بخش ۱ - در عذر گوید
بنده در پیش شاه دینپرور
عقل در جل کشید و جان بر سر
پیش شه نامد این جهان خورده
چون نسیم بهار بیخرده
بنده چون ملک و عدل شاه بدید
خردی داشت پیش شاه کشید
پیش شه نامده است عقل رهی
چون نسیم بهار دست تهی
روی زرد و دلی سپید چو شمع
از پی نور و سرخرویی جمع
برده از دین نه از سرِ مردی
چون صبا از چمن ره آوردی
ای چو خورشید آسمان جمال
وی چو ماه چهارده به کمال
کمر از بهر تو همی بندم
کز پی سوختن همی خندم
چون تو گیری به دستم ای دلجوی
هم تو بویم بسان دستنبوی
عقل را در شرابخانهٔ جان
در ره حکمت و بیان و بنان
نیست از عشق کس چو من مستت
گو برون آر ار چو من هستت
بندهٔ بیطمع منم دانی
پس چرا از برم همی راند
فلکم پیرِ صادقان داند
خردم پیکِ عاشقان خواند
شفای درد عاشقان شعرم
نه چنین خوارمایه دان سعرم
راست چون نور برق ز ابر بلند
من همی گویم و تو خوش میخند
کان فتیله که بر فروزندش
تا نشد تافته نسوزندش
آن نبینی میان جمع همی
خنده گریم بسان شمع همی
آروزهاست در سرِ قلمم
که نه از لوح و دست روح کمم
آن چنان گشت لذّت سخنم
که یکی دم به شست بار زنم
نبود گرچه صاحب هنرم
گر برندی مرا ز من خبرم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به عشق و ارادت خود به معشوق و پادشاه اشاره میکند. او عقل و جانش را در پیشگاه پادشاه نثار میکند و به زیباییهای او مانند نور و شمع اشاره میکند. شاعر از مهر و محبت خود به پادشاه سخن میگوید و چقدر از عشق او مست است. او به بیان احساسات و آرزوهایش در مورد عشق و عرفان پرداخته و میگوید که عشقش او را به اوج رسانده است. او همچنین به این نکته اشاره میکند که عشق و هنر او نه تنها ذاتی نیست بلکه نتیجه احساسات عمیق اوست. در نهایت، با نگاهی به دنیا و وجود خود، او به عشق و زیباییهایی که در زندگیاش وجود دارد، میپردازد.
هوش مصنوعی: من در حضور پادشاهی که به دین اهمیت میدهد، عقل و فکر خود را در پیش مینهم و جانم را در راه او فدای میکنم.
هوش مصنوعی: این دنیا به اندازهای ناتوان و فانی است که در برابر بزرگی خداوند هیچ ارزشی ندارد و مانند نسیم بهاری است که بیآنکه هیچ اثری بر جای بگذارد، میگذرد.
هوش مصنوعی: بنده وقتی که ملک و عدل شاه را دید، با اندیشهای خردمندانه به سوی شاه رفت.
هوش مصنوعی: عقل و خرد در پیشگاه پادشاه نمیتواند وارد شود، مانند نسیم بهاری که دستش خالی است.
هوش مصنوعی: چهرهای رنگ باخته و دلی پاک و روشن مانند شمعی که به دنبال نور و زیبایی است.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که کسی که از دین منحرف شده است، نه به خاطر شجاعت و مردانگی، بلکه به مانند نسیم نسیموار، از میان گلستان و زیباییها میگذرد و چیزی را با خود میآورد.
هوش مصنوعی: تو مانند خورشید در آسمان هستی و زیباییات مانند ماه کامل و بینقص است.
هوش مصنوعی: من برای تو خود را آماده میکنم و در حالی که در آتش عشق میسوزم، به زندگی و مشکلات لبخند میزنم.
هوش مصنوعی: هرگاه تو دست مرا بگیری، ای محبوب، من نیز تو را همچون بوی خوش گل استشمام میکنم.
هوش مصنوعی: عقل را در میخانهٔ وجود و در مسیر دانایی و سخن و هنر قرار ده.
هوش مصنوعی: اگر کسی به اندازه من دیوانهی عشق تو نیست، پس بگو او را بیرون کن، چرا که مانند من نیست.
هوش مصنوعی: من فردی بیادعا و بیطمع هستم، پس چرا مرا از کنار خود دور میکنی؟
هوش مصنوعی: عاشقانی که راستگو هستند، میتوانند با دل و جان احساسات عمیق خود را درک کنند و قادرند تا از عواطفشان حرف بزنند و به خوبی درک شوند.
هوش مصنوعی: شفای درد عاشقان شعر من این نیست که ارزشی نداشته باشد.
هوش مصنوعی: مثل نور روشنی که از ابرهای بلند میتابد، سخنان من واضح و روشن است و تو با شنیدن آن به شوق میخندی.
هوش مصنوعی: او مانند فتیلهای است که نمیسوزد، مگر زمانی که به خاکستر تبدیل شود.
هوش مصنوعی: من در جمع کسانی که هستند نمیخندم، مثل شمعی که میسوزد و نمیتوان ناراحتیش را نشان دهد.
هوش مصنوعی: در ذهنم آرزوهایی دارم که نه از نوشتهها کم میشوند و نه از روح و وجودم.
هوش مصنوعی: لذتی که از گفتن حرفهایم میبرم به قدری زیاد است که گاهی احساس میکنم باید بلافاصله توقف کنم و فرصت دیگر را به خودم بدهم.
هوش مصنوعی: اگرچه من هنرمندم و صاحب هنر، اما اگر مرا بشناسند و به من توجهی نشان ندهند، برای من مهم نیست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چون بیامد بوعده بر سامند
آن کنیزک سبک زبام بلند
برسن سوی او فرود آمد
گفتی از جنبشش درود آمد
جان سامند را بلوس گرفت
[...]
چیست آن کاتشش زدوده چو آب
چو گهر روشن و چو لؤلؤ ناب
نیست سیماب و آب و هست درو
صفوت آب و گونه سیماب
نه سطرلاب و خوبی و زشتی
[...]
ثقة الملک خاص و خازن شاه
خواجه طاهر علیک عین الله
به قدوم عزیز لوهاور
مصر کرد و ز مصر بیش به جاه
نور او نور یوسف چاهی است
[...]
ابتدای سخن به نام خداست
آنکه بیمثل و شبه و بیهمتاست
خالق الخلق و باعث الاموات
عالم الغیب سامع الاصوات
ذات بیچونش را بدایت نیست
[...]
الترصیع مع التجنیس
تجنیس تام
تجنیس تاقص
تجنیس الزاید و المزید
تجنیس المرکب
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.