جامی
»
هفت اورنگ
»
سلسلةالذهب
»
دفتر دوم
»
بخش ۶۹ - دیدن بعضی اصحاب بعد از وفات وی را قدس سره به خواب
هم ز وی آورند کز اصحاب
دید شخصیتش بعد مرگ به خواب
که بسی شور و بی قراری داشت
گریه و اضطراب و زاری داشت
گفت شیخا چه حالت است تو را
که ز مردن ملالت است تو را
گویی از حال خود نه خرسندی
که بدین عالم آرزومندی
گفت آری بس آرزومندم
که به دنیا برد خداوندم
نه پی جاه و مال و زینت و زر
نه پی وعظ و مجلس و منبر
بلکه از بهر آنکه تا پیوست
جز عصایی نباشدم در دست
به همه کویها درآرم سر
یک به یک خانه را بکوبم در
صاحب خانه را دهم آواز
کای پی هیچ مانده از همه باز
عمر بگذشت در پریشانی
بنگر کز چه باز می مانی
جامی انفاس عمر مغتنم است
انقطاع حیات دمبدم است
کار امروز را مباش اسیر
بهر فردا ذخیره ای برگیر
روز عمرت به وقت عصر رسید
عصر تو تا نماز شام کشید
خفتن خواب مرگ نزدیک است
موج گرداب مرگ نزدیک است
پیش ازین همچو سینه تاریکان
منشین بی خبر ز نزدیکان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چون بیامد بوعده بر سامند
آن کنیزک سبک زبام بلند
برسن سوی او فرود آمد
گفتی از جنبشش درود آمد
جان سامند را بلوس گرفت
[...]
چیست آن کاتشش زدوده چو آب
چو گهر روشن و چو لؤلؤ ناب
نیست سیماب و آب و هست درو
صفوت آب و گونه سیماب
نه سطرلاب و خوبی و زشتی
[...]
ثقة الملک خاص و خازن شاه
خواجه طاهر علیک عین الله
به قدوم عزیز لوهاور
مصر کرد و ز مصر بیش به جاه
نور او نور یوسف چاهی است
[...]
ابتدای سخن به نام خداست
آنکه بیمثل و شبه و بیهمتاست
خالق الخلق و باعث الاموات
عالم الغیب سامع الاصوات
ذات بیچونش را بدایت نیست
[...]
الترصیع مع التجنیس
تجنیس تام
تجنیس تاقص
تجنیس الزاید و المزید
تجنیس المرکب
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.