آن بخاری نیز خود بر شمع زد
گشته بود از عشقش آسان آن کبد
آه سوزانش سوی گردون شده
در دل صدر جهان مهر آمده
گفته با خود در سحرگه کای احد
حال آن آوارهٔ ما چون بود
او گناهی کرد و ما دیدیم لیک
رحمت ما را نمیدانست نیک
خاطر مجرم ز ما ترسان شود
لیک صد اومید در ترسش بود
من بترسانم وقیح یاوه را
آنک ترسد من چه ترسانم ورا
بهر دیگ سرد آذر میرود
نه بدان کز جوش از سر میرود
آمنان را من بترسانم به علم
خایفان را ترس بردارم به حلم
پارهدوزم پاره در موضع نهم
هر کسی را شربت اندر خور دهم
هست سر مرد چون بیخ درخت
زان بروید برگهاش از چوب سخت
درخور آن بیخ رسته برگها
در درخت و در نفوس و در نهی
برفلک پرهاست ز اشجار وفا
اصلها ثابت و فرعه فی السما
چون برست از عشق پر بر آسمان
چون نروید در دل صدر جهان
موج میزد در دلش عفو گنه
که ز هر دل تا دل آمد روزنه
که ز دل تا دل یقین روزن بود
نه جدا و دور چون دو تن بود
متصل نبود سفال دو چراغ
نورشان ممزوج باشد در مساغ
هیچ عاشق خود نباشد وصلجو
که نه معشوقش بود جویای او
لیک عشق عاشقان تن زه کند
عشق معشوقان خوش و فربه کند
چون درین دل برق مهر دوست جست
اندر آن دل دوستی میدان که هست
در دل تو مهر حق چون شد دوتو
هست حق را بی گمانی مهر تو
هیچ بانگ کف زدن ناید بدر
از یکی دست تو بی دستی دگر
تشنه مینالد که ای آب گوار
آب هم نالد که کو آن آبخوار
جذب آبست این عطش در جان ما
ما از آن او و او هم آن ما
حکمت حق در قضا و در قدر
کرد ما را عاشقان همدگر
جمله اجزای جهان زان حکم پیش
جفت جفت و عاشقان جفت خویش
هست هر جزوی ز عالم جفتخواه
راست همچون کهربا و برگ کاه
آسمان گوید زمین را مرحبا
با توم چون آهن و آهنربا
آسمان مرد و زمین زن در خرد
هرچه آن انداخت این میپرورد
چون نماند گرمیش بفرستد او
چون نماند تری و نم بدهد او
برج خاکی خاک ارضی را مدد
برج آبی تریش اندر دمد
برج بادی ابر سوی او برد
تا بخارات وخم را بر کشد
برج آتش گرمی خورشید ازو
همچو تابهٔ سرخ ز آتش پشت و رو
هست سرگردان فلک اندر زمن
همچو مردان گرد مکسب بهر زن
وین زمین کدبانویها میکند
بر ولادات و رضاعش میتند
پس زمین و چرخ را دان هوشمند
چونک کار هوشمندان میکنند
گر نه از هم این دو دلبر میمزند
پس چرا چون جفت در هم میخزند
بی زمین کی گل بروید و ارغوان
پس چه زاید ز آب و تاب آسمان
بهر آن میلست در ماده به نر
تا بود تکمیل کار همدگر
میل اندر مرد و زن حق زان نهاد
تا بقا یابد جهان زین اتحاد
میل هر جزوی به جزوی هم نهد
ز اتحاد هر دو تولیدی زهد
شب چنین با روز اندر اعتناق
مختلف در صورت اما اتفاق
روز و شب ظاهر دو ضد و دشمنند
لیک هر دو یک حقیقت میتنند
هر یکی خواهان دگر را همچو خویش
از پی تکمیل فعل و کار خویش
زانک بی شب دخل نبود طبع را
پس چه اندر خرج آرد روزها
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به بیان مفاهیم عاشقانه و فلسفی میپردازد. او با اشاره به رابطه عشق و وجود، به این نکته میپردازد که عشق دو طرفه است و نه تنها معشوق، بلکه عاشق را نیز تحت تأثیر قرار میدهد. در این میان، او به مفهوم رحمت و عفو نیز اشاره میکند و میگوید که اگرچه ممکن است گناهی رخ بدهد، اما رحمت و عطوفت وجود دارد که میتواند گنهکاران را آرام کند.
