گنجور

 
انوری

دوش دور از تو ای مدبر عقل

نه به تدبیر عقل دوراندیش

پیشت از گونه گونه بی‌نفسی

که نگون باد نفس کافرکیش

کرده‌ام آنکه یاد آن امروز

می‌کند جانم از خجالت ریش

هیچ دانی چگونه خواهم گفت

عذر می خوردگی و مستی خویش

 
 
 
رودکی

کاروان شهید رفت از پیش

وآن ما رفته گیر و می‌اندیش

از شمار دو چشم یک تن کم

وز شمار خرد هزاران بیش

توشهٔ جان خویش ازو بربای

[...]

انوری

ای فلک با کمال تو ناقص

وی جهان بی‌نوال تو درویش

گم کند راه مصلحت تقدیر

گرنه تدبیر تو بود در پیش

همچو معنی که در بیان باشد

[...]

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از انوری
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه