گنجور

 
شاطر عباس صبوحی

حلقه حلقهٔ زلفش، تا ز باد لرزان شد

باد شد عبیر افشان، نرخ مشک ارزان شد

هم ز گردش چشمش حال ما دگرگون شد

هم ز حلقهٔ زلفش، جمع ما پریشان شد

مشکل مرا ای دل بود نقطه‌ای موهوم

چون دهان او دیدم، مشکل من آسان شد

شیخ شد به کیش عشق، دین خود بداد از دست

گمرهی به ره آمد، کافری مسلمان شد

زلف را به رخ افشان کرد و صبح ما تاریک

کفر را تماشا کن کو حجاب ایمان شد

از غم فراق او، حال دل اگر پرسی

چشمه بود دریا گشت، قطره بود عمان شد

 
 
 
بیدل دهلوی

تا پری به ‌عرض آمد موج شیشه عریان شد

پیرهن ز بس بالید دهر یوسفستان شد

جلوه‌اش جهانی را محو بیخودیها کرد

آینه دکان بر چین جنس حیرت ارزان شد

خاک من به یاد آورد چهره عرقناکش

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از بیدل دهلوی
فروغی بسطامی

نفس نامسلمانم از گنه پشیمان شد

راهبی به راه آمد کافری مسلمان شد

دانه‌های خال او دام راه آدم گشت

حلقه‌های موی او مار حلق شیطان شد

از سیاهی بختم زلف یار در هم گشت

[...]

طغرل احراری

جعد طره‌اش دیدم خاطرم پریشان شد

یاد عارضش کردم کلبه‌ام گلستان شد

درس محنتش خواندم مشکلاتم آسان شد

محو جلوه‌اش گشتم تا رخش نمایان شد

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از طغرل احراری
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه