رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۳۸ - بهائی عاملی طاب ثراه
ساقیا بده جامی زان شراب روحانی
تا دمی بر آسایم زین حجاب جسمانی
دین و دل به یک دیدن باختیم و خرسندیم
در قمار عشق ای دل کی بود پشیمانی
زاهدی به میخانه سرخ رو ز می دیدم
[...]
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ دوم در ذکر فضلا و محقّقین حکما » بخش ۷۲ - فیض کاشانی قُدِّسَ سِرُّه
آنکهمست جانان نیست عارف ار بود عام است
هرکه نیستش ذوقی شعلهگربود خام است
هرزه گردد اسکندر در میان تاریکی
آب زندگی باده است چشمهٔ خضر جام است
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۷۲ - خلد - در خاتمهٔ کتاب و ذکر حالات و مقالات مؤلّف
گفتگوی درویشان برزبان مرغان است
رازشان کسی داند کش بود سلیمانی
جیحون یزدی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۲۲ - درتوصیف بهار و منقبت حیدر کرار علیه سلام الله
ای پری سیر لعبت با فروغ برجیسی
وی فرشته خو دلبر خو با فریب ابلیسی
می بده که گلشن یافت مرغکان تقدیسی
سرو بن چو آصف زد زعلم ادریسی
نسترن بباغ آمد با جمال بلقیسی
[...]
جیحون یزدی » دیوان اشعار » مراثی » شمارهٔ ۱۴ - در رثاء بر اهل بیت اطهر سلام الله علیهم
ای فلک تو با نیکان دایم ازچه ای بدخواه
عترت نبی و آنگه مجلس عبیدالله
مجلسی که اطرافش بسته ره ز نامحرم
اهل بیت پیغمبر چون در او گشاید راه
کودکان بی یاور مادران بی فرزند
[...]
محیط قمی » هفت شهر عشق » شمارهٔ ۸۸ - ایضاً منه تَغَمَدَّهُ الله تعالی بِغُفرانه
قیرگون زشام خط، صبح روی یارم بین
روز عشرتم شب شد، تیره روزگارم بین
سرو قد موزونش تا نهان شد از چشمم
جوی خون دل جاری، بر رخ و کنارم بین
داده دست عشق یار، خاک هستیم بر باد
[...]
صفی علیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۴
برده عقل و هوش از من دلبری قدح نوشی
نازنین گلندامی یاسمین بناگوشی
زیرکی زبر دستی چابکی قضا شستی
روز تا شب مستی پای تا بسر هوشی
رند حیلهپردازی شوخ فتنهاندازی
[...]
صفی علیشاه » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۲
تو پریچهره مر از مردم بالائی
که در آئی و بچشم اندر مینائی
دل هر دل شده یا بی بربائی
یا که خونسازی از دیده بپالائی
ببری ور که کنی خون تو دل آرائی
[...]
افسر کرمانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۷
عقرب سر زلفت، با قمر قرین باشد
تا قمر به عقرب هست، روز ما چنین باشد
خوشههای زلفینت، گرد خرمن عارض
وه به گرد این خرمن، تا که خوشهچین باشد
هندوی سر زلفت، با دلم مدارا کرد
[...]
ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل دوم - مدیحهسراییها » شمارهٔ ۱۲ - شیر بیشهٔ هیجا
خواجه فکر منزل کن، هر قدر که بتوانی
پیش از آن که کاخ عمر، رو نهد به ویرانی
ملک عالم باقی، گر تورا هوس باشد
این سخن شنو، بگسل دل ز عالم فانی
خویش را مجرد کن، از علایق دنیا
[...]
صامت بروجردی » اشعار مصیبت » شمارهٔ ۲۹ - شهادت نصرانی در روز عاشورا
چون به کربلا گردید نور چشم پیغمبر
بر سر زمین از زین سرنگون به چشم تر
بهر قتل او گشتند خلق کوفه زور آور
با عصا و سنگ و چوب تیغ و نیزه و خنجر
میزد این بکش بر تن میزد آن بکش بر سر
[...]
وفایی مهابادی » دیوان فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۶۷
یارِ ارمنیمذهب! شوخِ عیسَویملّت
یا بیا مسلمان شو، یا مرا نَصارا کن
یا به تیغِ ابرویت خونِ بیگناهم ریز
یا از این دو لیمویت چارهٔ دلِ ما کن
بر فکن ز رخ پرده در شکن خمِ کاکل
[...]
وفایی مهابادی » دیوان فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۷۵
ای به مصر سودایت صد عزیز قربانی
رحم کن به یاد آور حال پیر کنعانی
نازنین دلی دارم عاشق پریرویی
از خدا نمیآید عاشقان برنجانی
دل ز حسرت رویت روز و شب همی نالد
[...]
حاجب شیرازی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۰
ای فلک ببال امروز، وی زمین بناز امشب
زانکه باده شد مقصد زانکه ساده شد مطلب
شاه عشق پیدا شد رایتش هویدا شد
ای جهانگیری زد، رکاب بر مرکب
صلح در رکاب او عدل در جناب او
[...]
حاجب شیرازی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۶
روشنیم سر تا پا گر زمانه تاریک است
گلشنیم پا تا سر راه وصل باریک است
یار، از قدم با ماست گر رقیب نامحرم
گه به فکر تفریق و گاه فکر تفکیک است
کیست کز غم عشقش جان به در تواند برد
[...]
شاطر عباس صبوحی » غزلیات » شمارهٔ ۳۱ - چشمه، دریا، قطره
حلقه حلقهٔ زلفش، تا ز باد لرزان شد
باد شد عبیر افشان، نرخ مشک ارزان شد
هم ز گردش چشمش حال ما دگرگون شد
هم ز حلقهٔ زلفش، جمع ما پریشان شد
مشکل مرا ای دل بود نقطهای موهوم
[...]
طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۰
نوبهار ایجادم رونق حمل دارم
همچو گلبن معنی غنچه در بغل دارم
داده تا مرا رخصت مرشد خراباتم
غیر ملت عشاق کی غم ملل دارم؟!
زلف او نمیگردد مانع جنون من
[...]
طغرل احراری » دیوان اشعار » مخمسات » شمارهٔ ۸ - بر غزل شمس الدین شاهین
جعد طرهاش دیدم خاطرم پریشان شد
یاد عارضش کردم کلبهام گلستان شد
درس محنتش خواندم مشکلاتم آسان شد
محو جلوهاش گشتم تا رخش نمایان شد
رفتم آنقدر از خود کآیینه به سامان شد!
[...]
غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » مدایح و مراثی » مدایح و مراثی سید الانبیاء محمد المصطفی صلی الله علیه و آله و سلم » شمارهٔ ۴ - فی رثاء سید المرسلین صلی الله علیه و آله و سلم
ماتم جهانسوز خاتم النبیین است
یا که آخرین روز صادر نخستین است
روز نوحۀ قرآن در مصیبت طاها است
روز نالۀ فرقان از فراق یاسین است
خاطری نباشد شاد در قلمرو ایجاد
[...]
غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » مدایح و مراثی » مدایح و مراثی امیرالمؤمنین علی علیه السلام » شمارهٔ ۳ - فی مدیحة امیرالمؤمنین علیه السلام
شیر بیشۀ ابداع سر ز بیشه بیرون کرد
عقل ییررا از بیم دل دو نیم و مجنون کرد
بیرق ضلالت را سرنگون و وارون کرد
رایت هدایت را بر فراز گردون کرد
چهرۀ حقیقت را همچو لاله گلگون کرد
[...]