پس چندی امیر دولت بار
داد در قرب بزم خویشم بار
سخن از هر دری بکار آورد
پس حدیثی ز شغل و کار آورد
گفت تا کی ز ما کناره کنی
ییری و ضعف را بهانه کنی
تو به کار قلم توانایی
در سیاست خبیر و دانایی
از خموشی چون تو گوینده
نه خدا راضی است و نی بنده
نظم و نثرت روان و با اثر است
در کلامت حلاوتی دگر است
چند بنشینی از پس زانو
پای نه پیش و کن کما کانوا
که فلان و فلان خر و خامند
در بر خاص و عام بد نامند
نیست یک ذره در حناشان رنگ
مینویسند لیک پوچ و جفنگ
حاجت ما روا نمیسازند
درد کس را دوا نمیسازند
فکر در دستگاه ایشان نیست
پشمی اندر کلاه ایشان نیست
جمله با چشم و گوش، کور و کرند
روزنامهنویس و بیخبرند
از هنر نیست نزدشان خبری
نبود در کلامشان اثری
باز کن روزنامهای چو نگار
وز هنرهای خود بیا و بیار
از تو سامان و ساز و پیرایه
وز من ابزارکار و سرمایه
گفتمش من به کار چالاکم
بشنو تا ز چیست امساکم
کارها با تناسب آید راست
کار کان بیتناسب است خطاست
این نویسندگان که بردی نام
همه با هم مناسبند تمام
اهل این سبک و مرد این عصرند
هریکی در مناسبت حصرند
این سیاست که داری اندر پیش
مردمی بایدش مناسب خویش
چون مهندس شود کریم آقا
هست معدنچی اولین بنا
پادوانی حقیر و بیمایه
از قضا گشته صاحب پایه
همه تغییر داده نام و نشان
هر یکی گشته مهتری ذیشأن
بنهاده به خویش بیترتیب
لقب خانوادههای نجیب
جاهلی گول، مولوی شده است
سیدی ترک، کسروی شده است
گشته بقالزاده، ساسانپور
شده پورکیان، فلان مزدور
منشی میر قاین ازلوسی
شده همنام شاعر طوسی
خلق را کرده است زنده به گور
مردگان را نموده نبش قبور
آن یکی نام بوذری بگرفت
وآندگرشدجمهریاینتشگفت
پیش از اینها بزرگمهر وزیر
گشت بوذرجمهر در تحریر
در دل خلق داشت مأوائی
لاجرم گشت نام بنائی
بس بنای ظریف بود به شهر
برده هریک زلطف صنعت بهر
ویژه دروازههای شهر قدیم
همگی یادگار ذوق سلیم
هر یکی را بها و ارز دگر
ساخته هر یکی به طرز دگر
از درون و برون پر از کاشی
نغز و رنگین چو لوح نقاشی
کند بوذرجمهری از بن و بیخ
ایمن از لعن و فارغ از توبیخ
جای طاق و مناره و ایوان
ساختمیدانو حوض،آن حیوان
تیشه بر قرص آفتاب گماشت
جای آن آفتابگردان کاشت
کند از ریشه طاق الماسی
جان آن کاشت لاله عباسی
طرفه هنگامه و الالائیست
بلعجب بربشول و غوغائیست
در چنین گیرودار وانفسا
من و مثل مرا برندکجا
چون کنایات من ز حد بگذشت
نکته هایش ز حصر و عد بگذشت
میر آهسته زهرخندی کرد
کشف سر نهفته چندی کرد
عاقبت گفت کاین گرانجانان
همهخواهندشد سبک ز میان
شاه داند که کیستند اینها
وز چه جنسند و چیستند اینها
جنیانی به صورت انسند
سربسر نادرست و ناجنسند
شه شناسد یکان یکان را خوب
همه را زود می کند جاروب
کرد خواهد شهنشه ایران
کار با مردمان با ایمان
که وطنخواه و معتقد باشد
خدمت خلق را معد باشد
گفتم ای نیکبین خوشفرجام
کار شد دیر و قصه گشت تمام
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شعر حاضر به گفت و گوی امیر دولت و شاعر اشاره میکند. امیر دولت از شاعر میخواهد که به جای کنارهگیری، در کار قلم و سیاست فعالتر باشد و از تواناییهایش بهرهبرداری کند. شاعر به نقد نویسندگان و افرادی میپردازد که فاقد هنر و اثر واقعیاند و صرفاً از نام و جایگاه خود سوءاستفاده میکنند. او به نمونههایی از افراد مشهور اشاره میکند که به واسطهی بیصداقتی، نام خود را تغییر داده و در موقعیتهای بزرگ قرار گرفتهاند، ولی در واقع فاقد صلاحیت و دانش لازم هستند.
شاعر به امیر دولت میگوید که زنان در سیاست و اداره کشور باید از افراد با ایمان و وطنخواه باشند که خدمت به خلق را مقدم بر منافع شخصی قرار دهند. در پایان، شاعر به ناامیدی از وقوع تغییرات مثبت در جامعه اشاره میکند و میافزاید که وقت برای اقدام عملی گذشته است.
