از آن پس نریمان چو شد چیره دست
پس از رزم در بزم و شادی نشست
ببد تا بیآمد جهان پهلوان
گرفتند شادی ز سر هردوان
سخن چند راندند از آن رزمگاه
وزآنجا به جندان گرفتند راه
ده و شهر و دز هر چه دیدند پاک
بکندند و با خون سرشتند خاک
تو گفتی زخوبان و از خواسته
بهشتیست هر خیمه آراسته
همی برد هر شیر جنگی شکار
گرفته به بر آهوی مشکسار
ز بازوش گرد میان کرده بند
ز گیسوش در دست مشکین کمند
فراوان بتان زینهاری شدند
فراوان به دزها حصاری شدند
رسیدند زی شهر جندان فراز
سپه خیمه زد دشت شیب و فراز
به چرخ از همه شهر بر شد خروش
ز جوشن وران باره آمد به جوش
به یک سو نریمان به کین دست برد
برآمد دگر سو سپهدار گرد
به هر گوشه عراده برساختند
همی دیگ جوشیده انداختند
کز آن دیگ چون آب جستی برون
همی سوختی جانور گونه گون
دگر بد روان قلعهای نبرد
براو رزم سازنده مردان مرد
سر نیزه ها کرده چون چنگ شیر
که مردم کشیدندی از باره زیر
گرفتند گردان ایران و چین
کمان های زنبوری و چرخ کین
ز شاهین و طیاره بر هر گروه
همی سنگ بارید چون کوه کوه
ز پاشیدن آتش از هر کران
همی ریخت گفتی ز چرخ اختران
رخ مه ز گرد ابر پر چین گرفت
سر باره از نیزه پرچین گرفت
همه ترگ هاون شد از زخم سنگ
سر و مغز چون سرمه از گرز جنگ
بد از تیر و پیکان های درشت
هر افکنده ای چون یکی خارپشت
جهان پهلوان کوشش اندر گرفت
گراینده گرز گران بر گرفت
چو بر باره مردم غمی شد ز جنگ
جهان پهلوان رفت گرزی به چنگ
در از آهن و باره از سنگ بود
به کین کرد سوی در آهنگ زود
همی زد چنان گرز کز زخم سخت
در و قفل و زنجیر شد لخت لخت
به شهر اندر افکند تن با سپاه
فروزد به باره درفش سیاه
به هر گوشه تاراج و پیکار خاست
خروشیدن بانگ زنهار خاست
همه بوم زن بد همه کوی مرد
همه شهر دود و همه چرخ گرد
ز خون بسته شد بر کف پای گل
نه بر پای تن بد نه بر جای دل
کجا خانه ای بد به خوبی بهشت
از آتش دمان دوزخی گشت زشت
بتان را به خاک اندر افکنده تن
به خون غرقه پیش بت اندر شمن
به هر کوی جویی چنان خون گذشت
که از شهر یک میل بیرون گذشت
دو هفته چنین بود خون ریختن
جهان پر ز تاراج و آویختن
چو چاره نبد شهری و لشکری
گرفتند زنهار و خواهشگری
از ایشان گنه پهلوان درگذاشت
سپه را ز تاراج و خون باز داشت
نریمان همی رفت تا کاخ شاه
ز گردش پیاده سران سپاه
همه چاک خفتان زده بر کمر
گرفته به کف تیغ و خشت و سپر
هزاران پیاده به پیش اندرون
کشیده همه خنجر آبگون
پس پشت از ایران و زابل گروه
سواران برگستوان ور چو کوه
چو آمد سوی کاخ فغفور چین
ابا این بسنده دلیران کین
جهان دید پرخیل دلبر فغان
همه برده از پرده بر مه فغان
دو گلنارشان غرقه در خون شده
دو نرگس به مه بر دو جیحون شده
ز گل کنده شمشاد پر تاب را
بدو رشته در خسته عناب را
به بتخانه ای بود فغفور چین
نهاده سر از پیش بت بر زمین
همی خواست یاری به زاری و درد
ز ناگه نریمان بدو باز خورد
بیازید و بگرفت دستش به شرم
بسی گفت شیرین سخن های گرم
که تاج شهی خار بنداختی
بر از پایگه سر کشی ساختی
شه ار چه به پایه ز هر کس فزون
نشایدش از اندازه رفتن برون
بیاورد بالای تا بر نشست
پیاده همی شد رکیبش به دست
جهان پهلوان بود بمیان شهر
به گردش بزرگان لشکر دو بهر
یکی تخت زیرش ز یاقوت و زر
به دیبای چین سایبانی ز بر
چو فغفور را دید شد پیش باز
نشاند از بر تخت و بردش نماز
بسی خواست زو پوزش دلپذیر
