هر که در عاشقی تمام بود

پخته خوانش اگر چه خام بود

آنکه او شاد گردد از غم عشق

خاص دانش اگر چه عام بود

چه خبر دارد از حلاوت عشق

[...]

در روش چون بدین مقام بود

دان که در عاشقی تمام بود

روز من‌، خسته تیره فام بود

صبح بر چشم من حرام بود

رهبرت لطف او تمام بُوَد

چرخ از آن پس ترا غلام بود

کفر و دین عقل ناتمام بُوَد

عشق با کفر و دین کدام بُوَد

این شرف مر مرا تمام بود

که مرا بنده تو نام بود

عشق بی درد ناتمام بود

کز نمک دیگ را طعام بود

نمک این حدیث درد دل است

عشق بی درد دل حرام بود

کشته عشق گرد و سوخته شو

[...]

دانه‌ای که‌اندرون دام بود

خوردنش بی‌گمان حرام بود

روز محشر، که بار عام بود

از تو یک امتی تمام بود

خلق هر منزلی کدام بود؟

منزل اصل را چه نام بود؟

هر کرا خانه‌ای تمام بود

دو بسازد، به عقل خام بود

مهل این نطفه، گر حرام بود

پخته کن کار، اگر نه خام بود

آنکه در علمش این مقام بود

شاید ار مرشد و امام بود

گرنه پرهیز بر نظام بود

ماده ناپخته، خلط خام بود

این تفاوت ز بهر خام بود

پخته را یک نفس تمام بود

هیات نفس تا کدام بود؟

جنبش شخص از آن مقام بود

رنگ پوشی ز بهر نام بود

نام جویی ز فکر خام بود

این چنین مرگ مرگ عام بود

وینچنین مرده ناتمام بود

لاجرم قول او تمام بود

گفته ‌اش جمله با نظام بود

وآخرین وصف کان کلام بود

نه به حلق و زبان و کام بود