بخش ۱ - یمدح السلطان الاعظم مالک رقاب الامم سلطان سلاطین العالم یمین الدّولة و امین الملّة کهف الإسلام و المسلمین ابا الحارث بهرامشاهبن مسعود نوّر اللّٰه مضجعه
ای سنایی به گرد رضوان پوی
دَرِ آن از ثنای سلطان جوی
شاه بهرامشاه مسعود آن
که به حق اوست پادشاه جهان
ای سنایی کمِ سنایی گیر
با ثنای شه آشنایی گیر
کانکه گوید به مدح او سخنی
چون صدف پرگهر کند دهنی
نام او گر کند به کام گذر
راست چون گل شود دهان پر زر
بر درش گر کسی مقام کند
عقل کلی بر او سلام کند
در آن جان که مدح او گوید
جان آن دل گل بقا بوید
همچو گل چون ز جودش آری نام
ریزهٔ زر شود سخن در کام
همچو هدهد کنم زمین پر بوس
تا مرا مرغ گیرد از سالوس
دوست گل را نه رایگان دارد
کو زر و سیم در دهان دارد
همچو گل تازهروی و خوش بویست
پشت و رویش ببین همه رویست
از پی عدل شاه شاخ چمن
گل عمامه است و چرخ پیراهن
از پی ملک چرخ در تدبیر
ماه حکمست و آفتاب ضمیر
هست بر رای روشنش جاوید
همه پنهان چرخ چون خورشید
چرخ تمکین کنست پایش را
شرع تلقین کنست رایش را
کرده یکسان به جد و حشمت خود
صفحهٔ تیغ و صفحهٔ کاغذ
ملک را جزم و عزم او جوشن
راز چون روز پیش او روشن
زآنکه سلطان عادل اعظم
ملک و دین را چو کرد با هم ضم
کرد از آن نیزهٔ زبان باریک
دیدهٔ عمر دشمنان تاریک
گر فرستد به روم نامهٔ خویش
تو نبینی به روم یک بد کیش
چرخ را جود او گدای کند
بوم را فرّ او همای کند
ملک او نقشبند عدل و یقین
کلک او خامهدار معنی و دین
تیغ در دست پادشاه جهان
هم فلک رنگ و هم ملک فرمان
راز چون آشکار نزدیکش
زان دل دوربین باریکش
چون خرد صدهزار گونهش رای
همچو جان در دو عالم او را جای
چون علی هم شجاع و هم عالم
نه چو حجّاج باغی و ظالم
رای او چون شهاب ثاقب دان
روی او تختهٔ مناقب دان
منظر و مخبرش لطیف و بدیع
صورت و سیرتش ظریف و رفیع
هر شهی کو ز جاه بر ماهست
بندهٔ خاک درگه شاهست
ملک او پایبند دشمن اوست
کلک او دستیار با تن اوست
همه چشمش به روی محرومان
همه گوشش به سوی مظلومان
شاه ما گر نشاط صید کند
عزم او پای گور قید کند
دشمنش دل نهاد بر کم دل
بیبها رایگان خورد غم دل
صورت سهمش ار کمین سازد
ز آسمانِ عدو زمین سازد
آن کسانی که در سرای غمان
مانده بودند بیسر و سامان
ذلّت و غربت و مهانت چرخ
میکشیدند از خیانت چرخ
چون بدین بارگاه پیوستند
از غریبی و غبن و غم رستند
بست از بهر قدر خرمن برخ
بر گریبان روز دامن چرخ
شب او گرچه مستمند بُوَد
از پی روز پایبند بُوَد
خسرو شرق شاه بهرامست
که بدو تند مملکت رامست
صبح ملکش چو بر دمید از شرق
جز ثبات و بقا ندید از شرق
در رخ خسرو خردمندان
خندهای کرد بیلب و دندان
ماه نو بود روی فرّح اوی
خنده زد زان سپهر در رخ اوی
صبح و مه زین سبب فزایندهست
ملک او زین دو روی پایندهست
نه که چون آفتاب رخشانست
نعل اسبش چو مه دُر افشانست
رای او همچو دین جهانآرای
وهم او همچو مه فلک پیمای
عزم او تیزرو بسان قضا
حزم او دوربینتر از زرقا
پیش عدلش میان خلق جهان
ظلم گشتست عدل نوشروان
تن او چون قمر فلک پیمای
جانش چون مشتری همایون رای
بر کشندهٔ فگندگانست او
کارفرمای بندگانست او
از پی گفت و کرد دون و ظریف
