اوحدی » جام جم » بخش ۱۱۵ - در شرح حال اهل زرق و تلبیس
تو کت این گاوهای پروارند
لاغران را مکش، که مردارند
اوحدی » جام جم » بخش ۱۱۹ - در ذکر معاد و تجرد کلی
آن که بیکار و آن که در کارند
هر یکی رخ به مامنی دارند
اوحدی » جام جم » بخش ۱۲۵ - درصفت بهشت و مراتب آن
خوردن اینجا روا نمیدارند
در بهشت آش و سفره چون آرند؟
اوحدی » جام جم » بخش ۱۲۷ - در معارج ارواح و ابدان و عذاب ایشان
آنچه بینی که دون و بدکارند
بر ایزد نه روزیی دارند؟
شیخ محمود شبستری » سعادت نامه » باب چهارم » فصل اول » بخش ۴ - حکایت
خلق را میبرند و میآرند
نه که آمد شدی بخود دارند
شاه نعمتالله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۵۰
ساغر و می مدام در کارند
همدم عاشقان میخوارند
می پرستان مدام می نوشند
زاهدان زان خبر نمی دارند
خاکساران کوی میخانه
[...]
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۲۵ - تمثیل
چون شکم ز آش و نان بینبارند
سفره را از میانه بردارند
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۳۵ - امام شافعی گفت عمری گرد صوفیه گردیدم از ایشان دو سخن پسندیده شنیدم. یکی آنکه الوقت سیف قاطع و دیگر آنکه ان من العصمة ان لا تقدر
بلکه آفاقیان همه یارند
با تو آیین دوستی دارند
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۵۹ - در بیان آنکه اکثر خلق عالم روی پرستش در موهوم و مخیل خود دارند
خلق عالم همه درین کارند
رو به وهم و خیال خود دارند
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۱۵۰ - حکایت بر سبیل تمثیل
یک به یک پیش چشم او دارند
آشکارا به روی او آرند
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۱۷۵ - در بیان آنکه شرط صحبت آنست که همه اصحاب در معرض آن باشند که چون در یکدیگر عیبی بینند به قول یا فعل دفع آن بکنند
صد دغا و دغل به پیش آرند
حیله های تو باد انگارند
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر دوم » بخش ۳ - اشارت به ملائکه مهیمین که لایزال در شهود جمال حضرت حق مستهلکند و مستغرق
ز آدمیزاده نیز بسیارند
که ازین شیوه بهره ای دارند
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر دوم » بخش ۱۶ - اشارت به حال جماعتی که شراب عشق از جام صورت خورده اند و پی اصلا به جمال معنی نبرده اند
اهل عالم همه درین کارند
به حجاب صور گرفتارند
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر دوم » بخش ۳۶ - قصه آن مخنث که از روزن در منظری افتاد و از آنجا در خانه سفلی و از آنجا در سردابه ای و از آنجا در چاهی چون در سردابه افتاد بانگ کرد که ای خداوندان سرای، سرای شما زمین ندارد
لیک با هم درین صفت یارند
که ازین کارخانه عارند
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر سوم » بخش ۳ - قصه قاصد فرستادن قیصر روم به نوشیروان تا معلوم کند که با وی در چه مقام است درصدد صلح است یا در معرض جنگ و انتقام است
تاجران منهیان اخبارند
از بد و نیکتان خبر دارند
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ دوم در ذکر فضلا و محقّقین حکما » بخش ۴۵ - سنائی غزنوی قُدِّسَ سِرُّه
همه در علم سامری وارند
از برون موسی از درون نارند
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ دوم در ذکر فضلا و محقّقین حکما » بخش ۴۵ - سنائی غزنوی قُدِّسَ سِرُّه
صوفیانی که اهل اسرارند
در دلِ نار و بر سرِ دارند
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۴۹ - گفتار ششم عزیمت بهار به اصفهان و شرح آن
خاندان امین به من یارند
همه چون «اعتماد تجارند»