؟
هوش مصنوعی: عجیب نیست اگر موهای تو کوتاه به نظر میرسند، زیرا تابش خورشید در اوج خود، شب را به کوتاهی کشانده است.
هوش مصنوعی: هیچ طبیبی نمیتواند جان کسی را که به عشق و هوسی کشته شده نجات دهد؛ تنها تویی که میتوانی درمانگر دلهای سوخته باشی.
هوش مصنوعی: اگر ابوالمظفر یونس، ناصر سلطنت شاه را ببیند، مطمئناً تاج بتها را بر سرت میگذارد.
هوش مصنوعی: خدایی که تسلطش بر قدرت و قلم و حکومتش کامل است، نشانهای از اوج قدرت و تایید عقل و منبع اعتبار است.
هوش مصنوعی: او با یقین و روشنایی خود، توانسته است که از تاریکترین جاها، حتی در دل چاه، زیبایی و ارزش را بیابد و به روشنی معرفی کند.
هوش مصنوعی: هر جا که سم اسب به آن گیاه برسد، آن گیاه به لطف نعمتهای الهی لباس سرسبزی و طراوت میگیرد.
هوش مصنوعی: این جمله میگوید که نه ستارهای وجود دارد که از هم جدا باشد و نه خدایی که از صفات خود بینصیب باشد. به این معنا که همه چیز در تغییر و تحولاست و هیچ چیز نمیتواند کاملاً مستقل یا بینقص باشد.
هوش مصنوعی: آیا تو شاهی هستی که آسمان و ستارهها به خاطر افتخار بندهات از تو پیروی کنند و در این درگاه به تو خدمت کنند؟
هوش مصنوعی: به خاطر حسادت به بخشش تو، ابر ناپایداری به وجود آمد که در مواقعی به شدت به بارش میافتد.
هوش مصنوعی: عصای موسی به خاطر قدرتش میتواند از چوب درختی که خاردار است، درخشش و حرارت بگیرد. اما دست تو اگر از آهن باشد، میتواند به راحتی از این چوب گسسته شود.
هوش مصنوعی: در آن زمان که زخمهای نیزه و ضربات تبر به ما میرسند، باید به یاد داشته باشیم که از درد و رنجمان باید گریخت و باید به سوی آرامش و بهبودی حرکت کنیم.
هوش مصنوعی: در آسمان به خاطر بسیاری از گرد و غبار و خون، ستاره حوت از ترس تیغ به دریا میافتد و شنا میکند.
هوش مصنوعی: زمانی که دشمنان ببینند که جنگ در حال وقوع است، هر یک از آنها برای آماده شدن به پوشیدن زره و کلاهی اقدام میکنند.
هوش مصنوعی: اگر به تو بنگرند، سیاهپوشان خواهند ترسید؛ چرا که قدرت و وقار تو مانند شیرهای جنگجو در میان سپاه میدرخشد.
هوش مصنوعی: اگر به نشانهها و راههایی که نشانهگذاری شدهاند توجه کنی، خوب است، زیرا مانند روباه سیاه، شکارچی خوبی به شمار میروی.
هوش مصنوعی: به خاطر اینکه خیلی از بدن بدخواهان جدا میشوی و زخم تیر را تحمل میکنی، ای پادشاه، تو حامی مردم هستی.
هوش مصنوعی: باور کنی که دلیران همچون قهرمانان جنگ، تا زمان نبرد پشتیبانی قوی دارند و به زمین افتادهاند.
هوش مصنوعی: مانند کهربا و مانند کاهی، وقتی که تیغ و حلقه دشمن بیفتند، جای تعجب نیست اگر کهربا کاه را جذب کند.
هوش مصنوعی: آیا فرمانروایی که بر آزادگی تو تأکید میکند، دلیل و گواه بر بردباری و سخاوت تو نیست؟
هوش مصنوعی: به نور کلی تو، ارواح موجودات با اراده و بدون هیچ اجباری، سجده میکنند و تسلیم میشوند.
هوش مصنوعی: در وصف تو کلامی جز حقیقت نیست، ای پادشاه، که باید از گواهی "لا اله الا الله" فراتر برویم.
هوش مصنوعی: به خاطر پاداشهای زیادی که از مدح و ستایشت دریافت میشود، خداوند بزرگ اعمال ما را از گناهان تهی و پاک میکند.
هوش مصنوعی: هرگاه چیزی بیش از سیصد وجود نداشته باشد، همیشه باید توجه داشته باشیم که پنج چیز نیز بهتر از پنجاه نیست.
هوش مصنوعی: با دست و خوشذوقی تو، باید همواره گلابی و قلمی خوش نقش باد. و نام تو همیشه بر سرزبانها بماند و در میان مردم پایدار و ماندگار باشد.
هوش مصنوعی: نمیخواهم که سالها بگذرند و تو صدای جاری شدن رود را نشنوی. همچنین نمیخواهم که دستت از داشتن جام باده در هر ماه خالی باشد.
هوش مصنوعی: نوشیدنی تو از دست سرو زیباست، شنیدن آواز و سرود از صدای آن سرو بلند است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
سماع و بادهٔ گلگون و لعبتان چو ماه
اگر فرشته ببیند دراوفتد در چاه
نظر چگونه بدوزم؟ که بهر دیدن دوست
ز خاک من همه نرگس دمد به جای گیاه
کسی که آگهی از ذوق عشق جانان یافت
[...]
به فرخی و به شادی و شاهی ایران شاه
به مهرگانی بنشست بامداد پگاه
برآن که چون بکند مهرگان به فرخ روز
به جنگ دشمن واژون کشد به سغد سپاه
به مهر ماه ز بهر نشستن و خوردن
[...]
چو کوس عید ز درگه بکوفتند پگاه
پگاه رفت بعید آن نگار زی درگاه
بشاخ سوسن آزاد برفگنده قبا
ببرگ سنبل خوشبوی بر نهاده کلاه
بهر زمین که بر افگنده سایۀ رخ و زلف
[...]
ایا بهار من و عید نیکوان سپاه
چو ماه ز ابر همی تابی از قبای سیاه
بصید رفتی و پدرام بازگشتی شام
برنگ و بوی رخ و زلف خویشتن می خواه
میئی که وقت سحر زو نسیم گیرد گل
[...]
تو زاهدی و دو زلف تو آفتاب پرست
به سجده اید شما هر دو درگه و بیگاه
چرا دو چشم تو دیبای لعل پوشیدست
اگر نپوشند ای دوست زاهدان دیباه
ز راه گمشده را زاهدان به راه آرند
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.