هرکه زو دیده بود یزدان بی فرمانی
درد او را نکند هیچ خورش درمانی
همه دردی را درمان بتوان کرد بجهد
نقرس است آنکه ز درمانش همی درمانی
چون بود دردی کان را نتوان درمان کرد
چون بود رنجی کان را نبود آسانی
چه کس کش بگزد مار بروزی صد بار
چه کسی کش رسد از نقرس یک رنجانی
گرچه خوش مرد بود دائم ازین درد بود
پر ز آژنگ رخ و پر ز گره پیشانی
گر میان فنگ و خز بود او خفته ز درد
خز خاری کند او را و فنک پیکانی
پشه خرد پرد گر ز برش پندارد
که همی کوهی بر سرش فتد سهلانی
نتواند بمراد دل بنشست بجای
تا نه آرام بجایش بدو کس بنشانی
چه از این دست بر آن دست بگردد چه به تیغ
جگرش را بستم زیر و زبر گردانی
بمهی یک ره زانوش بزانو نرسد
خوابش از چشم گریزد چو ندارد جانی
ز بی آنکه بروز و شب بیدار بود
عمرشان دیر بود گویند از بارانی؟
مرد زندانی از چاه و ز زندان بجهد
نقرسش تنها در دشت کند زندانی
ببلا تن ز گنه پاک شود قول نبی است
چه بلا دانی کز نقرس بدتر خوانی
کافر ار نقرس در دوزخ بیند بمثل
نبود دادگری در نظر یزدانی
همچو درویشان یک لقمه نوشین نخورد
نقرسی گرش بود دولت نوشروانی
آفرین بادا بر مفلسی و پای روان
لعنت ایزد بر نقرسی ار سلطانی
نقرس از مال بود هست درست این که مرا
نقرسی کرد عطاهای شه ارانی
بوالمظفر که خداوند جهان فتح و ظفر
وقف کرده است بر او با نعم روحانی
میر بی ثانی فضلون که مر او را گردون
بهمه فضل نیاورد و نیارد ثانی
کین او کرد زمانه سبب غمگینی
مهر او کرد ستاره سبب شادانی
او همه کار بهنگام و باندازه کند
نه درنگ آرد در کار و نه بی سامانی
چون توانی که کنی کار و بخواهی بکنی
آزمائی که بخواهی بکنی نتوانی
ای ز جود تو جهان جنت بر جانوران
آرزوی دل و ناز تن و کام جانی
دست تو ابری کش سیل همه دیناری
تیغ تو بحری کش موج همه مرجانی
هر چه داود بپیوست بدین بگشائی
هرچه قارون بتنیده است بدین بنشانی
بروان اندر بایسته تر از توحیدی
بزبان اندر شایسته تر از ایمانی
آفرین از تو گرامی شده و خواسته خوار
یافته فضل گرانی ز تو مال ارزانی
زین همه خلق همی گوید نادیده ترا
که جز او را بجهان در نسزد سلطانی
آسمان تنبل و دستان نکند بر تو روا
بگه کوشش بی تنبل و بی دستانی
بیکی جنگ همه نعمت خصمان ستدی
آنکه مانده بیکی جنگ دگر بستانی
آنکه گردون را یکساعت فرمان نبرد
نکند روزی در امر تو نافرمانی
آن کجا گوی ببرد از همه خوبان بهتر
پشت پیش تو گه بار کند چو کانی
هرگز از مهمان خالی نبود مجلس تو
بکند گنج تو از مال تهی مهمانی
تیرباران کنی از بازو بر خیل عدو
بر ولی زان کف و بازوی درم بارانی
راحت روح پدید آرد دیدار تو شاه
زهر بر یاد تو گردد چو می ریحانی
چه گنه کردم گوئی که خداوند جهان
نه همی دارد دیدار توام ارزانی
ملکا نقرسم از خدمت تو باز گرفت
نقرسی جود تو کرده است مرا خود دانی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن به بررسی درد نقرس و بیدارویی آن میپردازد. شاعر در حال بیان این است که هیچ درمانی نمیتواند درد نقرس را تسکین دهد. او به شدت درد و رنج ناشی از این بیماری اشاره میکند و آن را بدتر از دیگر دردها میداند. همچنین به شخصیتها و خیریههایی اشاره میکند که خوبان را میپرورانند و بر دلیری و جود آنها تأکید دارد. پیام نهایی این است که در اطراف این دردها و مشکلات، انسانی که به جود و خوبی شناخته میشود، همواره در رفاه و آسایش خواهد بود و در نهایت، تعبیر درباره نقرس به عنوان یک عذاب و گناه دشوار زندگی میباشد.
هوش مصنوعی: هر کسی که خداوند را بدون فرمان و دستور ببیند، هر درد و رنجی که داشته باشد، هیچ دارویی نمیتواند او را درمان کند.
