مرد باید که دل دژم نکند
زندگی صرف رنج و غم نکند
از کم و کیف کارهای جهان
یکسر مو ز کیف کم نکند
در ره نفع خود کند خدمت
خدمت خلق یک قلم نکند
ور قسم خورد و توبه کرد ز می
تکیه بر توبه و قسم نکند
گر ستم کرد بر کسی، چه زیان
بر خود و عشق خود ستم نکند
جز به پیش صراحی و ساقی
پیش کس پشت خویش خم نکند
زندگی حرب و حرب هم خدعهاست
مرد دانا ز خدعه رم نکند
حرف جزء هواست، مرد قوی
اعتنایی به مدح و ذم نکند
خلق گر کند نیم و نیم غنم
گرگ دلسوزی از غنم نکند
وقت راز و نیاز، قبلهٔ خویش
جز یکی نازنینصنم نکند
تا توان بود خوش، جفا نکشد
تا توان گفت لا، نعم نکند
جز به شکرلبان درم ندهد
جز به مهطلعتان کرم نکند
با رفیقی کزو امیدی نیست
نه رفاقت که یاد هم نکند
عقلا گفتهاند پیش از ما
نم شود هرکسی که نم نکند
آن سفرکرده چون ز راه رسید
قصهٔ او به سمع شاه رسید
چند جاسوسش از پس افکندند
بیدرنگش به محبس افکندند
پس شش مه سؤال و استنطاق
نیمهجان، نیمه کور و نیمهچلاق
آخر کارش به ضرب و شتم کشید
پس به دیوانسرای حرب کشید
شد به دیوان حرب مظلمهاش
کرد آن محکمه محاکمهاش
چون نبد مدرکی جز آن مکتوب
اختر هستیش نکرد غروب
لیک شد خلع از شئون نظام
بعد از آن حبس شد سهسال تمام
چون به محبس نشست بیچاره
گشت جویا ز جفت آواره
داد پیغام تا مگر یارش
آید آنجا ز بهر دیدارش
رهن بنهد ز خانه اسبابی
بهر او نانی آرد و آبی
رفت مردی و ماجرا پرسید
خانه را از نگار خالی دید
گشت لختی از اینور و آنور
کرد پرسش از این در و آن در
عاقبت قصه را به دست آورد
بهر بیچاره سر شکست آورد
مرد باور نکرد مطلب را
وان حکایات نامرتب را
بستن را چنین تسلی داد
وینچنین نزد خویش فتوی داد
کاین سخنها همه گزاف بود
کاهل از کارها معاف بود
یا نرفت از پی رسالت من
یا ندادند رخصت رفتن
خفت بر ژنده بالش و بستر
ساخت با نان و آش قصر قجر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعری است که به بررسی نکات اخلاقی و فلسفی زندگی انسان میپردازد. شاعر میگوید مرد باید در زندگی خویش از اندوه و غم پرهیز کند و به جای آن در تلاش برای خدمت به دیگران باشد. او بر این نکته تأکید دارد که آدمی نباید تنها به فکر منفعت شخصی باشد و حتی اگر به اشتباه غرق در توبه و قسم شود، نباید از آنها به عنوان توجیهی برای رفتارهای نادرست استفاده کند.
سپس شاعر داستان فردی را روایت میکند که در زندگیاش دچار مشکلات و بیعدالتی میشود و از تهمتها و سوءتفاهمها رنج میبرد. او در زندان محبوس میشود و به دنبال یار خود میگردد. اما دیگران او را نمیفهمند و درک نمیکنند، و این نشاندهنده ناتوانی انسانها در ارتباطات و درک یکدیگر است.
در نهایت، شاعر بر این نکته تأکید میکند که فرد باید به جای غم و غصه، به زندگی امیدوار باشد و از محبت و وصل به دیگران پرهیز نکند.
هوش مصنوعی: مرد باید قلبش را از ناامیدی پر کند و نباید زندگیاش فقط پر از رنج و غم باشد.
هوش مصنوعی: این شعر به این معناست که در انجام کارهای دنیا، هیچ چیزی از ارزش و اهمیت کار کم نمیشود، حتی اگر تغییرات کوچک یا ظاهری به نظر برسند. تمام جزئیات و جنبههای کار، به نوعی به ارزش کلی آن میافزایند و هیچ کدام بیاهمیت نیستند.
هوش مصنوعی: در راه منفعت خود، به دیگران کمک میکند، اما هیچ کاری از روی محبت یا خدمت واقعی انجام نمیدهد.
هوش مصنوعی: اگر سوگند یاد کند و از نوشیدن شراب توبه کند، اما بر توبه و سوگند خود تکیه نکند، ارزشی نخواهد داشت.
هوش مصنوعی: اگر کسی به دیگری ستم کند، این کار ضرری به خود او و عشقش نمیزند.
هوش مصنوعی: تنها در حضور بادهریز و ساقی است که انسان نباید به کسی پشت کند و خود را از دیگران دور سازد.
هوش مصنوعی: زندگی جنگ و فریب است و مرد دانا نباید از فریب فرار کند.
هوش مصنوعی: کسی که قوی و محکم است، به ستایش یا نکوهش دیگران اهمیتی نمیدهد؛ او به حرفهای بیاساس و سطحی توجه نمیکند.
