اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۸۰ - رفتن گرشاسب به درگاه شاه روم و کمان کشیدن
گهر داشتی ارج نشناختی
به نادانی از کف بینداختی
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۸۵ - نامه ی اثرط به گرشاسب
سوم پند شهری که نو ساختی
به رنجَش بسی گنج پرداختی
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۸۹ - نشستن گرشاسب بر تخت کابل
ز نخچیر چون باز پرداختی
همه بزم با ماهرخ ساختی
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۹۲ - آمدن ضحاک به دیدن گرشاسب و صفت نخچیرگاه
سپهبد پیاده همی تاختی
به راه گوزنان کمین ساختی
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۹۳ - رفتن گرشاسب به جنگ شاه لاقطه و دیدن شگفتی ها
گه کین تن از خم کمان ساختی
وز آن خار چون تیر بنداختی
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۱۲ - نامه گرشاسب به خاقان
چو سفتی برو مشک برتاختی
وز اندیشهاش رشتهها ساختی
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۱۳ - قصه خاقان با برادرزاده
نهان هر گهی تاختن ساختی
به تاراج بومش برانداختی
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۱۷ - رفتن نریمان به توران و دیدن شگفتیها
چو کوه آبش از موج بفراختی
ز پس باز بر خشکی انداختی
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۲۴ - رزم گرشاسب با سالار فغفور
بدان نیزه از پیل درتاختی
ز زینشان به ابر اندر انداختی
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۲۷ - آمدن فغفور به جنگ نریمان
هر آن کار و رایی که انداختی
بگفت ستاره شمر ساختی
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۲۸ - رسیدن گرشاسب به نزد نریمان و گرفتاری فغفور
که تاج شهی خار بنداختی
بر از پایگه سر کشی ساختی
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۳۰ - خبر یافتن فریدون از آمدن نریمان
کمان گاه ضحاک بنداختی
چو گاه من آمد به زه ساختی
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۳۵ - داستان گرشاسب با شاه طنجه
گرفتی دم اسپ و بفراختی
به هم با سوارش بینداختی
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۳۸ - گردیدن گرشاسب و عجایب دیدن
هر آن گه که پیخال بنداختی
وی اندر هوا آن خورش ساختی
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۹۷ - سخن گفتن فرامرز با رای هندی و پاسخ یافتن
از آن رزم ها دل بپرداختی
همه کار بر آرزو ساختی
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۶۰ - سخن گفتن فرطورتوش با بزرگان خود
چو با زیر و بم راز برساختی
صدای نوا در هوا تاختی
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۸۵ - آمدن بهمن با لشکر به کابل از پی فرامرز به جنگ
زما کینه پهلوان آختی
زمین از بزرگان بپرداختی
عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۲۶ - بند پاره کردن شهریار در بارگاه هیتال شاه گوید
ولی با من ای بخت بد ساختی
بکام نهنگم درانداختی
عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۷۳ - بند پاره کردن مضراب دیو و رفتن از بند شهریار گوید
بدان گنج بر دست کین آختی
همه هند زیر و زبر ساختی