که این بد که پیش آمد از من مگیر
تو دانی که پیش فریدون شاه
من از دل یکی بنده ام نیکخواه
نشاید به جز کام او کردنم
که فرمانش طوقیست بر گردنم
کسی را که روزیت بر دست اوست
توانایی دست او دار دوست
ترا بود از آغاز پنداشتی
که پند مرا خوار بگذاشتی
کنون گر ز من گشت آشفته کار
هم از من نکو گردد انده مدار
اگر چند از مار گیرند زهر
هم از وی توان یافت تریاک بهر
نگهبان گمارید چندی بر اوی
وزآنجا به تاراج بنهاد روی
پس پرده در کاخ مشکوی شاه
نه او شد نه کس را ز بن داد راه
ز گنجش هم اندر زمان ده هزار
شتروار هر چیز برداشت بار
چه از زر چه از دیبه رنگ رنگ
چه آرایش بزم و چه ساز جنگ
بگفتند کاین گنج کمترش بود
بگو تا نماید دگر گنج زود
به نیکی ورا گفت دادم نوید
مبادا کزآن پس شود ناامید
اگر چند خواری کند روزگار
شهان و بزرگان نباشند خوار
ز جندان و از گنج فغفور چین
ز تاراج آن بوم و بر همچنین
فراز آورید آنچه بد در سپاه
گزین کرد ازو پنج یک بهر شاه
بفرمود تا نام هر یک بهم
زدند از پی یادگاری قلم
شتر سی هزار از درم بار کرد
دگر نیم ازین بار دینار کرد
ز زرینه آلت به خروارها
ز سیمینه چندانکه انبارها
شمرده شد از نافه سیصد هزار
صد از سله زعفران شصت بار
ز در چار صد تاج آراسته
گزیده همه یک یک از خواسته
ز یاقوت سیصد کمر بیغوی
ز گوهر چهل گرزن خسروی
دو صد خوان ز زر وز جزع و جمست
وز آلتش خروار تیرست و شست
ز زر پیرهن سی و شش بافته
به هم پود با تار برتافته
طراز همه در بر زر ناب
گریبان و یاقوت و در خوشاب
ابا هر یکی افسری شاهوار
هم از گونه گون طوق با گوشوار
چهل درج پر در و یاره همه
که بد نامشان در واره همه
هزار و چهل بت ز هر پیکری
به کردار آراسته لشکری
ز زر بفت صد تخت بر رنگ رنگ
که بد کمترین جامه سی من به سنگ
صد و سی هزار از خز و پرنیان
دو صد رزمه نو حله چینیان
کنیزان دگر سی هزار از چگل
پری چهره خادم هزار و چهل
دو ره ده هزار از بتان سرای
همه با ستور و سلیح و قبای
صد و سی هزار از ستور یله
که بر دشت و که داشت چوپان گله
ده و شش هزار اسپ نو کرده زین
همه زیر برگستوان های چین
هزار اسپ دیگر به زرین ستام
از ارغون و از تازی تیزگام
ز خفتان و از جوشن کارزار
ز درع و کژآکند نو سی هزار
صد و بیست گردون همه تیغ و ترگ
دو چندان سپرهای مدهون کرگ
ز زر خشت تیرست و سی بار پنج
که مردی یکی بر گرفتی به رنج
نود بار صد جفت چینی کمان
به زر نیزه و تیر بیش از گمان
هزار و صد و سی جناغ پلنگ
ز هر گوهر آراسته رنگ رنگ
پرند آور هندویی شش هزار
تبرزین و ناخج فزون از شمار
صد و سی سپر گونه گونه ز زر
غلافش ز دیبا نگار از گهر
بی اندازه منجوق و زرین درفش
همان چترها زرد و سرخ و بنفش
شراع و ستاره دو صد زر بفت
ز دیبا سراپرده هفتاد و هفت
دو صد خرگه اندر خور بزم و جام
نمد خز و چوبش همه عود خام
هم از بیکران خیمه گونه گون
از اندازه شان فرش و آلت فزون
دگر خیمه میخ او شش هزار
سراسر ز دیبای گوهر نگار
ز زر اندرو صد ستون ستیخ
از ابریشمش رشته و ز سیم میخ
ز دیبا یکی فرش زیبای او
دو پرتاب بالا و پهنای او
درفشان درفشی دگر از پرند
ز گوهر چو زاختر سپهری بلند
که بر پیل کردندی آن را بپای
به صد مرد برداشتندی ز جای
بر او پیکر گرگی افراشته
به نوک سرو پیل برداشته
فراوان گهر زآن درفش بنفش
کشیدند در کاویانی درفش
سه گردون زرین شتالنگ بود
ز هر دارویی هفتصد تنگ بود
فراوان دد و مرغ و نخچیر و گور
