به ایوان کابل شه آورد روی
بیامد نشست از بر تخت اوی
گهر یافت چندان زهرگونه ساز
که گر بشمری عمر باید دراز
چه بر پیل و اشتر چه بر گاومیش
به اثرط فرستاد از اندازه بیش
یکی کاروان بُد همه سیم و زر
به کابل سری زو به زابل دگر
از آن پس به تخت مهی بر نشست
به شادی به نخچیر و می برد دست
کنیزان گلرخ فزون از هزار
به دست آمدش هر یکی چون بهار
میانشان یکی ماه دلخواه بود
که دخت شه و بر بتان شاه بود
نگاری که گر چهرش از چرخ مهر
بدیدی بدادی بر آن چهر مهر
به رخسار خوبش بر از هر نگار
مشاطه شده ماه را روزگار
ز ره برده رفتار سرو روان
ز عنبر زده نقطه بر ارغوان
دو سوسنش پر پیکر نیکوی
دو بادام پر سرمه جادوی
به خنده لبش لاله می سرشت
چو بر لاله ژاله به باغ بهشت
هزارش گره سنبل پر شکن
به هم بر زره ساز و چنبرفکن
سر هر شکن مشک را مایه دار
خم هر گره بر گلی سایه دار
به مهرش دل پهلوان گشت راست
ز مادرش در حال وی را بخواست
چنان شیفته شد بدان دلفریب
که بی او زمانی نکردی شکیب
ز نخچیر چون باز پرداختی
همه بزم با ماهرخ ساختی
کنیزک همی تشنه خون اوی
به درد پدر زو شده کینه جوی
چنان ساخت با مادر آن شوم بهر
که بکشد جهان پهلوان را به زهر
هویدا همی بود خاموش و نرم
همی کرد باز از نهان داغ گرم
به گاهی که آمد ز نخچیر باز
جهان پهلوان دیده رنج دراز
به هم دختر و مادر زشت رای
ستادند پیشش پرستش نمای
گرفته پری چهره جام بلور
پُر از لعل می چون درفشنده هور
چو نخچیر کردی کنون سور کن
به می ماندگی از تنت دور کن
جهان پهلوان کرد زی می نگاه
همه جام می دید گشته سیاه
به یاد آمدش گفته برهمن
گرفتش به خور گفت بر یاد من
دو گلنار دختر چو دینار شد
دو جزعش ز لؤلؤ صدف وار شد
به ناکام ازو بستد و هم به جای
بخورد و بیفتاد بی جان ز پای
دل مادر از درد شد ناتوان
بجوشید با خشم دل پهلوان
به خنجر تن هر دو را پاره کرد
سرانشان ز تن کند و بر باره کرد
هر آن کاو نترسد ز دستان زن
ازو در جهان رای دانش مزن
زن نیک در خانه نازست و گنج
زن بد چو دیوست و مار شکنج
ز دستان زن هر که ناترس کار
روان با خرد نیستش سازگار
زنان چون درختند سبز آشکار
ولیک از نهان زهر دارند بار
هنرشان همینست کاندر گهر
به گاه زهه مردم آرند بر
چو پردخت از آن هر دو زن پهلوان
یکی را گزید از میان گوان
مرو را به کابل به شاهی نشاند
به زوال شد و یک مه آنجا بماند
اسیران که بگرفت در کارزار
فرستاد زی سیستان سی هزار
که سوگند بودش به یزدان پاک
که آنجا به خونشان کند گِل ز خاک
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این متن، داستانی از یک پهلوان به نام "جهان پهلوان" روایت میشود که پس از بازگشت به کابل با دختر زیبای شاه مواجه میشود. این دختر که چهرهای بینظیر دارد، قلب جهان پهلوان را تسخیر میکند. او در این جشن و سرور، احساس شوق و محبت میکند. اما در پس این خوشیها، دسیسهای از سوی مادر دختر برای انتقامجویی شکل میگیرد که منجر به مسمومیت جهان پهلوان میشود.
جهان پهلوان، پس از احساس درد و رنج ناشی از این خیانت، به شدت خشمگین میشود و تصمیم به انتقام میگیرد. او به دو زن که در این دسیسه نقش داشتند، حمله میکند و آنان را از پای درمیآورد. در پایان داستان، او با اسیران جنگی مواجه شده و دستور میدهد که آنها را به سرزمین دیگری بفرستند. کل این داستان به ابعاد انسانی و عواقب ناشی از خیانت و وفاداری میپردازد.
هوش مصنوعی: شه به ایوان کابل آمد و بر تخت او نشست.
هوش مصنوعی: در زندگی، تجربیات و روزگار چنان تلخ و شیرینی وجود دارد که اگر بخواهی همه آنها را بشماری، به زمان طولانی نیاز داری.
هوش مصنوعی: این جمله به معنی این است که هر موجودی، خواه بزرگ و سنگین مثل فیل و شتر، یا حتی حیوانات دیگر مانند گاومیش، در نهایت تحت تأثیر نیرویی قرار میگیرد و به اندازهای که برای او تعیین شده، حرکت میکند. به عبارتی، همه موجودات چه بزرگ و چه کوچک، تأثیرات خاص خود را در زندگی دارند و نمیتوانند از طاقت خود فراتر بروند.
هوش مصنوعی: یک کاروان وجود داشت که پر از طلا و نقره بود؛ یکی از آنها به کابل رفت و دیگری به زابل.
هوش مصنوعی: پس از آن، با شادی بر تختی نشسته و به شکار و نوشیدن میپردازد.
هوش مصنوعی: پیشخدمتهای زیبا و دلربا از هزاران نفر بیشتر به دست او آمدند، هر یک از آنها مانند فصل بهار شاداب و دلنشین هستند.