هوش مصنوعی: همه مشکلات و دردها را میتوان درمان کرد، اما درد نقرس، دردی است که حتی درمان آن نیز خود میتواند موجب ناراحتی و درد بیشتری شود.
هوش مصنوعی: وقتی دردی وجود دارد که درمان ندارد، و وقتی رنجی هست که هیچ راهی برای آسان کردن آن نیست، چه باید کرد؟
هوش مصنوعی: این شعر به نوعی به دشواریهای زندگی اشاره دارد. هرکسی که با مشکلات و سختیها مواجه میشود، باید بداند که این چالشها به طور مکرر و مداوم وجود دارند. برخی از افراد ممکن است توانایی بیشتری برای مقابله با این مشکلات داشته باشند، اما در نهایت، همه در برابر رنج و درد ناشی از آن احساس میکنند.
هوش مصنوعی: با وجود اینکه همیشه مردی سرزنده و خوش رفتار بود، اما همواره درگیر درد و رنجی عمیق بود که بر چهرهاش نمایان بود و عقبنشینیهای ذهنیاش را نشان میداد.
هوش مصنوعی: اگر در میان خواب و بیداری باشد، دردی که ناشی از خارش است او را بیتاب میکند و مانند پیکانی به او سختی میدهد.
هوش مصنوعی: پشهای که فکر میکند اگر کوهی بر سرش فرو بیفتد، کار آسانی است، در واقع خود را بسیار بزرگتر از آنچه هست تصور میکند.
هوش مصنوعی: اگر دل به چیزی نرسد و برآورده نشود، هیچ کس نمیتواند جای آن را پر کند و آرامش را به آن بازگرداند.
هوش مصنوعی: این شعر به این معناست که چه تفاوتی دارد اگر کاری را از راهی انجام دهیم یا به روش دیگری، در نهایت هدف ما یکسان است. همچنین بیانگر این است که در برابر سختیها و چالشها، گاهی ما باید با قدرت و استقامت پیش برویم و به هدف خود دست پیدا کنیم، حتی اگر این کار به ما آسیب برساند.
هوش مصنوعی: وقتی که کسی با غم و اندوه دست و پنجه نرم میکند، حتی خواب نیز از چشمانش فرار میکند. اگر روحش خالی و بیحالت باشد، آرامش برایش دستیافتنی نیست.
هوش مصنوعی: زندگی آنها به گونهای گذشت که نه در روز و نه در شب آگاهی از گذر زمان نداشتند و عمرشان طولانی شد. آیا این به خاطر بارانی بود؟
هوش مصنوعی: مرد زندانی وقتی از چاه و زندان رهایی یابد، با وجود اینکه در دشت آزاد است، همچنان حس زندانی بودن را در دلش احساس میکند.
هوش مصنوعی: دست از گناه بردار و پاک شو، چرا که پیامبر گفته است بلا موجب پاک شدن از گناهان است. تو چه میدانی که صدمهای که به تو میرسد، از بیماری نقرس هم بدتر است؟
هوش مصنوعی: اگر کافر در جهنم ببیند که نقرهای دارد، مانند این است که در نظر خداوند هیچ دادگری وجود ندارد.
هوش مصنوعی: مانند درویشان، اگرچه نعمت و ثروتی همچون نقره در اختیارش باشد، از یک لقمه خوشمزه بهرهمند نمیشود و در واقع، خوشبختی و prosperity واقعی را تجربه نمیکند.
هوش مصنوعی: بر فقر و تنگدستی آفرین باد، و بر ثروت و مال اندوزی نفرین باد، حتی اگر آن فردی سلطنت داشته باشد.
هوش مصنوعی: نقرس به خاطر ثروت است، این که من دچار نقرس شدم به خاطر بخششهای شاهزادگان ارانی است.
هوش مصنوعی: بوالمظفر شخصی است که خداوند به او پیروزی و موفقیت عطا کرده و این موفقیت با نعمتهای روحانی همراه است.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که میرداد بیهمتا و نادری وجود دارد که هیچ کس در فضل و کمال به پای او نمیرسد و هیچ فرد دیگری هم مانند او نخواهد آمد. به عبارتی، او به قدری دارای فضائل و ویژگیهای برجسته است که هیچ کس نمیتواند با او مقایسه شود و جهان از وجود او بیبهره است.
هوش مصنوعی: این شعر اشاره دارد به این که زمانه باعث غمگینی انسان شده است و در عوض، ستارگان و زیباییهای آسمان دلیل شادی و خوشحالی او هستند. به عبارتی، مشکلات زندگی میتوانند موجب ناراحتی شوند، در حالی که زیباییها و امیدها میتوانند مایهی خوشحالی باشند.
