هرکه او یار محترم دارد
دگر اندر جهان چه غم دارد
خوبرویان شهر را دیدم
هرکه چیزی ز حسن کم دارد
لیک شکر خدا که دلبر من
خوبی از فرق تا قدم دارد
بهر عشاق دامهای بلا
زیر آن زلف خم بخم دارد
هست تیر نظر حرام بر او
صفت آهوی حرم دارد
گشت رام «بهار» آهویی
که ز خلق زمانه رم دارد
شام خوردیم و تخت خوابیدیم
می قوی بود سخت خوابیدیم
تازه خوابم ربوده در بستر
غرشی خواب من ببرد از سر
جستم از خواب و دیده برکردم
سوی دلدار خود نظر کردم
دیدم آن رشک لعبت چینی
خرّ و خرّی فکنده در بینی
نرم نرمک دو دست یازیدم
بالشش زیر سر طرازیدم
سر او را به مهر کردم راست
بوسهاینیز حق زحمت خواست
باز خفتیم دست در آغوش
که برآمد ز کام خفته خروش
خرخری همچوکوس اسکندر
یا نفیر جهاز در بندر
باز گفتم ز قوّت باده است
یا سر نوش لب کج افتاده است
نرم نرمک سرش برآوردم
بالشش زیر سر عوض کردم
همچنین نازبالشی کوتاه
بنهادم به زیرکردن ماه
دست برداشتم ز گردن او
تن خود دورکردم از تن او
کردم آن راکه بود از استادی
تا تنفس کند به آزادی
خسته گشتم ز چند لحظه عمل
سر نهادم به بالش مخمل
ناشده گرم خواب، چشم حقیر
باز برشد زکام خفته نفیر
جستم از خواب وکردمش بیدار
گفتم آرام باش وگیر قرار
ای سیهچشم! خروپف تا چند
نخره کوته که شد سپیده بلند
گفت لختی زکام بودم من
شب دوشینه کم غنودم من
پر و پایی نداشت گفتارش
خفت و تا صبحدم همین کارش
من بخفتم به حجره دیگر
گفتم این قطعه را به خواب اندر:
زن که دربینیش نم و ورمست
زشت باشد اگرچه محترمست
تنگ خفتن چه سود با جبریل
در بُن گوش، صور اسرافیل
شب چو در این اطاق گردآلود
میجهیدم ز خواب زودا زود
یادکردم ز قصه دیرین
ساختم این حکایت شیرین
راستی جای پرهیاهوئیست
وز پی دفع خواب داروئیست
در دم در قلاوزی بدپوز
هردو ساعت عوضشود شب و روز
با قلاور مبال باید رفت
با شتر در جوال باید رفت
ور قلاور نداد رخصت ربست
حال زبر جامه، دانی چیست
هست عیشی منظم و عالی
جای بعضی ز دوستان خالی
اندرین حال بهر دفع ملال
به سوی شاعری کشید خیال
سه قصیده سرودهام اینجا
طبع را آزمودهام اینجا
غزل و قطعه گفتهام بسیار
که رسیده است شعرها به هزار
نیز اندرزهای آذرپاد
که به از آن کسی ندارد یاد
به گزارش ز «پهلوینامه»
سر بسرگفتهام به یک چامه
دیدم این شعرها پراکنده است
دفترم از نظیرش آکنده است
به که خامه به نظم چست کنم
دفتر تازهای درست کنم
یادم آمد که با «سنائی» من
گفتهامپیشاز این به خواب سخن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر میگوید که کسی که محبوبی محترم دارد هیچ غمی در دنیا ندارد. او به زیباییهای محبوبش اشاره میکند و از آن راضی است، حتی با وجود نقصهایی که در دیگران میبیند. شاعر در توصیف محبوبش از زیبایی او و دلبستگیاش میگوید و گرما و احساسات عاشقانه خود را ابراز میکند.
