بخش ۶۱ - نصیحت دنیا اهل دنیا را به زبان حال و بیوفایی خود را نمودن به وفا طمع دارندگان ازو
گفت بنمودم دغل لیکن ترا
از نصیحت باز گفتم ماجرا
همچنین دنیا اگر چه خوش شکفت
بانگ زد هم بیوفایی خویش گفت
اندرین کون و فساد ای اوستاد
آن دغل کون و نصیحت آن فساد
کون میگوید بیا من خوشپیم
وآن فسادش گفته رو من لا شیام
ای ز خوبی بهاران لب گزان
بنگر آن سردی و زردی خزان
روز دیدی طلعت خورشید خوب
مرگ او را یاد کن وقت غروب
بدر را دیدی برین خوش چار طاق
حسرتش را هم ببین اندر محاق
کودکی از حسن شد مولای خلق
بعد فردا شد خرف رسوای خلق
گر تن سیمینتنان کردت شکار
بعد پیری بین تنی چون پنبهزار
ای بدیده لوتهای چرب خیز
فضلهٔ آن را ببین در آبریز
مر خبث را گو که آن خوبیت کو
بر طبق آن ذوق و آن نغزی و بو
گوید او آن دانه بد من دام آن
چون شدی تو صید شد دانه نهان
بس انامل رشک استادان شده
در صناعت عاقبت لرزان شده
نرگس چشم خمار همچو جان
آخر اعمش بین و آب از وی چکان
حیدری کاندر صف شیران رود
آخر او مغلوب موشی میشود
طبع تیز دوربین محترف
چون خر پیرش ببین آخر خرف
زلف جعد مشکبار عقلبر
آخرا چون دم زشت خنگ خر
خوش ببین کونش ز اول باگشاد
وآخر آن رسواییش بین و فساد
زانک او بنمود پیدا دام را
پیش تو بر کند سبلت خام را
پس مگو دنیا به تزویرم فریفت
ورنه عقل من ز دامش میگریخت
طوق زرین و حمایل بین هله
غل و زنجیری شدست و سلسله
همچنین هر جزو عالم میشمر
اول و آخر در آرش در نظر
هر که آخربینتر او مسعودتر
هر که آخوربینتر او مطرودتر
روی هر یک چون مه فاخر ببین
چونک اول دیده شد آخر ببین
تا نباشی همچو ابلیس اعوری
نیم بیند نیم نی چون ابتری
دید طین آدم و دینش ندید
این جهان دید آن جهانبینش ندید
فضل مردان بر زنان ای بو شجاع
نیست بهر قوت و کسب و ضیاع
ورنه شیر و پیل را بر آدمی
فضل بودی بهر قوت ای عمی
فضل مردان بر زن ای حالیپرست
زان بود که مرد پایان بینترست
مرد کاندر عاقبتبینی خمست
او ز اهل عاقبت چون زن کمست
از جهان دو بانگ میآید به ضد
تا کدامین را تو باشی مستعد
آن یکی بانگش نشور اتقیا
وان یکی بانگش فریب اشقیا
من شکوفهٔ خارم ای خوش گرمدار
گل بریزد من بمانم شاخ خار
بانگ اشکوفهش که اینک گلفروش
بانگ خار او که سوی ما مکوش
این پذیرفتی بماندی زان دگر
که محب از ضد محبوبست کر
آن یکی بانگ این که اینک حاضرم
بانگ دیگر بنگر اندر آخرم
حاضریام هست چون مکر و کمین
نقش آخر ز آینهٔ اول ببین
چون یکی زین دو جوال اندر شدی
آن دگر را ضد و نا درخور شدی
ای خنک آنکو ز اول آن شنید
کش عقول و مسمع مردان شنید
خانه خالی یافت و جا را او گرفت
غیر آنش کژ نماید یا شگفت
کوزهٔ نو کو به خود بولی کشید
آن خبث را آب نتواند برید
در جهان هر چیز چیزی میکشد
کفر کافر را و مرشد را رشد
کهربا هم هست و مغناطیس هست
تا تو آهن یا کهی آیی بشست
برد مغناطیست ار تو آهنی
ور کهی بر کهربا بر میتنی
آن یکی چون نیست با اخیار یار
لاجرم شد پهلوی فجار جار
هست موسی پیش قبطی بس ذمیم
هست هامان پیش سبطی بس رجیم
جان هامان جاذب قبطی شده
جان موسی طالب سبطی شده
معدهٔ خر که کشد در اجتذاب
معدهٔ آدم جذوب گندم آب
گر تو نشناسی کسی را از ظلام
بنگر او را کوش سازیدست امام
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعری به نقد دنیا و ناپایداری آن پرداخته است. شاعر با استفاده از تشبیهات و مثالهای مختلف، به بیوفایی و فریبندگی دنیا اشاره میکند و یادآور میشود که زیباییها و لذایذ آن موقتی هستند. او موهبتها و جمال دنیا را با زوال و فساد آن در تضاد قرار میدهد و به انسانها هشدار میدهد که نگذارند تزویر دنیا آنها را فریب دهد.