هوش مصنوعی: مدتی امیر حکومت در نزدیکی و در میان میهمانی و جشن خود مرا گردن افراشت و ارج نهاد.
هوش مصنوعی: او از هر موضوعی صحبت میکند و سپس داستانی دربارهی شغل و کار بیان میکند.
هوش مصنوعی: میگوید تا کی از ما دور میشوی و به بهانهی ناتوانی و ضعف، از ما فرار میکنی؟
هوش مصنوعی: تو در نوشتن مهارت داری و در سیاست فردی باهوش و آگاه هستی.
هوش مصنوعی: از سکوت تو نه خدا خشنود است و نه بنده.
هوش مصنوعی: شعر تو به گونهای است که هم زیبا و منظم است و هم احساسات عمیق و تأثیرگذار را منتقل میکند. در کلمات تو شیرینی خاصی وجود دارد که آنها را از دیگر کلمات متمایز میکند.
هوش مصنوعی: چند وقت را صرف نشستن کنی و از دیگران عقب بمانی، بهتر است که همانند گذشته عمل کنی و جلو بروی.
هوش مصنوعی: برخی افراد جاهل و نادان هستند که به خاطر ناآگاهی خود، در میان مردم خوب شناخته نمیشوند و اعتبار خوبی ندارند.
هوش مصنوعی: در حنای آنها هیچ رنگی وجود ندارد و فقط به طور بیهوده و بیفایده چیزی مینویسند.
هوش مصنوعی: خواستههای ما برآورده نمیشود و هیچکس به درد و مشکلات دیگران رسیدگی نمیکند.
هوش مصنوعی: در تفکر و عقل آنها چیزی وجود ندارد، مانند اینکه کلاهی بر سرشان باشد و درون آن هیچ پشمی نباشد.
هوش مصنوعی: تمامی روزنامهنگاران و نویسندگان، با اینکه از طریق دیدن و شنیدن اطلاعات جمعآوری میکنند، اما در واقع از واقعیتها بیخبر و ناتواناند.
هوش مصنوعی: در سخنانشان نشانی از هنر و خلاقیت نمیتوان یافت، و از آنجا که اطلاعی از هنر نداشتند، کلامشان خالی از اثر و معنی است.
هوش مصنوعی: باز کن روزنامهای و به زیباییهای خودت بپرداز، خودت را معرفی کن و هنرهایت را به نمایش بگذار.
هوش مصنوعی: تو زینت و زیبایی و من ابزار و وسایل کار و سرمایه هستم.
هوش مصنوعی: به او گفتم که من در کارهای خود چابک هستم، بنابراین به حرفهایم توجه کن تا بفهمی دلیل پرهیز من چیست.
هوش مصنوعی: کارها زمانی درست و مناسب انجام میشود که با یکدیگر هماهنگ و متناسب باشند، در غیر این صورت، خطا به وجود میآید.
هوش مصنوعی: این نویسندگانی که نامشان آورده شده، همه در نوع خود شایسته و متخصص هستند و هر یک به نوعی با یکدیگر ارتباط دارند.
هوش مصنوعی: این افراد از نسل و زمان خود هستند و هر یک به نوعی محدودیت و شرایط خاص خود مربوط میشوند.
هوش مصنوعی: سیاستی که در برابر مردم داری، باید با شخصیت و رفتار خودت همخوانی داشته باشد.
هوش مصنوعی: وقتی که کریم آقا به عنوان مهندس فعالیت میکند، او در واقع به عنوان اولین سازنده و معمار نیز شناخته میشود و در عین حال به عنوان یک معدنچی نیز نقش دارد.
هوش مصنوعی: یک فرد بیارزش و حقیر به طور ناخواسته به مقام و جایگاهی دست یافته است.
هوش مصنوعی: همه نام و نشانههای خود را تغییر دادهاند و هر یک به مقام و شأنی بزرگ دست یافتهاند.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که شخصی در تلاش است تا جایگاه و وضعیت خود را به شکل نامنظمی با خانوادههای با احترام و اصیل مقایسه کند. به عبارت دیگر، او به نوعی به مدعی بودن و در تلاش برای اثبات نجابت و ارزشهای خانوادگیاش پرداخته است.
هوش مصنوعی: در این بیت اشاره شده که فردی از یک وضعیت جاهلانه و نادان به مقام و موقعیتی بالاتر دست یافته است، به طوری که به یک شخصیت محترم و بانفوذ تبدیل شده و با تغییرات و تحولات جدید، نشان میدهد که چگونه انسانها میتوانند با تغییر رویه و تلاش، به جایگاهی متمایز دست یابند.
هوش مصنوعی: بقالزاده که حالا به ساسانپور تبدیل شده، و فلان مزدور هم به پورکیان تبدیل شده است.
هوش مصنوعی: منشی میر قاین که به نوعی نماینده و دستیار اوست، به نام شاعر بزرگ طوس، یعنی فردوسی، شناخته میشود.