گوش و چشمش شده چو عقل شریف
خصم شد کور چون خرد نگریست
ملک خندید چون قلم بگریست
دون که او را زمان گرفت زبون
تیغ سلطان برو بگرید خون
تیغ را بر عدو چنین کرمست
بر ولی فضل شاه ازو چه کمست
هرکه یکدم نشست بر خوانش
عقل برخاست از پی جانش
از شمر آب هرکسی ببرد
چون به دریا رسد کسش نخورد
تا بجویست اگرچه خاین نیست
زآب جوی آبِ جوی ایمن نیست
چون به دریا رسد ز جوی و ز دشت
ماغ هم گرد او نیارد گشت
گه غریب ارچه ذوفنون باشد
هم به دست جهان زبون باشد
خشک و زارا که کشتزار بود
هرکجا غول غولهدار بود
اهل غزنین کنون برآسودند
وز زیانی که بود بر سودند
هرکه در دولت تو پیوستند
از غریبی و غبن و غم رستند
هرکه از بهر شاه رنج کشید
رنج او سوی خانه گنج کشید
پس تو چون آفتاب شاه آثار
در افق گم شود سلیمانوار
شاه کو تاج پر گهر جوید
گهر تیغ را به خون شوید
بر درِ قصر شاه دین پرور
از پی نام و ننگ و کسب هنر
تیغداران چو نیزه و چو سنان
همه برجسته و ببسته میان
کی نماید به مرد نوک سنان
سایهٔ دوک و دوکدان زنان
جان فدی کرده پیش شاه همه
گرچه بیگانه خویش شاه همه
خصم را از سنان گردون سوز
بنموده ستاره اندر روز
دست شه راد و با بسیچ بود
کابر بیآب و آتش ایچ بود
دست و تیغش به دشمن آتش داد
کابر بر ابر سود آتش زاد
دست او آتشیست گوهر بار
پای او همچو بحر گوهردار
آتش انگیخت در دل دشمن
دست آن گرز گیر قلعه شکن
درگه او پناه را شاید
تخت او تاج ماه را شاید
گر به روز مصاف و کین باشد
آسمان زیر او زمین باشد
دست و تیغش زد آتش اندر گبر
برق زاید چو ساید ابر بر ابر
مینماید ز گرز کوه گداز
وز خدنگ چو مرگ جان پرداز
گرزها ابرهای مرجان نم
نیزهها اژدهای آتشدم
اوست چون کوه پر ز زرّ عیار
مایهٔ ابر خیزد از کهسار
اشهب اندر میان میدان تاز
دُم عقرب ز زهره چوگان ساز
برگسسته طویلههای گزاف
بر دریده مظلّههای مصاف
ملک بر خود به تیغ کردی راست
خه بنامیزد اینت دل که تراست
نتوان گفت دلت دریاییست
خلق را مأمن است و ملجاییست
مشتری تات پیش تخت آید
التماس ترا همی پاید
ماه جاه از پناه ملک تو برد
زجل این حلّ و عقد بر تو شمرد
آن چنان آمدی ز راه سفر
که ز معراج روح پیغامبر
دست در مغز مرکز سفلی
پای بر فرق عالم علوی
ناگذشته از آن طریق نفس
لشکر شه گذشت از آن ره و بس
زیر زیر آسمان برو خندد
کز پی رزم تو کمر بندد
زار زار از فلک فرو ریزد
ماه اگر از درت بپرهیزد
بختم امروز رهنمای آمد
که ثنای توام به جای آمد
خدمت من بهشت را ماند
حور زیبا سرشت را ماند
شاخ طوبی است از همه رویی
شهر عیسی است از همه سویی
همچو مریم رو معانی من
همه دوشیزگان آبستن
خود نماند نهان بر اهل هنر
گوهر به بها ز مُهرهٔ خر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن به ستایش و توصیف شاه بهرامشاه مسعود پرداخته است. شاعر (سنایی) او را پادشاهی عادل و بخشنده میداند که به عدالت و انصاف اهمیت میدهد و بر کسانی که در زیر سایهاش زندگی میکنند، رَحم میکند. شاعر به جود و بخشش او اشاره کرده و او را مانند گل زیبا و خوشبو توصیف میکند. همچنین اشاره به قدرت و نفوذ شاه دارد که عدالتش را در میان مردم برقرار میسازد و به بهبود معیشت آنان کمک میکند.
