مولانا
»
مثنوی معنوی
»
دفتر چهارم
»
بخش ۱۳۷ - رفتن ذوالقرنین به کوه قاف و درخواست کردن کی ای کوه قاف از عظمت صفت حق ما را بگو و گفتن کوه قاف کی صفت عظمت او در گفت نیاید کی پیش آنها ادراکها فدا شود و لابه کردن ذوالقرنین کی از صنایعش کی در خاطر داری و بر تو گفتن آن آسانتر بود بگوی
رفت ذوالقرنین سوی کوه قاف
دید او را کز زمرد بود صاف
گرد عالم حلقه گشته او محیط
ماند حیران اندر آن خلق بسیط
گفت تو کوهی دگرها چیستند
که به پیش عظم تو بازیستند
گفت رگهای مناند آن کوهها
مثل من نبوند در حسن و بها
من به هر شهری رگی دارم نهان
بر عروقم بسته اطراف جهان
حق چو خواهد زلزلهٔ شهری مرا
گوید او من بر جهانم عرق را
پس بجنبانم من آن رگ را بقهر
که بدان رگ متصل گشتست شهر
چون بگوید بس شود ساکن رگم
ساکنم وز روی فعل اندر تگم
همچو مرهم ساکن و بس کارکن
چون خرد ساکن وزو جنبان سخن
نزد آنکس که نداند عقلش این
زلزله هست از بخارات زمین
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، ذوالقرنین به کوه قاف میرود و در آنجا به تماشای زیباییهای این کوه مینشیند. او که در جستجوی عظمت و حقیقت است، از زیبایی و شکوه کوهها شگفتزده میشود و میپرسد که آیا کوههای دیگری نیز همانند او وجود دارند. در پاسخ، کوهها به او میگویند که رگهای من هستند و هیچکس نمیتواند به زیبایی و ارزش آنها نزدیک شود. سپس او توضیح میدهد که هر شهری رگی دارد که به او متصل است. زمانی که خدا بخواهد، زلزلهای در یکی از این شهرها ایجاد میشود که نتیجه تأثیر این رگهاست. به طور کلی، این شعر به ارتباط میان طبیعت و وقایع انسانی و تأثیرات آنها اشاره دارد.
هوش مصنوعی: ذوالقرنین به سمت کوه قاف رفت و دید که آنجا افرادی وجود دارند که از سنگهای زمرد ساخته شدهاند و درخشان و شفاف هستند.
هوش مصنوعی: جهان به دور خود میچرخد و او در میان آن به تماشای مردم ساده و بیتکلف نشسته و گیج و حیران مانده است.
هوش مصنوعی: تو مانند کوهی بلندی، و دیگران در مقابل عظمت تو همچون بازیچههایی هستند که هیچگاه به پای تو نمیرسند.
هوش مصنوعی: او میگوید که کوهها مانند او از نظر زیبایی و ارزش، به اندازه رگهای او نیستند. یعنی او خود را با ارزشتر و زیباتر از کوهها میداند.
هوش مصنوعی: من در هر شهری رشتهای پنهان دارم که به من وصل است و تمام دنیا را دربر میگیرد.
هوش مصنوعی: زمانی که حق بخواهد زلزلهای در شهر من به وجود بیاید، او به من میگوید که من بر جهان عرق میریزم.
هوش مصنوعی: پس من آن رگ را با قدرت تکان میزنم، چون این رگ به شهری متصل شده است.
هوش مصنوعی: وقتی که بگوید کافی است، به آرامش میرسم و از روی عمل خودم کنار میروم.
هوش مصنوعی: مانند یک مرهم که آرام و ثابت است، کار میکند و همچنان که خرد و دانش ثابت و ساکن است، زیر و بم کلمات را به حرکت در میآورد.
هوش مصنوعی: اگر کسی نادان باشد و از واقعیتهای دنیا بیخبر، برای او این زلزله فقط بهعنوان بخاری از زمین به نظر میرسد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.