شحنهای در دهی شبی سرمست
پای مرغ معلّمی بشکست
روز دیگر معلّم بیدین
پیش بت رفت تا کند نفرین
وین سخن گشت منتشر در ده
باز گفتند این سخن کِه و مِه
برد صاحب خبر به نوشروان
قصّهٔ مرغ و شحنه و رُهبان
کس فرستاد از آنِ خویش به راه
تا بیاورد هردو را برِ شاه
بار داد و به جای خود بنشست
دل و جان اندرین سخن پیوست
هردو را پیش خواند و مرغ بخواست
شحنه را گفت اگر نگویی راست
گنه مرغ بیزبان ز چه بود
من برآرم ز روزگار تو دود
آنکه جان دارد و زبانش نیست
تو چه دانی که رنج جانش نیست
بشنو از من تو این سخن به درست
هان و هان تا نگیری این را سست
آن یکی پای او چو پای تو بود
ایزد از من شود بدان خشنود
که کنم پای تو چو پایش خُرد
خون شحنه به تن درون بفسرد
گرز انداخت ناگهان از دست
شحنه را هر دو پای خُرد شکست
برگرفتند شحنه را از جای
در سرِ دست خویش کرده دو پای
شد معلم خجل ز کردهٔ خویش
از خجالت فکند سر در پیش
از مکافات زی جزا پرداخت
راهب شور بخت را بنواخت
عوض مرغ برهای دادش
بر معلّم پدید شد دادش
تا قیامت ز عدل نوشروان
یاد از آن آورند پیر و جوان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چون بیامد بوعده بر سامند
آن کنیزک سبک زبام بلند
برسن سوی او فرود آمد
گفتی از جنبشش درود آمد
جان سامند را بلوس گرفت
[...]
چیست آن کاتشش زدوده چو آب
چو گهر روشن و چو لؤلؤ ناب
نیست سیماب و آب و هست درو
صفوت آب و گونه سیماب
نه سطرلاب و خوبی و زشتی
[...]
ثقة الملک خاص و خازن شاه
خواجه طاهر علیک عین الله
به قدوم عزیز لوهاور
مصر کرد و ز مصر بیش به جاه
نور او نور یوسف چاهی است
[...]
ابتدای سخن به نام خداست
آنکه بیمثل و شبه و بیهمتاست
خالق الخلق و باعث الاموات
عالم الغیب سامع الاصوات
ذات بیچونش را بدایت نیست
[...]
الترصیع مع التجنیس
تجنیس تام
تجنیس تاقص
تجنیس الزاید و المزید
تجنیس المرکب
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.