مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۵۰ - دیدن خواجه غلام خود را سپید و ناشناختن کی اوست و گفتن کی غلام مرا تو کشتهای خونت گرفت و خدا ترا به دست من انداخت
زان زمانی که خریدی تو مرا
تا به اکنون باز گویم ماجرا
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۶۳ - اجابت کردن حق تعالی دعای موسی را علیه السلام
بلک جمله مردگان خاک را
این زمان زنده کنم بهر ترا
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۶۸ - وفات یافتن بلال رضی الله عنه با شادی
هر سیه دل می سیه دیدی ورا
مردم دیده سیاه آمد چرا
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۷۴ - شناختن هر حیوانی بوی عدو خود را و حذر کردن و بطالت و خسارت آنکس کی عدو کسی بود کی ازو حذر ممکن نیست و فرار ممکن نی و مقابله ممکن نی
اسپ داند بانگ و بوی شیر را
گرچه حیوانست الا نادرا
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۷۵ - فرق میان دانستن چیزی به مثال و تقلید و میان دانستن ماهیت آن چیز
طفل ماهیت نداند طمث را
جز که گویی هست چون حلوا ترا
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۸۴ - لاابالی گفتن عاشق ناصح و عاذل را از سر عشق
دید بردانش بود غالب فرا
زان همی دنیا بچربد عامه را
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۹۲ - جواب گفتن عاشق عاذلان را
مرگ شیرین گشت و نقلم زین سرا
چون قفس هشتن پریدن مرغ را
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۲۱۲ - ملاقات آن عاشق با صدر جهان
من بترسانم وقیح یاوه را
آنک ترسد من چه ترسانم ورا
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۲۱۵ - فسخ عزایم و نقضها جهت با خبر کردن آدمی را از آنک مالک و قاهر اوست و گاه گاه عزم او را فسخ ناکردن و نافذ داشتن تا طمع او را بر عزم کردن دارد تا باز عزمش را بشکند تا تنبیه بر تنبیه بود
عزمها و قصدها در ماجرا
گاه گاهی راست میآید ترا
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۱۷ - شرح انما المؤمنون اخوة والعلماء کنفس واحدة خاصه اتحاد داود و سلیمان و سایر انبیا علیهمالسلام کی اگر یکی ازیشان را منکر شوی ایمان به هیچ نبی درست نباشد و این علامت اتحادست کی یک خانه از هزاران خانه ویران کنی آن همه ویران شود و یک دیوار قایم نماند کی لانفرق بین احد منهم و العاقل یکفیه الاشارة این خود از اشارت گذشت
متحد نقشی ندارد این سرا
تا که مثلی وا نمایم من ترا
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۲۸ - نیت کردن او کی این زر بدهم بدان هیزمکش چون من روزی یافتم به کرامات مشایخ و رنجیدن آن هیزمکش از ضمیر و نیت او
بسته کرد آن هیبت او مر مرا
پیش خاصان ره نباشد عامه را
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۳۳ - پیدا کردن سلیمان علیهالسلام کی مرا خالصا لامر الله جهدست در ایمان تو یک ذره غرضی نیست مرا نه در نفس تو و حسن تو و نه در ملک تو خود بینی چون چشم جان باز شود به نورالله
کی توان اندود این خورشید را
با کف گل تو بگو آخر مرا
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۳۴ - باقی قصهٔ ابراهیم ادهم قدسالله سره
گامهای تند بر بام سرا
گفت با خود این چنین زهره کرا
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۶۱ - نصیحت دنیا اهل دنیا را به زبان حال و بیوفایی خود را نمودن به وفا طمع دارندگان ازو
گفت بنمودم دغل لیکن ترا
از نصیحت باز گفتم ماجرا
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۱۰۴ - قصهٔ آن زن کی طفل او بر سر ناودان غیژید و خطر افتادن بود و از علی کرمالله وجهه چاره جست
بود هامان جنستر فرعون را
برگزیدش برد بر صدر سرا
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۱۲۰ - اختیار کردن پادشاه دختر درویش زاهدی را از جهت پسر و اعتراض کردن اهل حرم و ننگ داشتن ایشان از پیوندی درویش
پشم بگزینی شتر نبود ترا
ور بود اشتر چه قیمت پشم را
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۱۲۰ - اختیار کردن پادشاه دختر درویش زاهدی را از جهت پسر و اعتراض کردن اهل حرم و ننگ داشتن ایشان از پیوندی درویش
چون بر آمد این نکاح آن شاه را
با نژاد صالحان بی مرا
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۱۳۴ - باقی قصهٔ موسی علیهالسلام
گفت یا رب میفریبد او مرا
میفریبد او فریبندهی ترا
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۱۳۷ - رفتن ذوالقرنین به کوه قاف و درخواست کردن کی ای کوه قاف از عظمت صفت حق ما را بگو و گفتن کوه قاف کی صفت عظمت او در گفت نیاید کی پیش آنها ادراکها فدا شود و لابه کردن ذوالقرنین کی از صنایعش کی در خاطر داری و بر تو گفتن آن آسانتر بود بگوی
حق چو خواهد زلزلهٔ شهری مرا
گوید او من بر جهانم عرق را
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۱۳۹ - نمودن جبرئیل علیه السّلام خود را به مصطفی صلیالله علیه و سلّم به صورت خویش و از هفتصد پر او چون یک پر ظاهر شد افق را بگرفت و آفتاب محجوب شد با همهٔ شعاعش
چون شناسد جان من جان ترا
یاد آرند اتحاد ماجری