در زمستان هوای اصفاهان
گشت چون زمهریر آفت جان
برفهایی دراوفتاد عظیم
شد در و دشتوکوه، معدن سیم
ماه دی جمله اینچنین بگذشت
ماه بهمن هوا ملایم گشت
بس که بارید از هوا باران
سر بسر نم کشید اصفاهان
پخت نانی فطیر ابر مطیر
خلق از آن نان شدند خانهخمیر
بس که باران به سقفها جاکرد
رویشان را به مردمان واکرد
هرزه گشتند و عیبدار شدند
بر سر مرد و زن هوار شدند
برفهای پیاپی دی ماه
در در و دشت آب شد ناگاه
سیلی آمد به زندهرود فرود
که کسی را به عمر یاد نبود
بست سیوسه چشمه را سیلاب
وز دو بازوی پل برون زد آب
سیل افتاد در خیابانها
پای دیوارها و ایوانها
از دو سو بسته شد طریق مجال
راه باغ ز رشک و طاق کمال
گوسفند و درخت و گاو ، بر آب
گردگردان چو گوی در طبطاب
هرچه دیوار بود بر لب رود
همه یکباره آمدند فرود
قصرها در میان آب روان
همچوکشتی شدند رقص کنان
وان عمارت که خود زپا ننشست
دارد اکنون عصا ز شمع بهدست
آب اگر یک وجب زدی بالا
میهمان میشدی به خانهٔ ما
پل خواجو مگو، صراط بگو
این سخن هم به احتیاط بگو
زان که بد پیش سیل غرنده
هفت دوزخ یکی کمین بنده
دوزخ ارچه دهانه میخایید
دهنش پیش سیل میچایید
جستی این سیل اگربه دوزخ راه
ننهادی اثر ز خشم اله
ور شدی جانب بهشت روان
محو کردی نشان باغ جنان
کندی از جا بهشت و دوزخ را
صاف کردی صراط و برزخ را
سیل را دیدم از پل خواجو
چین فکنده ز خشم بر ابرو
شترکها ز موجخیز، دوان
راست چون پشتههای ریگ روان
بر سر موجهاش چین و شکن
حلقه حلقه چو غیبهٔ جوشن
بود نر اژدری دمنده چو برق
تنش در خون بیگناهان غرق
قصد صحرا نموده از کورنگ
ساخته جا به گاوخونی تنگ
زی ده و روستا شتابیده
خورده در راه هرچه را دیده
بانگ سخنش که گوش کر می کرد
از دو فرسنگ ره خبر می کرد
شهرداران به وقت برجستند
راه او را ز شارسان بستند
رخنههایی که بود جانب شهر
زود کردند سد ز جدول و نهر
ورنه اوضاع شهر بود خراب
پل ما مانده بود آنور آب
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چون بیامد بوعده بر سامند
آن کنیزک سبک زبام بلند
برسن سوی او فرود آمد
گفتی از جنبشش درود آمد
جان سامند را بلوس گرفت
[...]
چیست آن کاتشش زدوده چو آب
چو گهر روشن و چو لؤلؤ ناب
نیست سیماب و آب و هست درو
صفوت آب و گونه سیماب
نه سطرلاب و خوبی و زشتی
[...]
ثقة الملک خاص و خازن شاه
خواجه طاهر علیک عین الله
به قدوم عزیز لوهاور
مصر کرد و ز مصر بیش به جاه
نور او نور یوسف چاهی است
[...]
ابتدای سخن به نام خداست
آنکه بیمثل و شبه و بیهمتاست
خالق الخلق و باعث الاموات
عالم الغیب سامع الاصوات
ذات بیچونش را بدایت نیست
[...]
الترصیع مع التجنیس
تجنیس تام
تجنیس تاقص
تجنیس الزاید و المزید
تجنیس المرکب
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.