گنجور

سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۴۷ - در بیان این حدیث که اشدالبلاء علی الانبیاء ثم علی الاولیاء الاقرب فالاقرب

 

سخت تر رنج انبیا را بود

اندکی کمر اولیا را بود

مؤمنان را از آن دگر کمتر

قدر قربت همه برنج اندر

مرد بد بخت ذوق دنیا را

[...]

سلطان ولد
 

سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۴۹ - در تفسیر این آیه که الا ان اولیاء الله لاخوف علیهم و لاهم یحزنون

 

اولیا را از این خدا فرمود

نیستشان خوف از فنای وجود

در پناهم ز هر بلا ایمن

خوش وسرمست در لقا ساکن

خنک آنکس که حق ورا یار است

[...]

سلطان ولد
 

سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۵۳ - در بیان این حدیث مصطفی صلی اللّه علیه و اللّه و سلم موتوا قبل ان تموتوا

 

هرکه او پیشتر ز مرگ بمرد

زنده گشت از خدا و جان را برد

رمز موتوا رسول از آن فرمود

خنک او را که امر حق بشنود

مردنش زندگی جاوید است

[...]

سلطان ولد
 

سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۵۶ - مناجات

 

ای خدا دستگیر خلقان شو

یک دم از لطف سوی ایشان شو

رحمت خویش را مداردریغ

ماه خود را نهان مکن در میغ

همه رانی تو آفریدستی

[...]

سلطان ولد
 

سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۵۹ - در تفسیر این آیت که ارض اللّه واسعة ارض معنوی است که بیحد است و کران، همه عقول و ملائکه و ارواح در آن ارض ساکن‌اند و مقیم و در بیان آنکه شیخ را کرامتهای عالی است که مرید از آن مستفید گردد و از تأثیر نظر شیخ بینا شود و روشن و صافی و از حبس تن برهد و از شمشیر اجل خلاص یابد کسی که این نوع کرامتها از شیخ دیده باشد بکرامتهای دیگر که تعلق بدنیا دارد و در آنجا او را فایده‌ای نیست کی التفات کند. مثلا مرید کاری کرد مثل خوردن و خفتن چون شیخ بوی گوید که فلان چیز خوردی او را آن چه فایده خواهد بودن چون خود میداند که چه خورده است از آن گفت او را علمی نو حاصل نشود. لیکن چون او را از اسرار غیب که بیخبر بود آگاه گرداند در آنجا ویرا فایدۀ عظیم باشد هر که چنین کرامت اعلی را دیده باشد بکرامت ادنی سر فرود نیارد.

 

کارض واسع بخواند اللهش

نتوان رفت بی فنا راهش

چه جهانها کنند هست از نیست

بی وجود بلند و پست از نیست

بی زمین و فلک جهان عجب

[...]

سلطان ولد
 

سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۶۲ - در بیان آنکه چون ولد از قیل و قال عقلی و نقلی بگذشت جان او چون دریا به جوش آمد و امواج سخن از دل او جوشیدن گرفت

 

لب ببستم ز گفتگوی تمام

پشت کردم به سوی فضل و کلام

پیش آن بحر علم گوش شدم

پس چو دریا از او به جوش شدم

چونکه گشتم مقیم در خمشی

[...]

سلطان ولد
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
۹
sunny dark_mode