هوش مصنوعی: اگر مردم درباره چیزی نیمهنیمه صحبت کنند یا تقلبی برگزینند، در این صورت اگر گرگ به خاطر محبت و دلسوزی به گوسفند نگاه کند، هیچ فایدهای ندارد.
هوش مصنوعی: در زمان دعا و طلب، دل هیچکس جز یک معشوق نازنین را نمیسازد.
هوش مصنوعی: تا وقتی که قدرت و توان داریم، باید خوشحال باشیم و به کسی ظلم نکنیم. همچنین تا زمانی که میتوانیم باید به گفتن "نه" و "بله" بپردازیم.
هوش مصنوعی: فقط افرادی با لبان شکرین یا زیبا توجه و محبت خاصی نشان میدهند و به دیگران کمک میکنند.
هوش مصنوعی: رفیقی که هیچ امیدی از او ندارم، نه فقط دوستی نیست، بلکه حتی یاد من را هم نمیکند.
هوش مصنوعی: عقلاء بیان کردهاند که هیچکس نمیتواند در آغاز کارها موفق شود، مگر اینکه تلاش و کوشش لازم را انجام دهد.
هوش مصنوعی: هنگامی که آن مسافر بازگشت، داستان او به گوش شاه رسید.
هوش مصنوعی: چند نفر به سرعت او را گرفتار کردند و به زندان انداختند.
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به حالتی اشاره میکند که فردی در وضعیت بسیار نامناسبی قرار دارد، بهطوری که هم از لحاظ جسمی ناتوان است و هم از نظر روحی دچار مشکل و تردید. او از دیگران میخواهد که به جای سوال و پرسش، او را درک کنند و نگذارند که به این حالت ادامه دهد. این وضعیت به نوعی بیرمق بودن و ناتوانی وی را نشان میدهد.
هوش مصنوعی: در نهایت، کار او به زد و خورد ختم شد و به دادگاه نظامی منتقل شد.
هوش مصنوعی: در دادگاه جنگ، ظلم او را به حساب آورد و به محاکمهاش کشاند.
هوش مصنوعی: زمانی که مدرکی جز آن نوشته ستارهای وجود نداشت، غروب او هیچ تأثیری نداشت.
هوش مصنوعی: اما پس از گذشت سه سال کامل از حبس، دیگر امنیت و نظم جلوی خود را از دست داد.
هوش مصنوعی: وقتی او به زندان رفت، احساس تنهایی و بیچارگی کرد و به جستجوی همسرش که دور افتاده بود، پرداخت.
هوش مصنوعی: خبر را فرستاد تا شاید یارش به آنجا بیاید و او را ببیند.
هوش مصنوعی: آن شخص با فراهم کردن وسایل و تدارکات، خانه را به راه میاندازد تا برای او نان و آب بیاورد.
هوش مصنوعی: مردی به سفر رفت و وقتی از ماجرا سوال کرد، متوجه شد که خانه از محبوبش خالی است.
هوش مصنوعی: مدتی از اینجا و آنجا دیدن کرد و از درهای مختلف سوالاتش را مطرح کرد.
هوش مصنوعی: در نهایت داستان به نتیجهای رسید که برای آن شخص بیچاره، شکست و آسیب به همراه داشت.
هوش مصنوعی: مرد به سخنان و داستانهای نامنظم اعتقاد نداشت و آنها را قبول نکرد.
هوش مصنوعی: او به کسی که در حال بستن کار یا ارتباطی بود، تسلی و دلداری داد و به خود گفت که این عمل درست و بجا است.
هوش مصنوعی: این گفتهها بیمحتوا و بیفایده هستند، چون افراد تنبل از انجام کارها معاف و معذور هستند.
هوش مصنوعی: یا او از دنبال کردن رسالت من نرفت، یا اجازه رفتن را به من ندادند.
هوش مصنوعی: شخصی برای خود مکانی راحت و آسوده فراهم کرده است، حتی اگر این مکان ساده و بیارزش باشد، و این در حالی است که او با غذاهای معمولی مثل نان و آش زندگی را میگذراند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چون بیامد بوعده بر سامند
آن کنیزک سبک زبام بلند
برسن سوی او فرود آمد
گفتی از جنبشش درود آمد
جان سامند را بلوس گرفت
[...]
چیست آن کاتشش زدوده چو آب
چو گهر روشن و چو لؤلؤ ناب
نیست سیماب و آب و هست درو
صفوت آب و گونه سیماب
نه سطرلاب و خوبی و زشتی
[...]
ثقة الملک خاص و خازن شاه
خواجه طاهر علیک عین الله
به قدوم عزیز لوهاور
مصر کرد و ز مصر بیش به جاه
نور او نور یوسف چاهی است
[...]
ابتدای سخن به نام خداست
آنکه بیمثل و شبه و بیهمتاست
خالق الخلق و باعث الاموات
عالم الغیب سامع الاصوات
ذات بیچونش را بدایت نیست
[...]
الترصیع مع التجنیس
تجنیس تام
تجنیس تاقص
تجنیس الزاید و المزید
تجنیس المرکب
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.