گنجور

 
۱
۲
 

ادیب صابر » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۳

 

آرزومندی من خدمت و دیدار تو را

چون جفای فلک و محنت من بسیار است

تن من کز تو جدا ماند به نزد همه خلق

چون جهان پیش دل و چشم تو بی مقدار است

دلم از فرقت تو تنگ چو چشم مور است

[...]

۷ بیت
ادیب صابر
 

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۴

 

هر که از درد تو محروم بود بیمار است

و آنکه داغ تو نه پر سینه او افگار است

دلم از ناوک آن غمزه شکایت نکند

که بر این خسته حق نعمت او بسیار است

گله از بار غم و بار سنم نیست مرا

[...]

۷ بیت
کمال خجندی
 

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۱

 

هوس بار گر آزار دل افگار است

نخورد غم دل انگار که با آن یار است

شب وصلت سخن از صبر نگویم که کم است

فتنه شوق چه گویم به تو چون بسیار است

نکند عاشق تالانت ز غم روی تو خواب

[...]

۷ بیت
کمال خجندی
 

ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۵۹

 

اثری در قدح باده ز لعل یار است

قبلهٔ خسته دلان خاک درِ‌ خمّار است

سخن عقل در این کوی ندارد وزنی

عشق از آن دل که در او عقل بود بیزار است

خبر از سوز دلم نیست کسی را چون شمع

[...]

۹ بیت
ناصر بخارایی
 

خیالی بخارایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۸ - استقبال از کمال خجندی

 

دلم از دردِ فراق تو قوی افگار است

دیده در حسرت یاقوت تو گوهربار است

ای که گفتی خبری از تو صبا برد ولی

مشکل این است که او نیز چو من بیمار است

دور از او کار من آسان بکن ای غم ورنه

[...]

۶ بیت
خیالی بخارایی
 

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۹

 

بگذر از توبه و تقوی که همه پندار است

در پی مطرب و می باش که کار این کار است

صف زده دردکشان پیش در میکده اند

زاهد صومعه را وقت پس دیوار است

رشته سبحه که از گوهر اخلاص تهی ست

[...]

۷ بیت
جامی
 

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۰

 

ای که هرگز نشود زلف کجت با ما راست

کار ما راست شود چون تو کنی بالا راست

ما نتابیم ز روی تو نظر گرچه گرفت

از مژه چشم تو صد تیر بلا بر ما راست

خلعت لطف به قد تو بریدند ای سرو

[...]

۷ بیت
جامی
 

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۵

 

ای که هرگز نشود زلف کجت با ما راست

کار ما راست شود چون تو کنی بالا راست

ما نتابیم ز روی تو نظر گرچه گرفت

از مژه چشم تو صد تیر بلا بر ما راست

خلعت لطف به قد تو بریدند ای سرو

[...]

۷ بیت
جامی
 

وحشی بافقی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۶ - در ستایش میرمیران

 

بلبلی را که همین با گل بستان کار است

بی گلش دیدن گلزار عجب دشوار است

غرض از بودن باغ است همین دیدن گل

ورنه هر شوره زمینی که بود پر خار است

چمن و غیر چمن هر دو بر آن مرغ بلاست

[...]

۴۹ بیت
وحشی بافقی
 

وحشی بافقی » دیوان اشعار » ترکیبات » سوگواری بر مرگ دوست

 

یار اگر هست به هر جا که روی گلزار است

گل گلزار که بی یار بود مسمار است

۱ بیت
وحشی بافقی
 

رضی‌الدین آرتیمانی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸

 

داند آنکس که ز دیدار تو برخوردار است

که خرابات و حرم غیر در و دیوار است

ای که در طور ز بی‌حوصلگی مدهوشی

دیده بگشای که عالم همگی دیدار است

همه پامال تو شد خواه سرو خواهی جان

[...]

۷ بیت
رضی‌الدین آرتیمانی
 

رضی‌الدین آرتیمانی » مقطعات و غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۷

 

داند آنکس که ز دیدار تو برخوردار است

که خرابات و حرم غیر در و دیوار است

عمر اگر خوش گذرد زندگی خضر کم است

ور به تلخی گذرد نیم نفس بسیار است

۲ بیت
رضی‌الدین آرتیمانی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۱

 

روی نیکوی ترا تندی خو در کار است

در چمن ایمنی از خار سر دیوار است

تارهای کفنم ریشه ی گل شد در خاک

از هوای تو سر تربت من گلزار است

با تو خوش بود طرب، تا تو ز محفل رفتی

[...]

۹ بیت
سلیم تهرانی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۸

 

رزق‌، خلوتگه اندیشهٔ روزی‌خوار است

دانه هرگاه مژه بازکند منقار است

قطرهٔ ما نشد آگاه تامل‌، ورنه

موج این بحر گهرخیز گریبان زار است

الفت جسم صفای دل ما داد به زنگ

[...]

۱۱ بیت
بیدل دهلوی
 

فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳

 

یک اشارت ز تو بر قتل جهان بسیار است

در کمینی که تویی تیر و کمان بیکار است

من و اوصاف تو تا شغل قلم تحریر است

من و تحسین تو تا کار زبان گفتار است

بر سیمین تو را از زر خالص ننگ است

[...]

۸ بیت
فروغی بسطامی
 

بلند اقبال » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۲

 

چشم من خواب ندارد به شب وخونبار است

بلکه همسایه هم از ناله من بیدار است

جز به دیوار نگویم غم دل پیش کسی

کسی ار باز بود محرم دل دیوار است

گفته بودم که بگویم به تو درد دل خویش

[...]

۹ بیت
بلند اقبال
 

وفایی شوشتری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷

 

تاجر عشقم و عشق تو مرا، در بار است

بین به چشمم که زهجر تو چسان دُر بار است

چند از خون دل ما ننمایی پرهیز

نرگس چشم تو آخر نه مگر بیمار است

سخن از زلف تو گر باز کنم در همه عمر

[...]

۱۱ بیت
وفایی شوشتری
 

نیر تبریزی » سایر اشعار » شمارهٔ ۱۷

 

پاس خوددار که تو مست و حریف عیار است

دزد جهدش همه آشفتگی بازار است

۱ بیت
نیر تبریزی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل سوم - سوگواری‌ها » شمارهٔ ۱۴ - اکبر گل پیرهن

 

زندگی بعد تو بسیار به من دشوار است

بی تو یک لحظه حیاتم به جهان بسیار است

۱ بیت
ترکی شیرازی
 

حاجب شیرازی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۷

 

هر که حق گفت چو منصور نصیبش داراست

بر سر دار شدن مرد خدا را کار است

یار اگر می طلبی از غم اغیار منال

همه یار است به چشم تو اگر اغیار است

مستی باده ندارد اثر هشیاری

[...]

۱۱ بیت
حاجب شیرازی
 
 
۱
۲
 
تعداد کل نتایج: ۲۲