طرازیده از زر و سیم و بلور
ز عنبر یکی گنبد افراخته
به یک باره هر سو روان ساخته
بدودر چو کافور تختی ز عاج
فرازش فروهشته از مشک تاج
سرایی به بند و گشای آبنوس
هم از زر تیرست و هفتاد کوس
هزار و چهل جفت دندان پیل
ز پیروزه سی تخت همرنگ نیل
سروهای کرگ از هزاران فزون
همه چون خمانیده زآهن ستون
ختو هشتصد بار کز زهر بوی
چو آید فتد هر زمان خوی ازوی
ز کیمخت گردون دو صد بسته تنگ
همیدون طبر خون و چینی خدنگ
پر از نقره صندوق تیرست و شست
ز زرش همه قفل و زنجیر بست
پر از زر رسته چهل جفت نیز
چهل بد طرایف ز هر گونه چیز
بیا کنده سی درج نو جفت جفت
ز هر گوهر سفته و نیم سفت
دو ره چارصد تنگ قرطاس چین
پلنگینه چرم سفن همچنین
ز هر موی روباه سیصد هزار
ز سنجاب و قاقم فزون از شمار
دوصد باره موی سمندر دگر
که آتش نباشد براو کارگر
دمان هفتصد پیل چون کوه نیل
به زر بسته دندان هر زنده پیل
دو ره چارصد یوز بد میش گیر
به تن همچو پاشیده بر قیر شیر
سیه گوش تیرست هریک به بند
پلنگان آمخته هشتاد و اند
فراوان سگ تند نخچیر در
به جل ها پرند و به زنجیر زر
دو صد باز و افزون ز سیصد خشین
صد و شصت طغرل همه به گزین
ده و شش هزار استر بارکش
به مهد و نمدزین دو صد بار شش
دو ره سی هزاران ز تازی هیون
ز فرش و نمد بارشان گونه گون
ز گاوان صد و سی هزار از شمار
ز میشان دوشا هزاران هزار
چو پنجه هزار دگر برده بود
که هریک به صد ناز پرورده بود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: پس از پیروزی نریمان، او و سپاهش به بزم و شادی پرداختند و از غنائم جنگی بهرهمند شدند. آنها به شهر جندان حرکت کردند و هر جا که میرفتند، خرابی و ویرانی به بار آوردند. نریمان و سپاهش به نابودی دشمنان ادامه دادند و با غنائم بسیار از جمله طلا، جواهرات و سلاحها به خانه بازگشتند.
در این میان، نریمان به کاخ فغفور چین رسید و با او به احترام برخورد کرد. فغفور از نریمان خواست تا به او یاری کند و نریمان با سخنان شیرینی دل او را آرام کرد و از او پوزش خواست. سپس تصمیم به ترک تاراج گرفت و عادات خوب خود را نشان داد.
نریمان با نیروی خود، غنائم بسیاری از جمله هزاران شتر، طلا و جواهرات، لباسهای زیبا و ابزار جنگی و شکار را جمعآوری کرد و به خانه بازگشت. او با سپاه خود به پیروزیهای زیادی دست یافت و ثابت کرد که شایسته احترام و اعتبار است.
هوش مصنوعی: پس از آنکه نریمان بر دشمنان پیروز شد، به جشنی شاداب و خوشحالانه رفت.
هوش مصنوعی: وقتی جهان پهلوان وارد شد، شادی از سر هر دو نفر (حریفان) گرفته شد.
هوش مصنوعی: چندین بار درباره آن میدان جنگ صحبت کردند و سپس از آنجا به سمت جندان حرکت کردند.
هوش مصنوعی: در اینجا به تصویری از ویرانی و نابودی اشاره میشود، جایی که هر چه در ده و شهر و دز وجود داشت، نابود شده و با خون آمیخته شده است. به نوعی میتوان گفت که این زمینها به خاطر جنگ یا مصیبتهایی که بر سرشان آمده، به حالتی تلخ و خونی درآمدهاند.
هوش مصنوعی: تو گفتی که زیباییها و آرزوهای بهشتی در هر چادر آراستهای وجود دارد.
هوش مصنوعی: هر شیر جنگی که شکار خود را به دست میآورد، همواره به همراهش آهوئی زیبا و خوشفرم را هم میبرد.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد او با بازوهایی قوی و ماهر، کمند زیبایی از گیسوی خود ساخته و آن را در دستانش گرفته است.