سنایی در این شعر به قدرت و اختیار شاه در برابر دشمنان و بهکارگیری تیغ بهعنوان نماد اقتدار اشاره میکند. او تأکید میکند که هر کسی که در این دوره از مشکلات رنج میبرد، با حمایت شاه نجات پیدا میکند. نصیحتهایی درباره شناخت ارزشهای واقعی و اجتماعی و پیوند بین ملک و دین نیز در این متن مشاهده میشود. در مجموع، این شعر یک وصف زیبا از شاه محبوب و عدالت و قدرتمندی او است.
هوش مصنوعی: سنایی، در باغ رضوان بگرد و در آنجا به ستایش سلطان بپرداز.
هوش مصنوعی: بهرامشاه مسعود، پادشاهی است که به درستکاری و عدالت شناخته شده و به حق مالکیت و سلطنت بر جهان را دارد.
هوش مصنوعی: ای سنایی، به مقدار سنایی بودن خود اهمیت بده و با ستایش از پادشاه آشنا شو.
هوش مصنوعی: هر کس بخواهد درباره او صحبت کند، باید مانند صدفی باشد که دهن خود را برای پنهان کردن گوهر باز میکند.
هوش مصنوعی: اگر نام او را بر زبان بیاوری، درست همانند این است که دهانت پر از طلا شود.
هوش مصنوعی: اگر کسی به در خانهاش بیاید و مقام رفیعی داشته باشد، عقل کل به او سلام میکند.
هوش مصنوعی: جانی که در ستایش او سخن بگوید، دلش همیشه درخشان و پر از بوی خوش زندگی خواهد بود.
هوش مصنوعی: اگر مثل گلی باشی و از بخشش او سخن بگویی، کلامت مانند زرتابی ارزشمند خواهد شد.
هوش مصنوعی: مانند هدهدی که زمین را پر از بوسه میکند، تا پرندهای مرا از فریب و نیرنگ نجات دهد.
هوش مصنوعی: دوست داشتن گل، به خاطر زیبایی و ارزش آن است و نه به خاطر اینکه او چیزی را به آسانی و رایگان به دست آورده باشد. در حقیقت، کسی که زر و سیم در دهان دارد، همواره از ثروت و ارزش خود بهرهمند است.
هوش مصنوعی: شما مانند گلی تازه و خوشبو هستید، به طوری که اگر به چهرهتان نگاه کنید، زیباییتان چشمگیر است.
هوش مصنوعی: در پی برقراری عدالت شاه، گلهای زیبای چمن نماد خوشحالی و جشن هستند و دنیای پیرامون نیز به نوعی زینت و زیبایی میبخشد.
هوش مصنوعی: در پی دستیابی به قدرت و سلطنت، برنامهریزی و تدبیر ماه و آفتاب به کار گرفته میشود.
هوش مصنوعی: بر اساس نظر روشن او، تمام چیزهای پنهان مانند چرخش خورشید همواره در دسترس و مشخص هستند.
هوش مصنوعی: چرخ زندگی با نظم و انضباطی که به آن داده شده، به حرکت خود ادامه میدهد و باید قوانین و اصول را مورد توجه قرار داد.