هوش مصنوعی: در میان آنها یک دختر زیبا وجود داشت که دختر شاه بود و بر زیباییهای دیگر در میان آنها برتری داشت.
هوش مصنوعی: دختری که اگر چهرهاش را از آفتاب میدیدی، به آن چهره زیبا میبخشیدی.
هوش مصنوعی: صورت زیبای او آنقدر دلربا است که هر نگار و آرایشگری از او الهام میگیرد و ماه هم در این میان به نظر میرسد که تحت تاثیر زیباییاش قرار گرفته و درخشانیاش را به نمایش میگذارد.
هوش مصنوعی: از راه، حرکت سرو را میبینم که مانند عطر خوش عنبر، نقطهای بر گلهای ارغوانی نشسته است.
هوش مصنوعی: دو سوسن با قد و قامت زیبا مانند دو بادام پر از نور و جادوی خاصی هستند.
هوش مصنوعی: لبخند او همچون گل لالهای است که با قطرات شبنم آراسته شده و زیبایی باغ بهشت را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: هزاران گل سنبل که به هم پیچیده و در هم تنیدهاند، مانند زرهای است که با دقت و هنرمندی ساخته شده و در عین حال به صورت همزمان، زیبایی و شکوه خاصی دارد.
هوش مصنوعی: در بالای هر مشک، مقداری از مایه وجود دارد و در هر گره، سایهای روی گلها میافتد.
هوش مصنوعی: دل پهلوان به خاطر محبت او راست و شایسته شد، مانند حالتی که از مادرش خواسته شده باشد.
هوش مصنوعی: او به قدری مجذوب و شیفته آن دلبند زیبا شد که هیچ زمانی نتوانست بیاو صبر کند.
هوش مصنوعی: از هنگامی که به شکار پرداختی، همه جشن و سرگرمی را با چهره زیبای خود شکل دادی.
هوش مصنوعی: دخترک به شدت از پدرش دلخور و عصبانی است و از او انتقام میخواهد. او به خاطر نداشتههایش از پدرش، حس انتقام و کینه در دل دارد.
هوش مصنوعی: او به گونهای تدبیر کرد که مادر آن شوم، به عمل بیاید تا بتواند جهان پهلوان را با زهر از پا درآورد.
هوش مصنوعی: او به طور پنهانی و آرام فعالیتی دارد و از دلش حس داغ و گرمی را بروز میدهد.
هوش مصنوعی: زمانی که قهرمان بزرگ از شکار بازگشت، چهرهاش نشاندهنده زحمات و رنجهای طولانی بود.
هوش مصنوعی: دختر و مادر به خاطر زشتی و ناپسند بودن، در برابر او به عبادت و پرستش ایستادند.
هوش مصنوعی: جام بلوری که در دست دارم، همچون چهرهای زیبا و پری، مملو از شراب قرمز است، مانند پرچمی که خورشید آن را میتاباند.
هوش مصنوعی: وقتی شکار را به دام انداختی، حالا خوش بگذار و با نوشیدن شراب، دوری درد و رنج از خود را به فراموشی بسپار.
هوش مصنوعی: جهان به دلیل نگاه و حضور قوی پهلوان به یک世界 قدرتمند تبدیل شده است و همه جامها به خاطر می ناب، رنگ و حالتی تیره به خود گرفتهاند.
هوش مصنوعی: او به یاد آورد که برهمن چه گفته بود و به خورشید گفت که برای یاد من باشد.
هوش مصنوعی: دو دختر زیبا مانند دینار (سکههای طلا) به قدری درخشان و باارزش هستند که ظاهرشان به دو صدف یاقوتی شبیه است.
هوش مصنوعی: او از دست ناکامی بر خود گرفته و در جایی دیگر، دچار شکست و بیحالی شده است.
هوش مصنوعی: دل مادر به خاطر درد و رنجی که متحمل شده، ضعیف و ناتوان گشته است. در عین حال، این درد و رنج باعث شده تا احساس خشم و غضب در دل قهرمان نیز جوش بزند.
هوش مصنوعی: با خنجر، جسم هر دو را پاره کرد و سرهایشان را از تن جدا کرده و بر زمین انداخت.
هوش مصنوعی: هر کسی که از رفتارهای ناپسند زنان نترسد، در این دنیا به او احترام بگذار و او را عالم بنام.
هوش مصنوعی: زنی که خوب و شایسته است در خانه آرامش و نعمت به همراه دارد، اما زنی که بد و نیکنام نیست، همانند دیو و مار، آزاردهنده و خطرناک است.
هوش مصنوعی: هر که از دستان زن نترسد و در کارها با خرد و فهم پیش برود، به خوبی و راحتی خواهد رسید.
هوش مصنوعی: زنان مانند درختانی هستند که به طور ظاهری سرسبز و زیبا به نظر میرسند، اما در دل خود میتوانند نکات تلخ و خطرناک مخفی کرده باشند.
هوش مصنوعی: این شعر به این معناست که هنر و ویژگی خاص آنها این است که در زمان نیاز، مردم را به سمت خود جذب میکنند و در واقع به آنها ارزش و رونق میبخشند.
هوش مصنوعی: از میان دو زن، یکی با زیبایی و قدرتی که داشت، پهلوان را انتخاب کرد.
هوش مصنوعی: او را به کابل بردند و به سلطنت نشاند، اما بر روی او زوال و نابودی حاکم شد و فقط یک ماه در آنجا باقی ماند.
هوش مصنوعی: گروه زیادی از اسیران را که در نبرد گرفتار شده بودند، به سیستان فرستادند.
هوش مصنوعی: او به یزدان پاک قسم خورده که در آنجا به خاطر خونشان، خاک را به گِل تبدیل کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.