شاعر همچنین به بررسی تفاوتها و ارزشهای جنسیتی میپردازد و خاطرنشان میکند که مردان به دلیل دوراندیشی و توانایی در درک عواقب، مزیتی دارند. در نهایت، او به این نکته میرسد که زندگی و عالم اخلاقی به جاذبهها و ناهمراستاییها وابسته است و انسان باید در انتخابهای خود هوشیار باشد.
کل پیام این شعر دعوت به تفکر در مورد دنیا و خودشناسی است تا از فریبهای آن در امان بمانیم.
هوش مصنوعی: من به تو نشان دادم که فریبکار هستم، اما از نصیحت تو صرفنظر کردم و ماجرا را برایت توضیح ندادم.
هوش مصنوعی: دنیا اگرچه زیبا و خوشایند به نظر میرسد، اما در واقع به عدم وفاداری و بیرحمی خود اعتراف میکند.
هوش مصنوعی: در این دنیا، استاد و آموزشدهنده کسی است که دغلکاری میکند، و آن نابودی و فساد، در واقع نصیحتی است که او ارائه میدهد.
هوش مصنوعی: در این عبارت، "کون" به معنای وجود و هستی است و به نوعی دعوت به زندگی و حضور در جهان میکند. در ادامه، به ویژگیهای مثبت و زیبایی اشاره میشود و آنچه که برایش مشکلات و نابسامانیهاست، از خود دور میکند و میگوید من وجود نداشتهام یا بیمعنا هستم. به عبارت دیگر، دعوت به رفتار و حالتی مثبت و دوری از منفیها و فسادها است.
هوش مصنوعی: ای کاش به زیبایی بهار که لبانش نشاط و زندگی را به نمایش میگذارد، توجه کنی و contrast آن را با سردی و زردی فصل پاییز ببینی.
هوش مصنوعی: وقتی در روز زیبایی چهره خورشید را میبینی، به یاد مرگ او باش زمانی که غروب میشود.
هوش مصنوعی: بدر را که میبینی، از خوشیاش در چهار طاق میدرخشد، اما حسرتش را نیز در زمان محاق و تیرگیاش نگاه کن.
هوش مصنوعی: کودکی با زیباییاش، بزرگمردی برای مردم شد و بعد از مدتی به انسان کجفهم و بیاعتباری تبدیل گردید که باعث رسوایی دیگران شد.
هوش مصنوعی: اگر در جوانی بدنی زیبا و دلربا داشتی، بعد از پیری حالا بدنت مثل پنبهزار شده است.
هوش مصنوعی: به چشم خود لوتهای چرب و نرم را ببین و فضولات آنها را در آب جاری مشاهده کن.
هوش مصنوعی: بگو به زباله که آن خوبیات کجاست که بر اساس آن سلیقه و آن لطافت و بوی خوش شکل گرفته است؟
هوش مصنوعی: او میگوید: وقتی که تو به دام افتادی، آن دانهای که مخفی بود هم در دام گرفتار شد.
هوش مصنوعی: بازوها و دستانی که در هنر به کار گرفته شدهاند، سرانجام به دلیل ناپایداری و تزلزل، حسرت و حسادت معلمها را برانگیخته است.
هوش مصنوعی: چشمان خوابآلود مانند نرگس، به زیبایی جان و روح میمانند. وقتی به او نگاه میکنی، گویی آب از چشمانش در حال ریختن است.
هوش مصنوعی: حیدر، که نماد قهرمانی و شجاعت است، در میان شیران و جنگجویان بزرگ، در نهایت ممکن است از یک موش کوچک شکست بخورد. این جمله به ما یادآوری میکند که حتی بزرگترین و تواناترینها نیز در برابر چالشهای کوچک و غیرمنتظره آسیبپذیرند.
هوش مصنوعی: هرچند که طبیعت تیزبین و با تجربهای دارد، اما مثل خر پیر که در نهایت به بیخبری میرسد، به ناچار به چیزی نمیرسد.
هوش مصنوعی: زلفهای فربه و خوشرنگ او، آخر کار عقل را به چالش میکشد، مثل دمی که زشت و بیمعناست.
هوش مصنوعی: خوشبینی به آغاز کارها و گشایش آنها، اما در پایان به رسوایی و فساد آنان توجه کن.
هوش مصنوعی: چون او به تو نمودار کرد دام را، رشته ناپخته را از سر تو بر خواهد گرفت.
هوش مصنوعی: دنیا را فریب نخور، چرا که در این صورت عقل من از چنگال آن میگریزد و دور میشود.
هوش مصنوعی: به گردن طلا و زنجیر و زنجیرهای از اصول و قوانین افتادهای، که نشانهای از اسارت و وابستگی است.
هوش مصنوعی: هر بخشی از جهان را در نظر بگیر؛ همه چیز از ابتدا تا انتها در آرش قابل مشاهده است.
هوش مصنوعی: هر کسی که به عواقب و نتایج کارها بیشتر توجه کند، موفقتر و خوشبختتر خواهد بود. اما کسی که فقط به ظاهر و خوشیهای زودگذر توجه کند، از مسیر درست منحرفتر و ناامیدتر خواهد شد.