هوش مصنوعی: در زندگی، برخی افراد با قدرت و عظمت خود میتوانند تأثیرگذار باشند، اما در نهایت، هر دو در یک موقعیت قرار میگیرند و سرنوشت مشترکی دارند، همانطور که تیغ و کاغذ هر دو میتوانند در موقعیتهای مختلف مورد استفاده قرار بگیرند.
هوش مصنوعی: پادشاه با اراده و تصمیم قاطع، مانند زرهای از راز و پنهانی است که مانند روز روشن در برابر او نمایان میشود.
هوش مصنوعی: چون فرمانروای بزرگ و عادل، ملک و دیانت را با یکدیگر پیوند داد، موجب خیر و برکت شد.
هوش مصنوعی: عمر با زبان تند و نیشدارش به دشمنتان آسیب میزند و در واقع دیدگاه و آرزوهای شما را به تیرگی میکشاند.
هوش مصنوعی: اگر نامهای از خودت به روم بفرستی، باز هم نخواهی دید که در روم کسی با نیّتی بد وجود دارد.
هوش مصنوعی: حرکت دنیا به لطف اوست که انسان را به حقارت و نیازمندی دچار میکند و موجودات دیگر را به سوی علو و بزرگی سوق میدهد.
هوش مصنوعی: پادشاه او به زیبایی و عدالت نقش میزند و قلم او به نگارش معانی و دین مشغول است.
هوش مصنوعی: تیغ در دست فرمانروای جهان نشاندهنده قدرت و تسلط او بر آسمان و زمین است. این تصویر به روشنی بیانگر آن است که او بر همه چیز، چه در آسمان و چه در زمین، اقتدار دارد.
هوش مصنوعی: وقتی رازها آشکار میشود، نزدیک میآیند، اما از دل تیزبین او دور میمانند.
هوش مصنوعی: عقل و خرد در دنیای بیپایان، به طور بیشماری شکل و فرم میگیرد و همچون جان که جایگاهش در هر دو عالم است، در هر عرصهای جلوهای دارد.
هوش مصنوعی: علی شخصیت یکتایی است که هم در علم و دانش برتر است و هم در شجاعت، بر خلاف حجّاج که فردی ستمگر و باغی بوده است.
هوش مصنوعی: اندیشه و نظر او مانند شهابی درخشان و روشن است، و چهرهاش به گونهای است که نشانگر ویژگیهای برجسته و مهم اوست.
هوش مصنوعی: چهره و خبر او بسیار زیبا و تازه است، و رفتار و سیرت او هم شگفتانگیز و بلندمرتبه است.
هوش مصنوعی: هر کسی که به مقام و مرتبهای دست یافته باشد، در اصل از جنس انسان و خاکیست و در برابر پادشاهان باید humble و فروتن باشد.
هوش مصنوعی: به این معنی است که مقام و موقعیت او به دلیل خصومتی که با دشمنش دارد، محدود شده است و در عین حال، استعداد و توانمندیهای او به یاری و حمایت از او در برابر این چالشها میپردازد.
هوش مصنوعی: او همیشه به نیازمندان نگاه میکند و به صدای ستمدیدگان توجه دارد.
هوش مصنوعی: اگر پادشاه ما به شکار بگردد، عزم او باعث میشود که گور را در تنگنا قرار دهد.
هوش مصنوعی: دشمن او دل را بر کسی گذاشت که خود ارزش زیادی ندارد و به طور رایگان غم و اندوهی را متحمل میشود.
هوش مصنوعی: اگر چهره دشمن از آسمان به کمین بیفتد، زمین را به زیر سلطه خود درمیآورد.
هوش مصنوعی: آن افرادی که در دنیای پر از غم و اندوه گرفتار شده بودند و دچار بینظمی و آشفتگی بودند.
هوش مصنوعی: ناملایمات و سختیها به خاطر خیانت، همواره بر زندگیام سایه افکندهاند و مرا در وضعیتی ذلیل و بیپناه قرار دادهاند.
هوش مصنوعی: وقتی به این مکان مقدس و ارزشمند وارد شدند، از تنهایی، ظلم و غم رهایی پیدا کردند.
هوش مصنوعی: به خاطر ارزش و اهمیت محصول خود، باید در برابر ناملایماتی که زندگی پیش میآورد، ایستادگی کرد و از آنچه داریم محافظت کنیم.
هوش مصنوعی: اگرچه شب به تنهایی و بیچیز است، اما به دنبال روز، از قید و بندهای خود رهایی نمییابد.
هوش مصنوعی: خسرو شرق، شاهی است به نام بهرام که به واسطه او کشور آرام و سرزنده است.
هوش مصنوعی: زمانی که صبح سلطنتش از سمت شرق آغاز شد، جز پایداری و ماندگاری چیزی را از آن سو مشاهده نکرد.
هوش مصنوعی: در چهرهی خسرو، خردمندان لبخندی زدند، حتی بدون لب و دندان.
هوش مصنوعی: ماه نو بر روی زیبایی او درخشید و از آسمان به چهرهاش لبخند زد.
هوش مصنوعی: صبح و ماه به خاطر او همیشه در حال افزایش هستند و به همین دلیل، این سرزمین به واسطه این دو، همیشه پایدار و برقرار است.
هوش مصنوعی: نه به خاطر این که چهرهاش مانند آفتاب درخشان است، بلکه به این دلیل که نعل اسبش مانند مروارید میدرخشد.
هوش مصنوعی: نظر او مانند دین، جهانی زیبا و جذاب است و تخیل او مانند ماهی که در آسمان میچرخد، درخشان و دلکش است.
هوش مصنوعی: عزمی که او دارد، مانند تقدیر سریع و قاطع است و تدبیرش از شجاعت و هوشمندی بیشتری برخوردار است.
هوش مصنوعی: در برابر عدالت او، در میان مردم، ظلم در جهانی برقرار شده است، مانند عدل نوشروان.
هوش مصنوعی: بدن او مانند ماه است و روحش همچون سیاره مشتری با شکوه و بزرگوار است.
هوش مصنوعی: او کسی است که بر کسانی که خود را به او سپردهاند، سلطه دارد و در واقع رهبری و سرپرستی بندگان را به عهده دارد.
هوش مصنوعی: شخصی که به دنبال گفت و شنود و رفتار ظریف است، گوش و چشمش مانند عقل انسانیاش حساس و دقیق شده است.
هوش مصنوعی: زمانی که دشمن در برابر عقل و خرد ناتوان شد و کور گشت، در همین حال، ملک (حکومت) از گریه قلم به خنده آمد.
هوش مصنوعی: زمان باعث شد که او (دون) به دست تیغ سلطان گرفتار شود و از شدت درد و رنج، خونش را به زمین بریزد و بگرید.
هوش مصنوعی: تیغ بر دشمن چنین ملایم است، پس بر دوستی که ولی است، بخت و نعمت شاه از این کمتر نیست.
هوش مصنوعی: هر کسی که فقط لحظهای بر سر سفره عقل و دانش نشسته باشد، باید برای نجات جانش تلاش کند و به دنبال فهم و درک بیشتر برآید.
هوش مصنوعی: هر شخصی که از شمر آب (یعنی چیزهای سطحی و زودگذر) بگیرد، وقتی به دریا (یعنی عمق و حقیقت زندگی) برسد، دیگر کسی به او اهمیتی نخواهد داد.
هوش مصنوعی: اگرچه شخص جویای آب خیانتکار نیست، اما هیچکس نمیتواند از آب جوی ایمن باشد.
هوش مصنوعی: زمانی که کسی به دریا برسد، حتی اگر از جوی و دشت آمده باشد، در اطراف او از آن کثرت و عظمت دریایی کاسته نخواهد شد.
هوش مصنوعی: گاهی اوقات، حتی اگر کسی در هنرها و مهارتهای مختلف و شاخص باشد، باز هم در برابر دنیای بیرون و مشکلات آن آسیبپذیر است و نمیتواند از سختیها و ناملایمات زندگی دور بماند.
هوش مصنوعی: هردیاری که در آنجا برکت و رشد وجود ندارد، محل خشکی و بیثمری است.
هوش مصنوعی: مردم غزنین اکنون آرامش یافتهاند و از ضرری که متحمل شده بودند، به سود رسیدهاند.
هوش مصنوعی: هر کسی که به دولت و حکومت تو ملحق شد، از دردهای ناشی از بیگانگی، ضرر و اندوه رهایی پیدا کرد.
هوش مصنوعی: هر کسی که برای خدمت به شاه زحمتی را متحمل شود، در عوض آن زحمت، پاداش و ثروت به دست میآورد.
هوش مصنوعی: شما مانند آفتاب در آسمان، در حالی که همچنان درخشان و قدرتمند هستید، ممکن است در دوردستها و نامرئی شوید، همانطور که سلیمان به عنوان پادشاهی بزرگ شناخته میشود.
هوش مصنوعی: پادشاهی که به دنبال تاج و جواهرات باارزش است، باید مراقب باشد که در مسیر این آرزو، به خونریزی و خشونت دچار نشود.
هوش مصنوعی: در نزدیکی قصر شاهی که به پرورش دین معروف است، به دنبال اعتبار و شهرت و کسب هنر هستم.
هوش مصنوعی: شمشیرزنها مانند نیزه و تیر به شدت آماده و مسلح هستند و در میانه میدان میایستند.
هوش مصنوعی: کیست که میتواند به مردی که بر نوک سنان ایستاده، سایه دوک و دوکدان را بیفکند؟
هوش مصنوعی: جان خود را فدای شاه میکنم، حتی اگر او باعث شود که من احساس بیگانگی کنم.
هوش مصنوعی: دشمن را مانند ستارهای در روز نمایان ساخته که با تیر تیغ آتشین از یک طرف به سمت او برخورد میکند.
هوش مصنوعی: دست شاه دولتمدار و باهوش است، زیرا بدون نیاز به آب و آتش، کارها را انجام میدهد.
هوش مصنوعی: دست و تیغ او، به دشمنانش آسیب و آتش زد و او بر فراز ابرها، به این آتش دامن زد.
هوش مصنوعی: دست او مانند آتش ارزشمند است و پای او همچون دریا پر از گوهرهاست.
هوش مصنوعی: دست آن کسی که با قدرت و توان خود، قلعهها را ویران میکند، شعلهای در دل دشمن به وجود آورد.
هوش مصنوعی: میتوان گفت که درگاه او مکانی امن و محافظتشده است و شاید سلطنت او به مانند تاجی زیبا و درخشان باشد.
هوش مصنوعی: اگر در روز جنگ و نبرد، آسمان زیر پای او قرار گیرد و زمین هم در اختیار او باشد.
هوش مصنوعی: تیغ او چنان شعلهور است که آتش به پا میکند و هنگامی که بر کسی فرود آید، همچون رعد و برق در روز بارانی، تأثیر میگذارد.
هوش مصنوعی: از دمی که کوه بر اثر گرز و ضربه خرد میشود و همچنین از تیر زدن به هدفی که جان را میگیرد، احساس میشود که این خطرات چقدر میتوانند ویرانگر باشند.
هوش مصنوعی: سلاحها مانند ابرهای مرجانی در آسمانند و نیزهها مانند اژدهایی با دم آتشین به نظر میرسند.
هوش مصنوعی: او مانند کوهی پر از زر و جواهر است، که از دل آن ابرها به وجود میآیند و به آسمان میافتند.
هوش مصنوعی: در میدان نبرد، اسبی زخمخورده همانند دم عقرب، خطرناک و زهردار است.
هوش مصنوعی: در این بیت، به وضعیت ناگوار و دشوار اتاقهای قفسمانند اشاره شده که نگهداری از آنها به صورت بیحساب و کتاب بوده و در عین حال به تواضع و زحمتهایی که در عرصه نبرد و مبارزه کشیده شده، پرداخته میشود. به نوعی میتوان گفت که فضای آشفته و پر هرج و مرج بیانگر شرایط سخت و پرچالش است که فرد با آن روبرو است.
هوش مصنوعی: سلطان با شمشیر بر خود مسلط شده، و دل را به نام تو میخواند.
هوش مصنوعی: نمیتوان گفت که دل تو مانند دریاست، زیرا این دل برای مردم پناهگاهی امن و refuge ای است.
هوش مصنوعی: مشتری به نزد تو میآید و برایت دعا و التماس میکند.
هوش مصنوعی: ماه جاه، یعنی درخشش و بزرگی، از پناه و حمایت ملک تو دور شده است و با نگاهی به این وضعیت، تمام امور و تصمیمات به تو وابسته شده است.
هوش مصنوعی: به گونهای به زندگی ما وارد شدی که همچون سفر آسمانی پیامبر، روح ما را تحت تأثیر قرار دادی.
هوش مصنوعی: این عبارت به این معناست که فردی با دست در حال به دست آوردن دانش و آگاهی عمیق و درونی از دنیای پایین و مادی است، در حالی که پای او بر بالای سر و در دنیای بالاتر و معنوی قرار دارد. این تصویر نشاندهندهی ارتباط و توازن بین دنیای مادی و معنوی است.
هوش مصنوعی: نفس انسان مانند لشکری است که از مسیری خاص عبور کرده و تنها همان مسیر را پیموده است.
هوش مصنوعی: زیر آسمان قدم بزن و بخند، زیرا دلیلی برای شاد بودن و رهایی از دغدغههای جنگ و جدلهای زندگی وجود دارد.
هوش مصنوعی: اگر ماه از در تو دوری کند، آسمان به شدت ناله میکند و به شدت تحت تاثیر قرار میگیرد.
هوش مصنوعی: امروز بخت من راهنما آمده و به جای زیادی که تو را ستایش کردم، به من خبر داده است.
هوش مصنوعی: خدمت من بهشت را شبیه حوریان زیبا است.
هوش مصنوعی: شاخ طوبی نماد برکت و زیبایی است، و اشاره به این دارد که این شاخ در میان همه زیباییها و ویژگیها قرار دارد. همچنین، شهر عیسی نمایانگر فضیلت و معنویت است که از همه جهات قابل توجه و مورد احترام است. بنابراین، این بیان به نوعی از زیبایی و فضیلت در یکدیگر ترکیب شده و بیانگر ارزشهای بالای معنوی و فرهنگی است.
هوش مصنوعی: معانی من مانند مریم، پاک و بیگناه هستند و همچون دختران جوان، پر از قابلیت و استعداد.
هوش مصنوعی: خود را در میان اهل هنر پنهان نگهندار، چرا که ارزش و زیباییات کمتر از یک مهرهی خر نیست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چون بیامد بوعده بر سامند
آن کنیزک سبک زبام بلند
برسن سوی او فرود آمد
گفتی از جنبشش درود آمد
جان سامند را بلوس گرفت
[...]
چیست آن کاتشش زدوده چو آب
چو گهر روشن و چو لؤلؤ ناب
نیست سیماب و آب و هست درو
صفوت آب و گونه سیماب
نه سطرلاب و خوبی و زشتی
[...]
ثقة الملک خاص و خازن شاه
خواجه طاهر علیک عین الله
به قدوم عزیز لوهاور
مصر کرد و ز مصر بیش به جاه
نور او نور یوسف چاهی است
[...]
ابتدای سخن به نام خداست
آنکه بیمثل و شبه و بیهمتاست
خالق الخلق و باعث الاموات
عالم الغیب سامع الاصوات
ذات بیچونش را بدایت نیست
[...]
الترصیع مع التجنیس
تجنیس تام
تجنیس تاقص
تجنیس الزاید و المزید
تجنیس المرکب
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.