سپس شاعر به خواب و بیداری در آغوش محبوب اشاره میکند و از خوابهایش میگوید. او به خاطر بیدار شدن و صدای خواب محبوبش خندهاش میگیرد و در ادامه از اشعار خود یاد میکند و میگوید که چه اشعاری سروده و اکنون باید به نوشتن دفتر جدیدی بیندیشد. در اینجا همواره احساسات عاشقانه و زیباییهای عشق در قالب شعر و احساسات عمیق بیان میشود.
هوش مصنوعی: هرکسی که دوست و یار عزیز و محترمی دارد، در این دنیا دیگر به چه چیزی ناراحت و نگران خواهد بود؟
هوش مصنوعی: در بین زیبارویان شهر، هر کس که نواقصی در زیبایی خود دارد را مشاهده کردم.
هوش مصنوعی: اما شکر خدا که محبوب من از سر تا پا زیبایی دارد.
هوش مصنوعی: برای عاشقان، دامهای درد و سختی زیر آن زلفهای پرپیچ و خم وجود دارد.
هوش مصنوعی: چشمان او مانند تیر بیرحم هستند و به شدت بر دلها اثر میگذارند، در حالی که صفات زیبای او شبیه به آهوهای حرم است.
هوش مصنوعی: بهار، مانند آهویی رام و لطیف است که از ناملایمات و مشکلات زندگی فرار کرده و آسوده و آرام گردیده است.
هوش مصنوعی: شام خوردیم و به خواب رفتیم، چون مینوشیده بودیم، خواب عمیقی بردیم.
هوش مصنوعی: نوشیدن خواب به تازگی من را از خواب بیدار کرده و غرش آن چنان مرا میبرد که تمام خوابم را میگیرد.
هوش مصنوعی: از خواب بیدار شدم و به محبت معشوقم نگاهی انداختم.
هوش مصنوعی: دیدم که زیبایی آن معشوق چینی، حس حسرت و غبطهای در دل من ایجاد کرده و حالتی پر از شگفتی و هیجان به من داده است.
هوش مصنوعی: به آرامی و به تدریج، دو دست خود را روی بالش گذاشتم و آن را زیر سرم تنظیم کردم.
هوش مصنوعی: سر او را با محبت بوسیدم و در عوض، او هم برای محبتش از من خواست که زحمت بکشم.
هوش مصنوعی: ما دوباره خوابیدهایم و در آغوش هم هستیم، در حالی که صدای خروشی از دل خواب برمیخیزد.
هوش مصنوعی: در اینجا به تصویر کشیده شده است که خر یا الاغ مانند اسکندر، که نماد قدرت و فخر است، با صدای شگفتانگیزش در بندر، به دوربین میآید. این تضاد بین یک حیوان معمولی و شخصیت تاریخی بزرگ، نوعی کنایه به معانی عمیقتر و مقایسهها را به وجود میآورد.
هوش مصنوعی: دوباره میگویم که آیا این حالت من به خاطر قدرت شراب است یا اینکه لبهای کج من باعث این وضعیت شدهاند؟
هوش مصنوعی: به آرامی سرم را بالا بردم و بالش را زیر سرم عوض کردم.
هوش مصنوعی: برای زیباتر دیده شدن ماه، نازکی از بالش کوتاه در زیر او گذاشتم.
هوش مصنوعی: از گردن او دست برداشتم و خود را از او جدا کردم.
هوش مصنوعی: من به کسی که از استادی برخوردار بود، اجازه دادم تا به آرامی و آزادانه نفس بکشد.
هوش مصنوعی: از چند لحظه کار خسته شدم و سرم را روی بالشت مخملی گذاشتم.
هوش مصنوعی: چشم من در حال خواب، ناگهان باز شد و با جهانی از صداهای پرسر و صدا که بیدارم کرد، مواجه شدم.
هوش مصنوعی: از خواب بیدار شدم و او را نیز بیدار کردم. به او گفتم که آرام باشد و از جایش تکان نخورد.
هوش مصنوعی: ای چشمهای سیاه! تا کی خواب عمیق و خروپف میکنی؟ صبح بلند شده و وقت بیدار شدن است.
هوش مصنوعی: گفت: مدتی بیش بر اثر سرماخوردگی بودهام و شب گذشته بهسختی خوابیدم.