هوش مصنوعی: این شعر به این معناست که مردم را به گونهای زنده و فعال نشانده که گویی از قبر مردگان خارج شدهاند و دوباره زندگی میکنند. در واقع، به نوعی تجدید حیات و بهبود وضعیت اشاره دارد.
هوش مصنوعی: یکی از آنها نام بوذری را گرفت و دیگری به مقام جمیری رسید. این واقعیت شگفتانگیز است.
هوش مصنوعی: قبل از این، بزرگمهر به عنوان وزیر، کارهای زیادی را انجام داد و به بوذرجمهر در نوشتن کمک کرد.
هوش مصنوعی: در دل مردم جایی داشت، بنابراین نامش به عنوان یک بنا شناخته شد.
هوش مصنوعی: هر یک از هنرمندان با لطافت و مهارت خود، سازهای زیبا و دلنواز در شهر ساختهاند.
هوش مصنوعی: دروازههای شهر قدیم به خوبی نشاندهنده سلیقه و هنر مردم آن زمان هستند.
هوش مصنوعی: هر کسی ارزش و قیمتی متفاوت دارد و هر فرد به نوع خاصی شکل گرفته است.
هوش مصنوعی: از درون و بیرون، پر از کاشیهای زیبا و رنگارنگ است مانند یک تختهی نقاشی که طرحها و رنگها را به نمایش میگذارد.
هوش مصنوعی: کسی که از ریشه و اصل خود مطمئن باشد، از بدیها و سرزنشها در امان است و هیچ نگرانی ندارد.
هوش مصنوعی: من در این مکان، جایی برای طاق و مناره و ایوان ساختم و برای آن حیوان، میدان و حوضی درست کردم.
هوش مصنوعی: یک شخص به جای استفاده از خورشید که منبع نور و زندگی است، از ابزاری مخرب مثل تیشه استفاده میکند و به جای کاشتن گل آفتابگردان، که نماد زیبایی و زندگی است، اقدام میکند. این عمل نشان دهندهی انتخاب نادرست و عدم درک ارزشهاست.
هوش مصنوعی: از ریشهای محکم و مستحکم، جان خود را به زیبایی و لطافت یک لاله معطر مانند عباسی میکارم.
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف یک وضعیت شگفتانگیز و پرهیاهو میپردازد که در آن همه چیز به شکل عجیبی در حال شور و غوغا است. این حالت بینظیر و جالب، توجه را جلب میکند و نشاندهنده تنوع و شدت احساسات و احساسات مردم در آن لحظه است.
هوش مصنوعی: در این وضعیت پیچیده و پرهیاهو، من و امثال من را به کجا میبرند؟
هوش مصنوعی: زمانی که اصطلاحات و کنایههای من از حد و مرز فراتر رفت، عمق و نکات ظریف آن نیز از قید و محدودیتها گذشت.
هوش مصنوعی: مردی به آرامی لبخندی زد و رازهای پنهان زیادی را فاش کرد.
هوش مصنوعی: بالاخره او گفت که این افراد با ارزش و پرهزینه، روزی خواهند شد سبک و بیارزش.
هوش مصنوعی: پادشاه میداند که این افراد که هستند، از چه نوعی هستند و چه ویژگیهایی دارند.
هوش مصنوعی: بعضی از موجودات به شکل انسانها هستند، اما در واقع از نظر اخلاقی و فکری نادرست و بیکیفیت میباشند.
هوش مصنوعی: پادشاه، هر یک از افراد را به خوبی میشناسد و به سرعت، آنها را از خود دور میکند.
هوش مصنوعی: شاه ایران به کردار و تلاش اندیشمندانه با مردمان با ایمان و دیندار خواهد پرداخت.
هوش مصنوعی: کسی که به وطن و خدمت به مردم علاقهمند باشد، باید در این راه تلاش کند و خود را آماده کند.
هوش مصنوعی: به شخصی که بینش خوبی دارد و در کارهایش موفق است، گفتم که زمان زیادی گذشته و همه چیز به پایان رسیده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چون بیامد بوعده بر سامند
آن کنیزک سبک زبام بلند
برسن سوی او فرود آمد
گفتی از جنبشش درود آمد
جان سامند را بلوس گرفت
[...]
چیست آن کاتشش زدوده چو آب
چو گهر روشن و چو لؤلؤ ناب
نیست سیماب و آب و هست درو
صفوت آب و گونه سیماب
نه سطرلاب و خوبی و زشتی
[...]
ثقة الملک خاص و خازن شاه
خواجه طاهر علیک عین الله
به قدوم عزیز لوهاور
مصر کرد و ز مصر بیش به جاه
نور او نور یوسف چاهی است
[...]
ابتدای سخن به نام خداست
آنکه بیمثل و شبه و بیهمتاست
خالق الخلق و باعث الاموات
عالم الغیب سامع الاصوات
ذات بیچونش را بدایت نیست
[...]
الترصیع مع التجنیس
تجنیس تام
تجنیس تاقص
تجنیس الزاید و المزید
تجنیس المرکب
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.