هوش مصنوعی: بسیار از زیبارویان به خاطر امنیت و حفاظت، دور هم gathered شدند و به سمت دیوارها و محافظتها روی آوردند.
هوش مصنوعی: آنها به شهر جندان رسیدند و در دشت شیبدار و بلند اردو زدند.
هوش مصنوعی: از هر طرف در آسمان صدا و هیاهوی زیادی به گوش میرسد و به نظر میرسد که حماسهای در حال شکلگیری است. گروهی از جنگجویان با شور و هیجان به میدان آمدهاند.
هوش مصنوعی: نریمان به سوی دشمن حمله کرد و سپهدار دیگری از سمت دیگر به میدان آمد.
هوش مصنوعی: در هر گوشه، درهای جدیدی ایجاد کردند و به هر طرف، جوشها و نگرانیها را پراکنده ساختند.
هوش مصنوعی: از آن دیگ که آب بیرون میجست، جانوران مختلفی را میسوزاند.
هوش مصنوعی: در دل جنگ و نبرد، کسانی که با عزم و اراده قوی هستند، مردانه و شجاعانه میجنگند و از خود قهرمانی نشان میدهند.
هوش مصنوعی: سر نیزهها مانند چنگال شیر شده است، چرا که مردم به خاطر آن زیر بار فشار جان میسپردند.
هوش مصنوعی: دوران جنگ و نزاع میان ایران و چین برقرار است و آنها از سلاحهایی مانند کمانهای زنبوری و چرخدندههای جنگی استفاده میکنند.
هوش مصنوعی: پرندهای مانند شاهین و نظیر پرندگان بزرگ مانند هواپیما بر هر گروهی سنگینی میکند و فشارش به قدری زیاد است که همچون کوه، سنگین و محکم به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: آتش از تمام جهات پاشیده میشود و در فضا پخش میگردد، بهطوریکه به نظر میرسد ستارههای آسمان در حال ریزش هستند.
هوش مصنوعی: چهرهی زیبای ماه، به خاطر ابرهای چیندار، پنهان شد و سرش را از روی نیزهای که با پارچهای پرچین تزیین شده بود پوشاند.
هوش مصنوعی: همه زخمها و آسیبها مانند مهرهها در هاون خرد شدهاند و مغز آدمی چون سرمهای تیره و غلیظ از ضربات نبرد حاصل شده است.
هوش مصنوعی: بدی و آسیبهایی که با تیر و پیکانهای بزرگ به دیگران میزنی، مانند اوست که یک خارپشت بر خود دارتش میکند.
هوش مصنوعی: دنیا پر از تلاش و کوششهای بزرگ است، مانند قهرمانانی که با ارادهی قوی و قدرت زیاد به مبارزه با چالشها میپردازند.
هوش مصنوعی: وقتی که مردم به خاطر جنگی غمگین شدند، قهرمان بزرگ جهان، گرزی را در دست گرفت.
هوش مصنوعی: در این بیت بیان میشود که در ساخت در از آهن و در لابهلای سنگها استفاده شده است، و به خاطر کینهای که وجود دارد، به سرعت به سوی آن در حرکت میکند.
هوش مصنوعی: او به شدت ضربه میزد بهطوری که از زخمهای عمیق، در و قفل و زنجیرها تکهتکه شدند.
هوش مصنوعی: بدن را به شهر میبردند و سپاه در کنار او قرار گرفتند، در حالی که پرچم سیاه بر سر میافراشتند.
هوش مصنوعی: در هر گوشه، شلوغی و جنگ به راه افتاد و صداها و نالهها به گوش رسید که خطر فراهم شده است.
هوش مصنوعی: در اینجا به تصویر کشیده شده که در هر جا و در هر موقعیتی، مشکلات و ناپایداریها وجود دارند. همه جا پر از غم و غصه است، و هیچ چیز در امان نیست. هر کوچه و پسکوچهای با ناامیدی و بحران مواجه است و زندگی به گونهای است که همواره در حال چرخش و تغییر است، بدون هیچ ثباتی.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که خون بر گلها و زیباییها تأثیرگذار است و باعث شده که زیباییها آسیب ببینند. این تأثیر نه تنها بر جسم افراد مشهود است، بلکه بر احساسات و دلها نیز تأثیر میگذارد. در واقع، این واژهها به نوعی به زخمها و جراحتهایی اشاره دارند که بر زیبایی و عشق اثر میگذارند.
هوش مصنوعی: در کجا خانهای وجود دارد که بهزیستی بهشتی را با زشتی آتش دوزخ از دست داده باشد؟
هوش مصنوعی: مجسمهها را به خاک افکنده و بدن در خون غوطهور است در حضور مجسمه.
