گنجور

 
جامی

آن یکی از حجاب پیچاپیچ

غیر صورت دگر نبیند هیچ

ببرد حسن صورت از راهش

نشود دل ز معنی آگاهش

اهل عالم همه درین کارند

به حجاب صور گرفتارند

لیک باشد ز اختلاف صور

روی هر یک به قبله گاه دگر

پیش ایشان ز فرط جهل و عمی

نیست ممتاز صورت از معنی

نشناسند قشر را ز لباب

قشر خواریست دأبشان چو دواب

چشمشان از صور چو ماند دور

دل و جانشان شود ز غم رنجور