گنجور

 
۱
۲
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۱۲ - در مدح ابوالمظفر فضلون و شکایت از درد نقرس

 

هرکه زو دیده بود یزدان بی فرمانی

درد او را نکند هیچ خورش درمانی

همه دردی را درمان بتوان کرد بجهد

نقرس است آنکه ز درمانش همی درمانی

چون بود دردی کان را نتوان درمان کرد

[...]

۳۷ بیت
قطران تبریزی
 

منوچهری » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۷۲ - در مدح ابوالحسن عمرانی

 

صنما! گرد سرم چند همی‌گردانی

زشتی از روی نکو زشت بود گر دانی

یا بکن آنچه شب و روز همی وعده دهی

یا مکن وعده هر آن چیز که آن نتوانی

از حد و غایت نافرمانی در مگذر

[...]

۱۱ بیت
منوچهری
 

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » قطعات » شمارهٔ ۵۴ - پسر سلمانی

 

رومه سوزک مژه میکنی از نادانی

ای بهر کندن و هر سوختنی ارزانی

جان کن ای کور جگر سوز و سخن نیکو گوی

مژه وارونه چه کردند ترا میدانی

مژه بر هم نزنی شب ز غم هجران را

[...]

۷ بیت
سوزنی سمرقندی
 

انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۹۸ - مدح ناصرالدین طوطی‌بیک و عضدالدین کندکز

 

یافت احوال جهان رونق جاویدانی

چرخ بنهاد ز سر عادت بی‌فرمانی

در زمان دو سپهدار که از گرد سپاه

بر رخ روز درآرند شب ظلمانی

باز در معرکه چون صبح سنان‌شان بدمد

[...]

۳۱ بیت
انوری
 

انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۷۷ - این قطعه در شکایت از ملکشاه و نظام‌الملک گفت و متغیر شدند و فتوحی آنرا جواب گفت

 

کار کار ملک و دوران دوران وزیر

این ز آصف بدل و آن ز سلیمان ثانی

عالمی از کرم این همه در آسایش

امنی از قلم آن همه در آسانی

جود ایشان رقم رغبت روزی بخشی

[...]

۲۱ بیت
انوری
 

انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۷۸ - فتوحی شاعر بفرمودهٔ شاه و وزیر جواب حکیم را گفت

 

انوری ای سخن تو به سخا ارزانی

گر به جانت بخرند اهل سخن ارزانی

در سر حکمت و فطنت ز کرامت عقلی

در تن دانش و رامش به لطافت جانی

حجت حقی و مدروس ز تو باطل شد

[...]

۲۵ بیت
انوری
 

امامی هروی » دیوان اشعار » اشعار دیگر » شمارهٔ ۱۴

 

ای بصد برهان در بحث حقایق گردون

تا نموده چو توز آغاز جهان برهانی

گه پی افکنده ی از حکمت یویان کاخی

گه بنا کرده در ایوان علوم ایوانی

پرتو رای تو هر چشم خرد را نوری

[...]

۱۲ بیت
امامی هروی
 

امامی هروی » دیوان اشعار » اشعار دیگر » شمارهٔ ۱۴

 

هر دم از دوری درگاه تو بیچاره دلم

....................................ـانی

۱ بیت
امامی هروی
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۸۰

 

به حق و حرمت آنکه همگان را جانی

قدحی پر کن از آنکه صفتش می‌دانی

همه را زیر و زبر کن نه زبر مان و نه زیر

تا بدانند که امروز در این میدانی

آتش باده بزن در بُنهِ شرم و حیا

[...]

۷ بیت
مولانا
 

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۱۴

 

کبر یک سو نِه اگر شاهد درویشانی

دیوِ خوش‌طبع بِه از حورِ گره‌پیشانی

آرزو می‌کندم با تو دمی در بستان

یا به هر گوشه که باشد که تو خود بستانی

با من کشتهٔ هجران نفسی خوش بنشین

[...]

۱۴ بیت
سعدی
 

حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۱۸

 

جان برای تو که هم جانی و هم جانانی

سر فدای تو وگرنه من و سرگردانی

سرسری از سر کوی تو نیارم برخاست

کار دشوار نگیرند بدین آسانی

خام را طاقت پروانه‌ی پر سوخته نیست

[...]

۱۱ بیت
حکیم نزاری
 

حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۲۳

 

گر ز دردِ دلِ من یک ورقی برخوانی

صورتِ حالِ من آن گه به حقیقت دانی

تا به حسنِ رخِ یوسف صفتی مغروری

می نداری خبر از سوزِ دلِ کنعانی

هیچ مشفق به نصیحت ز تو خود می‌پرسد

[...]

۱۳ بیت
حکیم نزاری
 

حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۲۷

 

با تو رازی‌ست مرا از دگران پنهانی

عاشقِ زار توام ماه‌رخا تا دانی

چشمِ خون ریز تو کشته‌ست منِ مسکین را

دادِ من راستی آن است کزو بستانی

جان و دل هر دو ندارند محلی برِ تو

[...]

۱۰ بیت
حکیم نزاری
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۷

 

کامت اینست که هر لحظه ز پیشم رانی

وردت اینست که بیگانه ی خویشم خوانی

پادشاهان بگناهی که کسی نقل کند

بر نگیرند دل از معتقدان جانی

گر نخواهی که چراغ دل تنگم می رد

[...]

۱۲ بیت
خواجوی کرمانی
 

سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۴

 

هر که از روی تواضع بنهد پیشانی

پیش روی تو زهی روی و زهی پیشانی!

همه خواهند تو را، تا تو کرا می‌خواهی؟

همه خوانند تو را، تا تو کرا می‌خوانی؟

زان غمت یاد نیاید که منم در غم تو

[...]

۸ بیت
سلمان ساوجی
 

سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۵۱

 

ای (که) تو جان جهانی و جهان جانی

گر بجان و بجهانت بخرند ارزانی

عشق تو مژده ور جان بحیات ابدی

وصل تو لذت باقی ز جهان فانی

خوب رویان جهان کسب جمال از تو کنند

[...]

۱۱ بیت
سیف فرغانی
 

سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۵۲

 

در تن زنده یکی مرده بود زندانی

دل که او را نبود با تو تعلق جانی

ما برآنیم که تا آب روان در تن ماست

برنگیریم ز خاک در تو پیشانی

هرچه در وصف تو گویند و کنند اندیشه

[...]

۱۳ بیت
سیف فرغانی
 

ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۶۲۱

 

روی دربست به ما ابرویت از پیشانی

ماه را نیست چنان روی و چنین پیشانی

قاصدی نیست که در گوش من از بیم رقیب

برساند ز دهانت سخن پنهانی

نام تو ورد زبان است مرا در همه حال

[...]

۹ بیت
ناصر بخارایی
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۴۷

 

دل من درد غمت دارد و تو درمانی

زآنکه باشند همه در دل و تو در جانی

بخور آخر غم احوال دل نیک دلان

مکن ای دوست که ناگه به غمی درمانی

ای صبا نکهت عنبر ز کجا آوردی

[...]

۷ بیت
جهان ملک خاتون
 
 
۱
۲
 
تعداد کل نتایج: ۳۱