گنجور

اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۷۶

 

گر چه در کوی وفا جا نگرفتی و سرایی

ما نبردیم ز کوی طلبت رخت به جایی

بس خطا بود نگه باز نکردن که گذشتی

مکن اینها، که نکردیم نگاهت به خطایی

بر تن این سر شب و روز از هوس پای تو دارم

[...]

اوحدی
 

اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۸۳

 

گفتم: از عشق توسرگشته چو گویم، تو چه گویی؟

گفت: چوگان که زد آخر؟ که تو سر گشته چو گویی

گفتم: آرام دلم نیست ز عشق تو، چه درمان؟

گفت: درمان تو آنست که: آرام نجویی

گفتم: آشفتهٔ آن چشم خوشم، مرحمتی کن

[...]

اوحدی
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ١۵٨ - ایضاً له در مدح خواجه نظام الدین یحیی

 

گر شود هر سر مویی که مرا هست زبانی

وز ازل تا به ابد یابم از ایام زمانی

هر زبانی که ز گفتار به صد گونه عبارت

دهد از مکرمت شاه فلک قدر نشانی

در چنان مدت بی‌‎حد به‌‎چنین ساز فصاحت

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۴

 

شکرست آن لب میگون تو یاقوت روانست

که ازو چشم رهی چشمه یاقوت روانست

بشکر خنده اگر پسته شیرین نگشائی

عقل باور نکند آنکه ترا هیچ دهانست

آب عناب روان گشت ز بادام دو چشمم

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۴

 

گر دلی بودی مرا در طالع و فرمان من

کی زجانان آمدی چندین ستم بر جان من

از خیال لعل او یکبوسه بربودم بخواب

هست ذوق آن هنوزم در بن دندان من

یوسف جانم چو در چاه زنخدانش فتاد

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۴۴٧

 

کردگارا بعذاب ار چه که بس نزدیکم

از در مغفرت خویش مگردانم دور

ظلمت معصیتم نور و نوا برد ز کار

بکرم باز رسان از ظلماتم سوی نور

عفو و غفران چو هم از جمع صفاتست ترا

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » ماده تاریخ‌ها » شمارهٔ ۵ - تاریخ وفات امیر یمین الدوله والدین

 

سال بر هفتصد و بیست و دو بود از هجرت

شب شنبه ز جمادی دوم بیست و چهار

که یمین دول و دین شه اقلیم هنر

رفت زینمنزل فانی بسوی دار قرار

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » ماده تاریخ‌ها » شمارهٔ ۹ - وفات سلطان ابوسعید و جلوس ارپه خان

 

چون گذشت از سال هجرت هفتصد با سی وشش

از ربیع آخرین هم سیزده بگذشته بود

در قرا باغ از سر سلطان عالم بوسعید

دست تقدیر الهی افسر شاهی ربود

بر سریر شهریاری بعد ازو در ملک و دین

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » ماده تاریخ‌ها » شمارهٔ ۱۹ - تاریخ تولد جلال الدین منصور

 

بود تاریخ عرب هفتصد و پنجاه و یک

وسط روز دو شنبه سوم از ماه رجب

که زد از کتم عدم خیمه بصحرای وجود

قدوه و قبله ملک عجم و دین عرب

آصف عهد جلال دول و دین منصور

[...]

ابن یمین
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۹

 

وه که از دست سرزلف سیاهت چه کشیدست

آنک دزدیده در آن دیده خونخوار تو دیدست

چون کشد وسمه کمان دو کمان خانه ابروت

گرچه پیوسته کمان بر مه و خورشید کشیدست

جفت این طاق زمرد شد از آنروی چو گیسو

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۷۹

 

گره ی زلف بهم برزده کاین مشک تتارست

رقم از غاله بر گل زده کاین خطّ غبارست

رشته ئی بر قمر انداخته کاین مار سیاهست

نقطه ئی بر شکر افکنده که این مهره ی مارست

مشک بر برگ سمن بیخته یعنی شب قدرست

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۸

 

چه کسانند که در قصد دل ریش کسانند

با من خسته برآنند که از پیش برانند

می کشند از پی خویشم که بزاری بکشندم

که مرا تا نکشند از غم خویشم نرهانند

صبر تلخست و طبیبان ز شکر خنده ی شیرین

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۲

 

رند و دردی کش و مستم چه توان کرد چو مستم

بر من ای اهل نظر عیب مگیرید که مستم

هر شبم چشم تو در خواب نمایند که گویند

نیست از باده شکیبم چکنم باده پرستم

ترک سر گفتم و از پای تو سر بر نگرفتم

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۳۸

 

گر تو شیرین شکر لب به شکر خنده درآیی

به شکر خندهٔ شیرین، دل خلقی بربایی

آن نه مرجان خموش است که جانیست مصوّر

وان نه سرچشمهٔ نوش است که سرّیست خدایی

وصف بالای بلندت به سخن راست نیاید

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۲

 

برو ای باد بهاری به‌دیاری که تو دانی

خبری بر زمن خسته به‌یاری که تو دانی

چون گذارت به‌سر کوی دلارام من افتد

خویش را در حرم افکن به‌گذاری که تو دانی

آستان بوسه ده و باش که آسان نتوان زد

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۱۰۰

 

هر که را سکه درستست بزر باز نماند

وانک از دست برون رفت بسر باز نماند

مرد صاحب نظر آنست که در عالم معنی

دیده بگشاید و از ره بنظر باز نماند

طائر دل که شود صید رخ و زلف دلارام

[...]

خواجوی کرمانی
 

جلال عضد » دیوان اشعار » غزلیّات » شمارهٔ ۱

 

به سر انگشت نما زاهد انگشت نما را

منظر دوست که تا سجده کند صنع خدا را

گر درین هر دو سرا خاک کف او به کف آرم

التفاتی نکنم حاصل این هر دو سرا را

آتشی دارم از آن سان که اگر برکشم آهی

[...]

جلال عضد
 

جلال عضد » دیوان اشعار » غزلیّات » شمارهٔ ۲۵۱

 

ای سهی قدّ ترا سرو و صنوبر بنده‌ای

عالمی حُسن ترا چاکر و چاکر بنده‌ای

نرگس شوخ ترا جادوی کشمیر غلام

سحر ابروی ترا مانی و آزر بنده‌ای

ای سر زلف ترا سنبل رعنا خادم

[...]

جلال عضد
 

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۳

 

گر مرا از نظر انداختی این هم نظری است

هر جفائی که رسد از تو وفای دگری است

دل مجروح مرا هست برآن تیر گرفت

که چرا از حرم خاص تو او را گذری است

باش تا حسن نو روزی به ظهور انجامد

[...]

کمال خجندی
 

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۷

 

گفتمت سنگدلی آمد ازین نکته گرانت

آن هم از سنگدلی بود که گفتیم چنانت

گر صبا خوانمت از لطف و گل از غایت خوبی

هم از این خسته شود خاطر نازک هم از آنت

این همه دستگه حسن و ملاحت که تو داری

[...]

کمال خجندی
 
 
۱
۴
۵
۶
۷
۸
۱۸
sunny dark_mode