هوش مصنوعی: در هر کوی و برزنی، به قدری خون ریخته شده که از شهر فاصلهای به اندازه یک میل را پر کرده است.
هوش مصنوعی: دو هفته چنین حالتی بود که خونریزی در دنیا شدت گرفت و هر جایی پر از غارت و آسیب شد.
هوش مصنوعی: وقتی که شهر و لشکر هیچ راه حلی نداشتند، به زاری و التماس به جستجوی کمک پرداختند.
هوش مصنوعی: او با هنرش باعث شد که پهلوان از گناه خود بگذرد و سپاه را از چپاول و ریختن خون مردم باز دارد.
هوش مصنوعی: نریمان به سوی کاخ شاه میرفت و از روی گردش، پیش سران سپاه پیاده حرکت میکرد.
هوش مصنوعی: همه در حال آماده شدن برای نبرد هستند و هرکدام ابزار جنگی مثل شمشیر، سنگ و سپر را در دست دارند.
هوش مصنوعی: هزاران نفر پیاده به جلو حرکت کردهاند و همه در دست خود خنجرهایی درخشان و تیز دارند.
هوش مصنوعی: این متن به تصویر کشیدن یک چشمانداز دلانگیز از ایران و زابل و سوارانی است که در حال حرکت هستند. به وضوح حس قدرت و عظمت طبیعت و جایگاه ملی این مناطق را منعکس میکند. همچنین، بر همکاری و اتحاد گروهی اشاره دارد که مانند کوهها استوار و قدرتمند هستند.
هوش مصنوعی: وقتی به کاخ پادشاه چین رسید، دلیران این را کافی دانستند که انتقام را بگیرند.
هوش مصنوعی: در جهانی پراز زیبایی و شگفتی، دلبرانی به چشم میخورند که همگی در حال ناله و فریاد هستند و از پشت پرده به زیبایی ماه نگریسته و غمناکاند.
هوش مصنوعی: دو گل نرگس زیبایی که در دل شب به مهتاب نگریستهاند، در خون غرق شدهاند، گویی به خاطر درد و اندوهی عمیق، حالتی غمانگیز و مشوش دارند.
هوش مصنوعی: از گل، شاخهای از شمشاد را میکَند و آن را به دو رشته متصل به میوهی عناب خسته میکند.
هوش مصنوعی: در معبدی بت، فغفور چین سرش را به نشانه احترام بر زمین گذاشته است.
هوش مصنوعی: او به دنبال یاری بود و به خاطر زاری و دردی که داشت، ناگهان نریمان به او پاسخ منفی داد.
هوش مصنوعی: او با شرم و حیا دست او را گرفت و با نرمی و شیرینی گفتارهای دلنشینی را بیان کرد.
هوش مصنوعی: تو در جایگاه پادشاهی، تاجی بر سر گذاشتی و به وسیله آن، بر جایگاه خود تکیه زدی.
هوش مصنوعی: هر کسی ممکن است در مقام و جایگاهش از دیگری بالاتر باشد، اما او نباید حد و اندازهاش را فراتر رود.
هوش مصنوعی: بالا آمد و بر نشسته شد، و سوارش به دستش افتاد.
هوش مصنوعی: جهان مانند قهرمانی است که در میان شهر به گردش بزرگترین فرماندهان و سپاهیان دو طرف میپردازد.
هوش مصنوعی: شخصی بر تختی که از سنگهای قیمتی و طلا ساخته شده نشسته و در زیر سایبانی از پارچههای ابریشمی و زیبا قرار دارد.
هوش مصنوعی: وقتی فغفور را دید، به احترام او به جلو رفت و او را از روی تخت برداشت و برایش نماز خواند.
هوش مصنوعی: او از من خواسته تا بابت کار ناپسند و ناخوشایندی که پیش آمده، عذرخواهی کنم و میخواهد که آن را از من نگیرید.
هوش مصنوعی: تو میدانی که من در نزد فریدون شاه، از صمیم قلب یک خدمتگزار نیکوکار هستم.
هوش مصنوعی: جز به خواسته او عمل کردن درست نیست، زیرا اطاعت از او مانند بندهایی است که بر گردنم گذاشته شده است.
هوش مصنوعی: هر که روزیاش به دست اوست، توانایی او را باید دوست داشته باشی.
هوش مصنوعی: شما از همان ابتدا فکر میکردید که نصیحت من برایتان بیمقدار و بیارزش است.
هوش مصنوعی: اگر کارهایم به هم ریخته و آشفته شده است، نگران نباشید؛ زیرا سرانجام همه چیز به خوبی پیش خواهد رفت.
هوش مصنوعی: اگرچه ممکن است از مار زهر بگیرند، اما از همان مار ممکن است تریاک نیز به دست آید.
