گنجور

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۶

 

دوش در ره نگارم آمد پیش

آن به خوبی ز ماه گردون بیش

گشته از روی و زلف خونخوارش

خاک گلرنگ و باد مشک پریش

چون مرا دید ساعتی از دور

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۰۹ - در مدح صفوةالدین مریم خاتون

 

ای نهان گشته در بزرگی خویش

وز بزرگی ز آسمان شده بیش

آفتاب این چنین بود که تویی

آشکار و نهان ز تابش خویش

تو ز اندیشه آن سویی و جهان

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۹۹

 

دوش دور از تو ای مدبر عقل

نه به تدبیر عقل دوراندیش

پیشت از گونه گونه بی‌نفسی

که نگون باد نفس کافرکیش

کرده‌ام آنکه یاد آن امروز

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳۰۵ - در عذر بدمستی خویش

 

ای فلک با کمال تو ناقص

وی جهان بی‌نوال تو درویش

گم کند راه مصلحت تقدیر

گرنه تدبیر تو بود در پیش

همچو معنی که در بیان باشد

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳۰۶

 

ای فلک پیش قدر تو ناقص

وی جهان پیش دست تو درویش

دولتت را زوال بیگانه

مدتت را خلود آمده خویش

در بزرگی ز روی نسبت و قدر

[...]

انوری
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
۱۶