هوش مصنوعی: کسی که قدرت و توانایی ندارد، سر به زیر و خجالتزده است و تا صبح همچنان به همین وضعیت ادامه میدهد.
هوش مصنوعی: باید به اتاقی دیگر بروم و بگویم که این قطعه را در خواب بگذارید.
هوش مصنوعی: زنی که بینیاش متورم و خراب باشد، هرچند محترم و باعزت باشد، در نظر دیگران زشت به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: خوابیدن در فشردگی و تنگی هیچ فایدهای ندارد حتی اگر فرشتهای بزرگ چون جبریل در نزدیکیات باشد و صدای صور اسرافیل در گوشهات بپیچد.
هوش مصنوعی: در آن شب تاریک و کثیف، بهطور ناگهانی از خواب بیدار شدم و شروع به حرکت در اطراف کردم.
هوش مصنوعی: به خاطرهای از گذشته فکر کردم و این داستان زیبا را به یاد آوردم.
هوش مصنوعی: در حقیقت، مکانی پر از جنب و جوش است و برای رفع خواب آلودگی، دارویی وجود دارد.
هوش مصنوعی: در نزدیکی دروازه، حتی در کوتاهترین زمان ممکن، وضعیت و حال و هوا بهطور کلی تغییر میکند و شب و روز بههم میخورد.
هوش مصنوعی: برای رفتن به سفر، نباید با اعتماد به نفس بیش از حد و خودبزرگبینی عمل کرد، بلکه باید با سادگی و دوراندیشی پیش رفت.
هوش مصنوعی: اگر خیالی از همسرم به من فرصتی ندهد، جانی در من باقی نمیماند؛ در حقیقت، میدانی که چه احساسی دارم؟
هوش مصنوعی: زندگی خوبی دارم و همه چیز منظم و شاد است، اما فقدان برخی از دوستانم در این شادی احساس میشود.
هوش مصنوعی: در این وضعیت، برای رهایی از غم و ناراحتی، ذهن به سمت شاعری و شعر سرایی کشیده میشود.
هوش مصنوعی: در اینجا سه قصیده نوشتهام و توانایی خود را در سرودن شعر آزمایش کردهام.
هوش مصنوعی: شعرهای زیادی سرودهام و حالا این اشعار به تعداد بسیار زیادی منتشر شدهاند.
هوش مصنوعی: همچنین توصیههای آذرپاد وجود دارد که کسی جز او از آنها یاد نکرده است.
هوش مصنوعی: در گزارش «پهلوینامه» همهچیز را به صورت یک شعر بیان کردهام.
هوش مصنوعی: من میبینم که این اشعار به صورت پراکنده وجود دارند و دفتر من پر از نمونههای مشابه آنهاست.
هوش مصنوعی: بهتر است که با قلم خود به نظم و ترتیب بپردازم و دفتر جدیدی را آماده کنم.
هوش مصنوعی: به یادم آمد که قبلاً با سنایی در خواب صحبت کردهام.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چون بیامد بوعده بر سامند
آن کنیزک سبک زبام بلند
برسن سوی او فرود آمد
گفتی از جنبشش درود آمد
جان سامند را بلوس گرفت
[...]
چیست آن کاتشش زدوده چو آب
چو گهر روشن و چو لؤلؤ ناب
نیست سیماب و آب و هست درو
صفوت آب و گونه سیماب
نه سطرلاب و خوبی و زشتی
[...]
ثقة الملک خاص و خازن شاه
خواجه طاهر علیک عین الله
به قدوم عزیز لوهاور
مصر کرد و ز مصر بیش به جاه
نور او نور یوسف چاهی است
[...]
ابتدای سخن به نام خداست
آنکه بیمثل و شبه و بیهمتاست
خالق الخلق و باعث الاموات
عالم الغیب سامع الاصوات
ذات بیچونش را بدایت نیست
[...]
الترصیع مع التجنیس
تجنیس تام
تجنیس تاقص
تجنیس الزاید و المزید
تجنیس المرکب
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.