هوش مصنوعی: هر یک از آنها را مانند یک ماه درخشان ببین، چون ابتدا باید آنچه را که دیدهای بشناسی تا در نهایت به نتیجه برسی.
هوش مصنوعی: تا زمانی که تو مانند ابلیس نخواهی با چشم باز ببینی، نمیتوانی به درستی واقعیت را درک کنی و مانند فردی نابینا خواهی بود.
هوش مصنوعی: آدم را از خاک و روحش را از دینش شناخت، اما این دنیا را نمیبیند و فقط به آن دنیای دیگر مینگرد.
هوش مصنوعی: خوبی و برتری مردان بر زنان، به هیچ وجه به خاطر قدرت یا داراییهای مادی آنها نیست، بلکه به خاطر شجاعت و ویژگیهای دیگرشان است.
هوش مصنوعی: اگر نه اینکه انسان به دلیل عقل و دانشش بر سایر موجودات چیره است، آنگاه قدرت و توانایی شیر و فیل نیز بر آدمی فضیلت و برتری مییافت.
هوش مصنوعی: برتری مردان بر زنان به این دلیل است که مردان به انتها و نتیجه کارها بیشتر توجه دارند.
هوش مصنوعی: مردی که در پیشبینی آیندهاش هوشیار و با بصیرت باشد، در میان اهل دانش و خرد، به اندازه زنی که در این زمینه ضعیف است نخواهد بود.
هوش مصنوعی: در جهان دو صدا وجود دارد که مخالف یکدیگرند، اکنون تو باید ببینی کدام یک از آنها برای تو مناسبتر است.
هوش مصنوعی: یکی صدایش ما را به نیکی فرا میخواند و دیگری صدایش ما را به فریب و گمراهی میکشاند.
هوش مصنوعی: من مانند شکوفهای هستم که از خار بر میخیزم. ای کسی که گرما و محبت میورزی، اگر گلها بریزند، من همچنان در کنار خار باقی میمانم.
هوش مصنوعی: صدای شکوفهای که هماکنون گلفروش به آن اشاره میکند، صدای خار اوست که ما را به سوی خود نمیخواند.
هوش مصنوعی: اگر تو این را پذیرفتهای که از چیزهای دیگر بمان۲۰، بدان که محبت به چیزی که دوستش داری، برعکس چیزهایی است که به آنها دشمنی میورزی.
هوش مصنوعی: من صدای خود را میزنم و اعلام میکنم که اکنون آمادهام. حالا به صدای دیگری دقت کن که در پایان کار من به گوش میرسد.
هوش مصنوعی: من در اینجا حاضر هستم و باید هوشیار باشی زیرا نقشه و فریب آخرین لحظه را از تصویر آغازین ببینی.
هوش مصنوعی: وقتی یکی از این دو وضعیت یا چیزها تحقق پیدا کرد، وضعیت یا چیز دیگر به طور طبیعی ناسازگار و نامناسب میشود.
هوش مصنوعی: ای کاش آن کسی که از ابتدا این سخن را شنید، عقل و فهم مردان را دریافت.
هوش مصنوعی: او خانهای را خالی و مناسب پیدا کرد، اما اگر به جز این باشد، ممکن است اوضاع پیچیده و عجیب شود.
هوش مصنوعی: کوزهٔ تازهای که به خود کثیفی جذب کرده، حتی با آب هم نمیتواند آن آلودگی را از بین ببرد.
هوش مصنوعی: در این دنیا هر چیزی تأثیری دارد؛ برای کافر، کفرش را تشدید میکند و برای مرشد، رشد و افزایش حکمت به همراه میآورد.
هوش مصنوعی: کهربا و آهنربا وجود دارند، ولی باید تو هم بیایی تا این ارتباط شکل بگیرد.
هوش مصنوعی: اگر تو از جنس آهن باشی، مغناطیس تو را به خود جذب خواهد کرد؛ و اگر مثل کهربا باشی، میتوانی چیزهای دیگر را به خود بکشانی.
هوش مصنوعی: این فرد که با دوستان نیک نمیباشد، به ناچار با بدکاران همراز و همدست شده است.
هوش مصنوعی: موسی در برابر قبطیها به شدت ناپسند و زشت است، مانند هامان که در برابر بنیاسرائیل بسیار ناهنجار و بدقواره است.
هوش مصنوعی: هامان که شخصیت منفی و دشمن موسی بوده، به نوعی به زندگی و روح قبطی تبدیل شده است. در عوض، جان موسی که از یک نسل خاص و بنیاسرائیل است، در جستجوی حقیقت و ارزشهای والا قرار گرفته است. این بیان نشاندهندهی تقابل میان دو روحیه و دو راه متفاوت در زندگی است.
هوش مصنوعی: معدهٔ خر که به دنبال جذب غذا میرود، به سمت غذاهای خوراکی و آب جذب میشود، در حالی که معدهٔ آدمی هم به سمت گندم و آب جذب میگردد.
هوش مصنوعی: اگر تو کسی را نشناسی، او را در تاریکی ببین، زیرا او به وسیله امام خود هدایت شده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۱۰ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.