رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۸۴
چون گسی کردمت بدستک خویش
گنه خویش بر تو افگندم
خانه از روی تو تهی کردم
دیده از خون دل بیاگندم
عجب آید مرا ز کردهٔ خویش
[...]
سنایی » طریق التحقیق » بخش ۶۶ - خسر الدنیا و الآخرة ذلک هو الخسران المبین
من بر این کار و بار میخندم
دل در این روزگار چون بندم
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّادس فی ذکر نفس الکلّی واحواله » بخش ۵ - اندر عذر انبساط گوید
پیش تو چون سنان کمر بندم
خون همی گریم و همی خندم
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب التاسع فیالحکمة والامثال و مثالب شعراءالمدّعین ومذّمةالاطباء والمنجّمین » بخش ۲۵ - التمثیل فیالمطایبة بطریق الهزل
گفت از این خرزه گرچه دربندم
آن چنان خر نیم خردمندم
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب العاشر فی سبب تصنیف الکتاب و بیان کتابة هذا الکتاب رعایة لذوی الالباب » بخش ۱ - در عذر گوید
کمر از بهر تو همی بندم
کز پی سوختن همی خندم
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۳۰ - نشستن بهرام روز چهارشنبه در گنبد پیروزه رنگ و افسانه گفتن دختر پادشاه اقلیم پنجم
این همه هست و نیست فرزندم
که دل خویشتن درو بندم
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۳۵ - شکایت کردن هفت مظلوم
شد سه سال این زمان که در بندم
روی شه دیده دید و خرسندم
باباافضل کاشانی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴
بگسلم از تو، با که پیوندم؟
از تو گر بگسلم به خود خندم
بخت بیدار یاور من شد
ناگهان زی در تو افکندم
بندها بود بر من، اکنون شد
[...]
سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۳۲
شب چو عقد نماز میبندم
چه خورد بامداد فرزندم
حکیم نزاری » مثنوی روز و شب » بخش ۴ - در سبب نظم این مثنوی و گفتگوی شاعر با شب
گفت: «من بی غرض میان بندم
که به خیر است قطع و پیوندم»
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۷۶
دل ز مهر تو در که پیوندم؟
دل ز مهرت کجا کند بندم؟
بس که دل می دری و می دوزی
یک دل است و هزار پیوندم
پیش ازینم دلی و دردی بود
[...]
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » اعتقادنامه » بخش ۳۲ - گفتار در ختم دفتر اول از کتاب سلسلة الذهب و حواله آنچه تقریب سخن به آن رسیده بود به دفتر دیگر
پس همان به که لب فرو بندم
بیش از این گفت و گوی نپسندم
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر دوم » بخش ۶۳ - رسیدن شیخ بزرگوار سری سقطی قدس الله تعالی سره به سر وقت تحفه و آگاهی یافتن از حالی وی
تا نه راضی شود خداوندم
رفتن از جای خویش نپسندم
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر دوم » بخش ۶۹ - دیدن بعضی اصحاب بعد از وفات وی را قدس سره به خواب
گفت آری بس آرزومندم
که به دنیا برد خداوندم