هر که در عاشقی تمام بود
پخته خوانش اگر چه خام بود
آنکه او شاد گردد از غم عشق
خاص دانش اگر چه عام بود
چه خبر دارد از حلاوت عشق
هر که در بند ننگ و نام بود
دوری از عشق اگر همی خواهی
کز سلامت ترا سلام بود
در ره عاشقی طمع داری
که ترا کار بر نظام بود
این تمنا و این هوس که تراست
عشقبازی ترا حرام بود
عشق جویی و عافیت طلبی
عشق یا عافیت کدام بود
بندهٔ عشق باش تا باشی
تا سنایی ترا غلام بود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عمق و چالشهای عشق صحبت میکند. شاعر بیان میکند که عشق واقعی تنها متعلق به کسانی است که با تمام وجود عاشق هستند، حتی اگر ناپخته یا جوان به نظر برسند. او اشاره میکند که کسانی که فقط به شهرت و نام خود اهمیت میدهند، نمیتوانند از شیرینی عشق باخبر شوند. همچنین، اگر کسی بخواهد از عشق دوری کند، نمیتواند سلامت روحی واقعی را تجربه کند. شاعر تأکید میکند که تمایل به عشق باید خالص باشد و نخواهی از راحتی و آسایش. در نهایت، او به بنده عشق بودن ترغیب میکند تا واقعیات عشق را درک کند.
هوش مصنوعی: هر کسی که در عشق به کمال رسیده باشد، حتی اگر به نظر دیگران ناپخته و بیتجربه باشد، در واقع به حقیقت عاشق بودن دست یافته است.
هوش مصنوعی: کسی که از درد عشق خوشحال میشود، به رغم اینکه این احساس میتواند عمومی باشد، از دانشی خاص بهرهمند است.
هوش مصنوعی: کسی که به خاطر ننگ و شهرت خود در بند است، از لذت و شیرینی عشق بیخبر است.
هوش مصنوعی: اگر واقعاً میخواهی از عشق دور باشی، بدان که این دوری باعث حفظ سلامت روحی تو خواهد شد.
هوش مصنوعی: در مسیر عاشقی، امید داری که کارهایت بر اساس نظم و ترتیب باشد.
هوش مصنوعی: این خواسته و آرزو که تو را در بر میگیرد، عشق و عاشقانه تو ممنوع و ناپسند است.
هوش مصنوعی: در میان عشق ورزیدن و داشتن راحتی و امنیت، کدام یک را انتخاب میکنی؟ آیا عشق با درد و سختی همراه است یا اینکه آرامش و آسایش برتر است؟
هوش مصنوعی: برای اینکه به مقام و مرتبهی والایی برسی، باید عاشق و فدای عشق شوی؛ زیرا سنایی، که خود شاعری بزرگ است، به عشق و بندگی آن میپرداخته است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
در روش چون بدین مقام بود
دان که در عاشقی تمام بود
این شرف مر مرا تمام بود
که مرا بنده تو نام بود
عشق بی درد ناتمام بود
کز نمک دیگ را طعام بود
نمک این حدیث درد دل است
عشق بی درد دل حرام بود
کشته عشق گرد و سوخته شو
[...]
دانه ای کاندرون دام بود
خوردنش بیگمان حرام بود
روز محشر، که بار عام بود
از تو یک امتی تمام بود
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.