هوش مصنوعی: مدتی کسی را به عنوان نگهبان بر او قرار دادند و از آنجا به سرقت و غارت مشغول شد.
هوش مصنوعی: در پشت پرده کاخ خوشبویی که متعلق به شاه است، نه خود او میتواند وارد شود و نه کسی دیگر. این نشاندهنده نوعی محدودیت یا بیماری است که باعث میشود هیچکس نتواند به آنجا دسترسی پیدا کند.
هوش مصنوعی: از گنجشک هم در زمان، ده هزار بار مانند شتر، هر چیزی را جمعآوری میکند.
هوش مصنوعی: چه فرقی نمیکند که از طلا باشد یا از پارچههای گرانبها، چه زینت بخشی به مراسم شادی و چه نوای جنگ و مبارزه.
هوش مصنوعی: به او گفتند که این گنج کمتر از آن چیزی است که انتظار داشتی، بگو تا گنج جدیدی را به سرعت نشان دهد.
هوش مصنوعی: من با محبت به او گفتم که به زودی چیز خوبی به دست میآوری، مبادا که بعد از این ناامید شوی.
هوش مصنوعی: اگر روزگار بر بسیاری از بزرگترها و شاهان سختی و ذلت بیاورد، این به معنای بیارزشی آنها نیست.
هوش مصنوعی: از ثروت و گنج ناب چین که به تاراج رفته، همچنان میتوان یاد کرد.
هوش مصنوعی: آنچه در سپاه انتخاب شده و بد است را کنار بگذارید و آنچه باقی مانده را به پنج قسمت تقسیم کنید و یک قسمت را برای شاه نگه دارید.
هوش مصنوعی: فرمان داد تا نام هر یک را یادداشت کردند تا به عنوان یادگاری باقی بماند.
هوش مصنوعی: شتر سی هزار درهم بار کرده است و حالا نیمی از این بار به دینار تبدیل شده است.
هوش مصنوعی: به مقدار زیادی از طلا و نقره و گنجینههایی که ذخیره شدهاند، اشاره دارد.
هوش مصنوعی: از دل گل سیصد هزار دانه زعفران، شصت بار برداشت شده است.
هوش مصنوعی: از میان چهارصد تاج زیبا، هر کدام بهتنهایی از خواست و آرزوهای خاص خود برگزیده شدهاند.
هوش مصنوعی: از سنگ یاقوت که سهصد کمر را زینت میدهد، با چهل گوهر که نشانی از سروری و بزرگی دارد، ساخته شده است.
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف ویژگیهای خاص یک شخص یا موجودی میپردازد. در آن گفته شده که آن فرد یا موجود از خصوصیات و تواناییهای زیادی برخوردار است و به نوعی قدرت و امکانات او بسیار زیاد و قابل توجه است. همچنین، به ابزارهای او اشاره شده که نشاندهندهی مهارت و استعداد او در زمینههای مختلف است.
هوش مصنوعی: پیراهنی از زر ساخته شده که با تار و پود به هم بافته شده و شگفتانگیز است.
هوش مصنوعی: درخشانترین زرق و برق در لباس جواهرات همچون طلا و یاقوت و عطر خوشبو جلوهگری میکند.
هوش مصنوعی: هر یک از فرماندهان مانند یک پادشاه، سرشار از جواهرات و زینتآلات گوناگون با گردنبند و گوشواره هستند.
هوش مصنوعی: چهل در و یک یار وجود دارد که همه آنها دارای نامهای بد و ناپسندند.
هوش مصنوعی: هزار و چهل مجسمه از هر نوعی به شکل و ظاهری زیبا به صف ایستادهاند.
هوش مصنوعی: با استفاده از هزاران تخت طلایی با رنگهای متنوع، میتوانم کمترین لباس سیاه خود را بر سنگ قرار دهم.
هوش مصنوعی: سیزده میلیون صد و سی هزار از پارچههای نرم و مجلل، دو صد رول جدید از حریر چینی.
هوش مصنوعی: این عبارت به زیبایی و کثرت کنیزان اشاره دارد که دارای زیبایی خاصی هستند. تعداد زیادی از آنها با چهرههای دلربا و نازک به خدمت مشغولند. این جمله به نوعی به وصف و تجلیل از زیبایی و جوانی میپردازد.
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر به زیبایی و جذابیت معشوقان اشاره میکند و میگوید که راههای گوناگونی برای رسیدن به آنها وجود دارد، اما این راهها را با شجاعت و تجهیزات خاصی همچون سلاح و لباسهای زیبا باید طی کرد. به نوعی، برای رسیدن به عشق و زیبایی باید زحمت کشید و آمادگی لازم را داشت.
هوش مصنوعی: سیصد هزار رأس گوسفند بیسرپرست بر دشت میچرند و چوپان نظارت بر آنها را دارد.
هوش مصنوعی: ده و شش هزار اسب نو که همه زیر سایههای بزرگ چین پرورش یافتهاند.
هوش مصنوعی: هزاران اسب دیگر با زینهایی از طلا از نژاد ارغون و عرب که بسیار تندرو هستند.
هوش مصنوعی: از بستر خواب و از زره جنگ، نیرویی به پا میخیزد که مانند یک نبر شگرف است.
هوش مصنوعی: در اینجا به توصیف جنگ و نبرد پرداخته شده است. در حالی که آسمان و زمین به شدت به هم میزنند و درگیر نبرد هستند، سپرهایی که به عنوان محافظت در برابر حملات استفاده میشوند، به شدت در حال آسیبپذیری هستند. این تصویر نشاندهنده شدت و خشونت جنگ و نبرد در یک فضای جنگی است.
هوش مصنوعی: در این بیت گفته شده که از طلا و نقره، چیزی به دست نمیآید و گاهی اوقات برای رسیدن به یک هدف بزرگ، لازم است سختیها و معضلات زیادی را تحمل کرد. بعد از تحمل رنج، به دست آوردن موفقیت و وظیفهای مهم ممکن است.
هوش مصنوعی: نود بار صد جفت کمان به همراه نیزه و تیر از آنچه انتظار میرفت بیشتر به دست آمده است.
هوش مصنوعی: هزار و سی و سه دنده پلنگ از هر سنگ قیمتی به زیبایی رنگآمیزی شده است.
هوش مصنوعی: پرند، با خود شش هزار نیزه و ابزار جنگی از هندیان آورده و تعداد بیشتری از آن هم دارد.
هوش مصنوعی: سیصد و سی سپر با طرحهای مختلف از طلا دارد و غلاف آن از دیبا (پارچهای نرم و لطیف) با نقشهای زیبا و گرانبها ساخته شده است.
هوش مصنوعی: بسیار زیبا و رنگارنگ، مثل چترهایی با رنگهای زرد، قرمز و بنفش، تزئینات و زینتهایی بر بلندی وجود دارد.
هوش مصنوعی: نخستین دو اشیاء و نشانهها را میتوان با ارزش بسیار بالا به زیبایی و شکوه خاصی اشاره کرد. این تصویر به ایجاد فضایی از عظمت و جلال اشاره دارد که با جزئیات دلنشین و هنری توصیف شده است.
هوش مصنوعی: در این بزم شاد و پرزرق و برق، دو صد خرگاه تزیین شده وجود دارد و در کنار هر کدام، جامهای پر از نوشیدنی قرار دارد. تمامی این محفل با چوب و نمد گرم و نرم آراسته شده و عطر خوش عود در فضا پخش شده است.
هوش مصنوعی: از آسمان بینهایت، خیمههایی با رنگهای مختلف و وسایل گوناگون وجود دارد که فراوانی آنها از اندازه و فضا فراتر میرود.
هوش مصنوعی: دیگر خیمهگاه او با شش هزار پرچم، بهطور کامل از پارچههای قیمتی و زیبا ساخته شده است.
هوش مصنوعی: از طلا در آنجا صد ستون ساختهاند و میخهای نقرهای نیز از نخ ابریشمی به آن منطقه وصل شده است.
هوش مصنوعی: از پارچهای بسیار زیبا، فرشی چشمنواز به وجود آمده که دو طرف آن به نظر میرسد بالا رفته و پهن شده است.
هوش مصنوعی: درخشش دیگری بر پرواز پرندگان نمایان شده است، مانند گوهری که همچون ستارهای در آسمان بلند میدرخشد.
هوش مصنوعی: پیل را که بر دوش خود میگرفتند، به گونهای بود که با تلاش صد مرد آن را از زمین بلند میکردند.
هوش مصنوعی: شخصی با قامت بلند و استوار همچون درخت سرو و قدرتی عظیم و رسا مانند فیل، به صورت یک گرگ ظاهر شده است.
هوش مصنوعی: از پرچم بنفش کاویانی، جواهرات فراوانی برداشتند.
هوش مصنوعی: سه دایره طلایی مانند زینت است که در هر یک از آنها هفتصد ظرف دارو وجود دارد.
هوش مصنوعی: در اینجا به وفور حیوانات و پرندگان و شکارهای مختلفی اشاره شده که همه به زیبایی و با تزئیناتی از طلا، نقره و بلور آراسته شدهاند.
