گنجور

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۱۶ - غزل مرادف

 

یادم آمد که با «‌سنائی‌» من

گفته‌ام‌پیش‌از این به خواب سخن

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۲۱ - در فضیلت شاگردی کردن

 

زبن اثرها که برشمردم من

راست گردد مزاج و مغز و بدن

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۲۳ - در وظیفه‌شناسی

 

گوید این را بخوان و حاضر کن

کزتو پرسم همی سخن به سخن

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۲۸ - داستان رفیق بی‌وجدان

 

وین وجودِ لطیف یعنی زن

تا به کی زندگی کند به کفن

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۵۳ - سیل در اصفهان

 

بر سر موج‌هاش چین و شکن

حلقه حلقه چو غیبهٔ جوشن

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۶۳ - در عقل و علم

 

هرچه باشد به قعر آب‌، لجن

بر سر آبدان کند مسکن

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۷۰ - در مذمت سرکشی و عیب‌جویی

 

عیب از اینهاست کاین خرابه وطن

نشود عدل و داد را مسکن

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۷۵ - ملاقات دوم با آیرم

 

همه تغییر داده نام و نشان

هر یکی گشته مهتری ذیشأن

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۸۳ - در صفت زن خوب

 

راستی کفش پای این سره‌زن

به از آن مرد ابله کودن

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۸۴ - صفت زن بد

 

خاندانش مقدس و مومن

شوی برنا و خود کثرالسن

ملک‌الشعرا بهار
 
 
۱
۲۶
۲۷
۲۸
۲۹
sunny dark_mode