هوش مصنوعی: او همه کارها را به موقع و در حد مناسب انجام میدهد. نه در کارش تعلل میکند و نه بینظمی دارد.
هوش مصنوعی: هرگاه که اراده کنی کاری را انجام دهی و بخواهی آن را آزمایش کنی، اما نتوانی آن را انجام دهی، نشاندهندهی ناتوانیات در تحقق خواستههایت است.
هوش مصنوعی: وجود تو به قدری بخشنده است که باعث شده جهان مانند بهشتی برای موجودات زنده باشد و آنها آرزوها و خواستههای خود را در آن جستجو کنند.
هوش مصنوعی: دست تو مانند ابری است که بارانی از ثروت و دارایی میبارد و شمشیر تو همچون دریا است که امواجی از زیبایی و گوهر را به همراه دارد.
هوش مصنوعی: هر چیزی که داود به آن نزدیک میشود، آن را آزاد میکند و هر آنچه که قارون به آن چنگ زده، با این کار به نمایش میآید.
هوش مصنوعی: این مصراع به معنای این است که کسی که به خوبی و شایستگی میتواند درباره توحید و ایمان صحبت کند، باید در این زمینهها از دیگران برتر باشد و دانش و فهم بیشتری داشته باشد. توانایی در بیان موضوعات دینی و ایمانی نشاندهنده عمق درک و شناخت آن فرد خواهد بود.
هوش مصنوعی: تو با افکار بلند و نیروی بزرگ خود، ارزش و اعتبار را افزایش دادهای و در عوض، با وجود نعمتهای بسیار، مال و ثروت را در دسترستر و آسانتر کردهای.
هوش مصنوعی: از میان تمام این مردم، او نادیده میگوید که هیچکس به جز تو شایستهی سلطنت در این دنیا نیست.
هوش مصنوعی: آسمان کسل و بیتحرک است و نمیتواند به تو کمکی کند. خودت باید با تلاش و کوشش دست به کار شوی و منتظر کسی نباشی.
هوش مصنوعی: در کشمکشها، هر چه بر سر دشمنان آمده و از آنها گرفتهای، باید بدانی که اگر از این جنگ خارج شوی و به جنگ دیگری بروی، ممکن است باز هم چیزهای دیگری از دست بدهی.
هوش مصنوعی: کسی که یک ساعت نمیتواند بر آسمان و جهان حاکمیت داشته باشد، به احتمال زیاد روزی در امور تو نیز نافرمانی خواهد کرد.
هوش مصنوعی: کجا میتوانی را پیدا کنی که از همه زیباتر باشد و همیشه در کنار تو باشد، مانند چشمهای که هر زمان آب میگیرد؟
هوش مصنوعی: هرگز مجلس تو خالی از مهمان نیست، حتی اگر ثروت تو کم باشد.
هوش مصنوعی: با قدرت و مهارت، دشمنان را هدف قرار داده و از بین میبری، اما از آن دست و بازوی خودت که پر از زرق و برق و ثروت است، نیز پاسداری کن.
هوش مصنوعی: دیدار تو برای روح انسان آرامش به ارمغان میآورد، اما یاد تو برای شاه همچون زهر تلخی است که او را رنج میدهد.
هوش مصنوعی: چه خطایی از من سر زده که خداوند جهان، ملاقات تو را به من عطا نمیکند؟
هوش مصنوعی: ملک من بر اثر خدمت من به تو، نقرهام را بازپس گرفت، اما جود و بخشش تو موجب شده که خودت بهتر از من این را بدانی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
صنما! گرد سرم چند همیگردانی
زشتی از روی نکو زشت بود گر دانی
یا بکن آنچه شب و روز همی وعده دهی
یا مکن وعده هر آن چیز که آن نتوانی
از حد و غایت نافرمانی در مگذر
[...]
رومه سوزک مژه میکنی از نادانی
ای بهر کندن و هر سوختنی ارزانی
جان کن ای کور جگر سوز و سخن نیکو گوی
مژه وارونه چه کردند ترا میدانی
مژه بر هم نزنی شب ز غم هجران را
[...]
یافت احوال جهان رونق جاویدانی
چرخ بنهاد ز سر عادت بیفرمانی
در زمان دو سپهدار که از گرد سپاه
بر رخ روز درآرند شب ظلمانی
باز در معرکه چون صبح سنانشان بدمد
[...]
ای خدا! دار درین ساحت دهر فانی
صدر دین را ببزرگان دگر ارزانی
ای بصد برهان در بحث حقایق گردون
تا نموده چو توز آغاز جهان برهانی
گه پی افکنده ی از حکمت یویان کاخی
گه بنا کرده در ایوان علوم ایوانی
پرتو رای تو هر چشم خرد را نوری
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.