هوش مصنوعی: مانند بوی خوش عطر، که از گنبدی بلند به اطراف پخش شده و همه جا را معطر کرده است.
هوش مصنوعی: بدن یا آن جسم مانند کافور سفید و خنک است، و تختی از عاج بر روی آن قرار دارد که از مشک لطیف و خوشبو، تاجی بر سر آن گذاشته شده است.
هوش مصنوعی: خانهای که به زیبایی و مجلل بودن معروف است، حتی اگر از چوب خوشساخت و گرانقیمت باشد، باز هم از نگرانیهای مختلف در امان نیست.
هوش مصنوعی: فیل دارای هزار و چهل دندان است که همه آنها به رنگ آبی و شبیه به سنگهای گران قیمت هستند.
هوش مصنوعی: سروهای کرگ از هزاران بیشترند، همه مانند درختان خمیده به نظر میرسند.
هوش مصنوعی: هر وقت بوی زهر به مشام برسد، انسانی که در برابر آن قرار دارد، دچار تغییر حال و احساس منفی میشود.
هوش مصنوعی: از گردونه آسمان دوصد رشته تنگ به هم پیوسته است، چنان که تبر در خون و چینی مانند یک تیر قرار گرفته است.
هوش مصنوعی: صندوقی که پر از تیر و شست (سلاح) است، با قفل و زنجیر از زرش (زر)، کاملاً محافظت شده است.
هوش مصنوعی: مملو از طلا و جواهر است و چهل جفت از آنها نیز وجود دارد که هر کدام از نوعی خاص و جالب تهیه شدهاند.
هوش مصنوعی: بیا که به جمعآوری چیزهای باارزش بپردازیم، دو به دو از هر گوهری که درست کردهایم و به خوبی ذخیره کردهایم.
هوش مصنوعی: دو مسیر که هر کدام چهارصد گام دارند، از کاغذهای چینخورده میگذرد و چرم پلنگی و سفیدی هم در کنار آن دیده میشود.
هوش مصنوعی: از هر موی روباه، سهصد هزار بیشتر از سنجاب و قاقم وجود دارد.
هوش مصنوعی: به تو میگویم که اگر آتش وجود نداشته باشد، موهای سمندر هم دیگر تأثیری ندارند. در واقع، سمندر به خاطر قابلیتهایش در برابر آتش شناخته شده است، و اگر آتش نباشد، آن ویژگیها دیگر اهمیتی نخواهد داشت.
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف قدرت و عظمت هفتصد فیل میپردازد که مانند کوه نیل محکم و استوار هستند. دندانهای این فیلها از زر ساخته شدهاند، که نشاندهندهی قدرت و ثروت آنهاست. به طور کلی، تصویر قدرتمند و با شکوهی از این موجودات بزرگ و قوی به ذهن میآید.
هوش مصنوعی: دو مسیر چهرهای از یوزها را به تو میدهد، در حالی که در نگاه تو، چهرهاش مانند شیر بر روی قیر پخش شده است.
هوش مصنوعی: سیاهموها هر کدام مثل تیر هستند و در بند پلنگها، به تعداد هشتاد یا بیشتر، تربیت شدهاند.
هوش مصنوعی: بسیاری از سگهای تند و چابک در سرتاسر مناطق شکار زندگی میکنند و به وفور در حال دویدن و حركت هستند، و به خاطر ذاتی که دارند، با زنجیر طلا نماد ثروت و قدرت در خدمت انسانها قرار دارند.
هوش مصنوعی: این بیت اشاره به تعداد بالای طغراها دارد که از عدد 360 فراتر رفته و به 200 و بیشتر هم میرسد. به عبارتی دیگر، اعتبار و زیبایی مواقعی همچنان در حال افزایش است و نشاندهنده اهمیت و ارزشی است که به آن داده میشود.
هوش مصنوعی: در این عبارت اشاره به تعداد بسیار زیادی از بارهایی است که به دو شکل مختلف (مهد و نمدزین) جا به جا شدهاند. عددها و واژهها نشانهای از زحمت و کار سخت در جابهجایی بارها هستند. به طور کلی، بیانگر حجم و اندازه وسیع فعالیتهای باربری است.
هوش مصنوعی: دو راهی وجود دارد که هزاران حیوان تازی از آن عبور میکنند و بارهای مختلفی از فرش و نمد را با خود میآورند.
هوش مصنوعی: از میان صد و سی هزار گاو، در منطقه میشان دوش، هزاران هزار از آنها وجود دارد.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که بیان میکند که فردی یا چیزی هزاران انگشت یا دست دیگر را تحت تاثیر قرار داده و هر یک از آنها با دقت و جوانمردی پرورش یافتهاند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.