لغتنامهابجدقرآن🔍گوگلوزنغیرفعال شود

گنجور

 
وفایی مهابادی

ای به مصر سودایت صد عزیز قربانی

رحم کن به یاد آور حال پیر کنعانی

نازنین دلی دارم عاشق پری‌رویی

از خدا نمی‌آید عاشقان برنجانی

دل ز حسرت رویت روز و شب همی نالد

نغمه‌های خوش دارد بلبل گلستانی

عیش هر دو عالم را من به این نخواهم داد

من لب ترا بوسم جان من تو بستانی

زلف یار بگرفتن لب گذاشتن بر لب

لذتی دگر دارد جمع در پریشانی

من چرا ننالم از دست چشم و ابرویت

میکدهٔ فرنگی شد کعبهٔ مسلمانی

کام لب نخواهم دید نامکیده خالش را

از خضر مگر یابم سر آب حیوانی

زلف گیرمت گویی: کافرا مسلمان شو

روی بوسمت گویی: نیست این مسلمانی

آخر ای فرنگی‌زاد چون کنم ز بیدادت؟

مؤمنم نمی‌دانی کافرم همی خوانی

زان دهان تمنایی دارم و نمی‌گویم

مذهب «وفایی» نیست کشف راز پنهانی

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
حافظ

وقت را غنیمت دان آن قدَر که بتْوانی

حاصل از حیات ای جان این دم است تا دانی

کام‌بخشیِ گردون عمر در عوض دارد

جهد کن که از دولت دادِ عیش بستانی

باغبان چو من زین جا بگذرم حرامت باد

[...]

نظام قاری

وقت را غنیمت دان آنقدر که بتوانی

حاصل از حیات جان ایندمست تا دانی

ای که ده جهت داری جامه زمستانی

بر تن خودت کن بار آنقدر که بتوانی

بر نهالی اطلس چون دهی شب آسایش

[...]

جامی

وقت گل می و مطرب دولتیست تا دانی

دولتی چنین دریاب ای به دولت ارزانی

کیش کافران دارد نرگس تو کز مژگان

کرده صد مسلمان را رخنه در مسلمانی

در جفا کمر بستی عهد مهر بشکستی

[...]

شیخ بهایی

ساقیا! بده جامی، زان شراب روحانی

تا دمی برآسایم زین حجاب جسمانی

بهر امتحان ای دوست، گر طلب کنی جان را

آنچنان برافشانم، کز طلب خجل مانی

بی‌وفا نگار من، می‌کند به کار من

[...]

رضی‌الدین آرتیمانی

ای که در ره عرفان مستمند برهانی

ترسمت چو خر در گل عاقبت فرو مانی

سبحه زهد و سالوسی، خرقه زرق و شیادی

آه ازین خدا ترسی، داد از این مسلمانی

مشکل ار بکف آری، بعد از این بدشواری

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه