گفتمت سنگدلی آمد ازین نکته گرانت
آن هم از سنگدلی بود که گفتیم چنانت
گر صبا خوانمت از لطف و گل از غایت خوبی
هم از این خسته شود خاطر نازک هم از آنت
این همه دستگه حسن و ملاحت که تو داری
گر کند بی سر و پانی ز تو سودی چه زیانت
من و بیداری شب وآرزوی شمع جمالت
من و بیماری باریک و تمنای میانت
رشکم آمد ز تو ای شمع که تا روز به خلوت
پیش او سوخته دوش زهی راحت جانت
گرجفا خواهم و جور از تو هم آن است و هم اینت
ور وفا جویم و مهر از تو به این است و نه آنت
گفته بودی چو شوی هیچ بر آنی به زبانم
من شدم هیچ ولی هیچ نگنجد به دهانت
ریخت آن به نظر خون کمال از خم ابرو
حیفم آید نه از آن کشته که از تیر و کمانت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات عاشقانه و دردهای ناشی از جدایی و سنگدلی معشوق پرداخته است. شاعر از سنگدلی معشوق شکایت میکند و میگوید حتی اگر از زیباییها و خوبیهای او یاد کند، دلش از این موضوع خسته میشود. او به معشوق میگوید که با این همه زیبایی و ملاحت، اگر بیمحبت باشد، هیچ فایدهای ندارد. همچنین شاعر به درد و رنج شبهای بیداری و آرزوی وصال معشوق اشاره میکند و میگوید که هر دو جنبه جفا و وفا را از معشوق دریافت میکند. در نهایت، به حسرت و افسوسی که از تیر و کمان معشوق به دلش میافتد اشاره میکند.
هوش مصنوعی: به تو گفتم که سنگدلی تو از این موضوع سنگین میآید و خود این سنگدلی باعث شده است که ما چنین چیزی را دربارهات بگوییم.
هوش مصنوعی: اگر نسیم را به خاطر مهربانیاش بخوانم و گل را به خاطر زیباییاش، حتی آنها نیز از دلخوشیام خسته میشوند.
هوش مصنوعی: تو اینقدر زیبایی و جذابیت داری، اما اگر به خاطر این خصوصیات خودت، بیاهمیت و بیتوجه به دیگران باشی، این زیبایی چه فایدهای برای تو خواهد داشت و چه ضرری به تو خواهد زد؟
هوش مصنوعی: در این بیت، گوینده به شب بیداری و آرزوی زیبایی محبوبش اشاره میکند. او همچنین از احساس بیماری رنج میبرد و به تمایل خود برای ملاقات و نزدیک شدن به معشوقش اشاره دارد. این احساسات در کنار هم نشاندهنده دلتنگی و تمنای عمیق او است.
هوش مصنوعی: از تو، ای شمع، غبطه میخورم که تا امروز در خلوت او سوختهای، با اینکه دیشب آرامش جانت را به دست آوردی.
هوش مصنوعی: اگر بخواهم به بیرحمی و ستم روی بیاورم، خودت هم هم ستمگر هستی و هم دچار ستم. اما اگر وفا و محبت را بجویم، این فقط به خاطر خود توست و نه به خاطر تو.
هوش مصنوعی: تو گفته بودی که وقتی به هیچ تبدیل شوم، زبانم هم چیزی نخواهد گفت. من به واقع هیچ شدم، اما هیچ چیزی به زبانت نمیآید که بگویی.
هوش مصنوعی: دیدن آن چهره زیبا که در اثر خم ابرویش به خون کشیده شده است، برایم ناراحتکننده است، و این درد را بیشتر از ناتوانی از تیر و کمان تو احساس میکنم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چه لطیفست قبا بر تن چون سرو روانت
آه اگر چون کمرم دست رسیدی به میانت
در دلم هیچ نیاید مگر اندیشه وصلت
تو نه آنی که دگر کس بنشیند به مکانت
گر تو خواهی که یکی را سخن تلخ بگویی
[...]
سر این سوختن ایشمع اگر نیست عیانت
زآه پروانه بود کاتشی افتاده بجانت
تا بکی سرکشی از ناز و نپرسی زاسیران
از غم فاخته آزاد بود سرو روانت
معنی نقطه موهوم شود حل بحکیمان
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.