بخش ۲۵ - التمثیل فیالمطایبة بطریق الهزل
بود گرمی به کار دریوزه
نام آن سرد قلتبان یوزه
رفت زی حج به کدیهٔ محراب
اینت فضل اینت مزد اینت ثواب
چون به بغداد آمد از حلوان
دید بازارها پر از الوان
صحن حلوا و مرغ و تاوهٔ نان
پختهٔ پخته و برهٔ بریان
زی خرابات از خرابی دین
رهگذر کرده بیره و آیین
دید بر رهگذر زنی زیبا
روی زیبا به زیب چون دیبا
دست در جیب خویش کرد چو باد
کرد فرموش حج و فرج به یاد
دید در فَروَز گریبانش
دو درم بهر جامه و نانش
گشت حیران چو در خزان ریحان
تن چو پر زاغ از فزع لرزان
زانکه او بد چو دیو دوزخ زشت
آن زنش خوب بد چو حور بهشت
یوزهٔ زشت با دل ناشاد
دو درم داد و آن زنک را گاد
زنک شوخ بر ازارش رید
او دبهٔ پُر ز روغنش دزدید
زن بدو گفت کابلهت دیدم
بستدم سیم و بر تو خندیدم
یوزه دادش جواب بر ره راز
چون شد این سرگذشت و قصّه دراز
گفت از این خرزه گرچه دربندم
آن چنان خر نیم خردمندم
چون ببینی چراغ بیروغن
پس بدانی تو ابلهی یا من
گر نشستی به زیر من روزی
جَست ناگه ز گنبدت گوزی
تو چو بادام و پسته رخ مفروز
کایچ گنبد نگه ندارد گوز
باد اگر کونت را به فرمان نیست
غم مخور کایچ کون سلیمان نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن درباره فردی به نام یوزه است که پس از انجام مناسک حج به بغداد میرسد و با بازارهای پررنگ و غذاهای خوشمزه روبهرو میشود. در بغداد او به زنی زیبا برمیخورد که او را تحت تأثیر قرار میدهد. یوزه از زیبایی زن شگفتزده میشود و تمام فکر و ذکرش به جای عبادت حج به او مشغول میشود. او دو درم به زن میدهد تا برای او غذا بیاورد، اما زن برایش شوخی میکند و دست به دزدی میزند. یوزه در پاسخ به زن میگوید که اگرچه در وضعیت بدی است، اما باهوشتر از اوست. در نهایت این داستان به موضوعی جدی و فلسفی تبدیل میشود که به نادانی و غفلت انسانها اشاره دارد.
هوش مصنوعی: اگر در کار دزدی انرژی و حرارت وجود داشته باشد، به آن نام سرد و بیاحساس دزدی را باید نهاد.
هوش مصنوعی: به سفر حج رفتی، اما با این حال، در جستجوی منزلت و فضل واقعی باید به گوشهای از محراب بازگردی، زیرا اینجا است که پاداش و ارزش واقعی را پیدا میکنی.
هوش مصنوعی: وقتی به بغداد رسید، از حلوان، بازارها را پر از رنگها و زیباییها مشاهده کرد.
هوش مصنوعی: در جایی پر از خوشمزهگیها و نعمتها قرار داریم؛ محلی که حلوا، مرغ، نان داغ و برهی کبابی وجود دارد.
هوش مصنوعی: از محل خرابی و ویرانی دین، کسی گذر کرده که مسیر و آیین مشخصی ندارد.
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر به زنی زیبا و دلربا اشاره میکند که در مسیرش میگذرد و زیبایی او چون پارچهای نازک و لطیف است که به آن دیبا میگویند. زیبایی او توجه هر بینندهای را جلب میکند و مانند یک هنر خاص به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: او دستش را در جیب خود کرد و همانطور که باد خنک میوزید، مسائل مربوط به حج و فرج را فراموش کرد.
هوش مصنوعی: او دید که در شرایط سخت زندگی، تنها دو درم (پولی اندک) برای تهیه لباس و نان دارد.
هوش مصنوعی: در میان خزان، چنان حیران و سرگشته شد که تنش به مانند زاغی ترسو از ترس میلرزید.
هوش مصنوعی: چون او مانند دیوی زشت و بد است، زنش نیز برخلاف او زیبا و نیکو مانند حوری بهشتی است.
هوش مصنوعی: زن زشت و ناراحت با دل غمگین دو درهم به آن زن داد.
هوش مصنوعی: زن شوخ و بازیگوشی بر روی وسایلش، در حین بازیگوشی، دبهای پر از روغنش را دزدید.
هوش مصنوعی: زن به او گفت: من دامن زیبایت را دیدم و به خاطر آن طنابی از سیم برایت بافتم و به تو لبخند زدم.
هوش مصنوعی: او پاسخ داد که چگونه این داستان و ماجرا به اینجا رسیده است، زیرا ماجرای آن طولانی و پیچیده است.
هوش مصنوعی: میگوید هرچند که به این چیزهای بیارزش وابستهام و در قید و بند آنها هستم، اما در درون خودم به اندازهای خرد و فهم دارم که از آنها فراتر بروم.
هوش مصنوعی: وقتی چراغی را ببینی که بدون روغن روشن است، متوجه میشوی که یا تو احمق هستی یا من.
هوش مصنوعی: اگر روزی سر به زیر من گذاشتی، ناگهان از آسمانت صدایی برخاست.
هوش مصنوعی: تو مانند بادام و پسته، که در برابر سختیها و فشارها، از زیبایی و استحکام خاصی برخورداری. گویی هیچ چیز نمیتواند تو را تحت فشار قرار دهد یا از تو سلب وجود کند.
هوش مصنوعی: اگر باد به دلخواه تو نمیوزد، نگران نباش که هیچ کس به مقام سلیمان نرسیده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چون بیامد بوعده بر سامند
آن کنیزک سبک زبام بلند
برسن سوی او فرود آمد
گفتی از جنبشش درود آمد
جان سامند را بلوس گرفت
[...]
چیست آن کاتشش زدوده چو آب
چو گهر روشن و چو لؤلؤ ناب
نیست سیماب و آب و هست درو
صفوت آب و گونه سیماب
نه سطرلاب و خوبی و زشتی
[...]
ثقة الملک خاص و خازن شاه
خواجه طاهر علیک عین الله
به قدوم عزیز لوهاور
مصر کرد و ز مصر بیش به جاه
نور او نور یوسف چاهی است
[...]
ابتدای سخن به نام خداست
آنکه بیمثل و شبه و بیهمتاست
خالق الخلق و باعث الاموات
عالم الغیب سامع الاصوات
ذات بیچونش را بدایت نیست
[...]
الترصیع مع التجنیس
تجنیس تام
تجنیس تاقص
تجنیس الزاید و المزید
تجنیس المرکب
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.