شاعر همچنین به ارتباط میان آسمان و زمین و تأثیرگذاری آنها بر یکدیگر اشاره میکند و میگوید که هر جز به دنبال جز دیگر است، مشابه آهن و آهنربا. او نشان میدهد که چگونه عناصر طبیعی در یکدیگر تأثیر متقابل دارند و این همافزایی باعث شکوفایی و تولید زندگی میشود.
در نهایت، شاعر بر این نکته تأکید میکند که روز و شب، اگرچه ظاهراً متضاد هستند، اما در حقیقت به یکدیگر وابستهاند و تنها از طریق این تعامل میتوانند به طور کامل وجود داشته باشند. این بدان معنی است که تمام موجودات و پدیدهها در جهان به هم متصل هستند و عشق و میل به تکمیل یکدیگر، جانمایه وجود را شکل میدهد.
هوش مصنوعی: در اینجا سخن از بخاری است که به شمع نزدیک شده و نشان میدهد که عشق او چقدر قوی و عمیق است. این عشق باعث شده تا او به راحتی به شمع نزدیک شود و در کنار آن قرار بگیرد.
هوش مصنوعی: نالهای عمیق از دل شخصی به آسمان رفته و در دل بزرگترین مقامها و جایگاهها عشق به وجود آمده است.
هوش مصنوعی: در دل صبح به خود میگویم: ای یکتای بیهمتا، حال آن کسی که در این دنیا سرگردان است چگونه است؟
هوش مصنوعی: او خطایی مرتکب شد و ما آن را مشاهده کردیم، اما او از رحمت ما آگاه نبود و نمیدانست که ما چگونه به او محبت میکنیم.
هوش مصنوعی: اگرچه دل گناهکار از ما میترسد، اما هنوز امیدهای زیادی در دلش وجود دارد که در این ترس جای دارد.
هوش مصنوعی: من به راحتی میتوانم این فرد بیپروای احمق را بترسانم، اما خودم از او چه ترسی دارم؟
هوش مصنوعی: برای دیگی که سرد است، آتش میزنند تا دوباره گرم شود، نه به این خاطر که بخواهد از جوش بیفتد.
هوش مصنوعی: من کسانی را که آرامش دارند، میترسانم و از طرف دیگر، به کسانی که نگرانند، آرامش میبخشم.
هوش مصنوعی: من در حال دوختن قسمتی از کارم هستم و در هر نقطهای از آن به هر کسی نوشیدنی میدهم.
هوش مصنوعی: سر مرد مانند ریشه درخت است؛ و از آن ریشه، برگهایش از چوب سخت میرویند.
هوش مصنوعی: برگهای درخت و نفسها و کارهایی که انجام نمیدهیم، همگی باید با توجه به ریشهای که دارند، مناسب و متناسب باشند.
هوش مصنوعی: در آسمان، پرهایی از درختان وفا وجود دارد که ریشههایشان ثابت و شاخههایشان در آسمان است.
هوش مصنوعی: زمانی که عشق در دل فردی به اوج میرسد، مانند پرهایی که در آسمان پدیدار میشوند، اثرات آن به شدت در جهان احساس میشود و نمیتوان آن را نادیده گرفت.
هوش مصنوعی: در دل او احساس بخشش و عفو گناهان موج میزد، زیرا هر دل به سوی دل دیگر راهی دارد و این راهها منجر به ارتباط و نزدیکی میان دلها میشود.
هوش مصنوعی: دلها از یکدیگر جدا نیستند و ارتباط آنها به گونهای است که میتوان به سادگی به احساسات و افکار دیگری دست یافت. مانند دو انسانی که در کنار هم هستند و به هم نزدیکند، نه اینکه از هم دور باشند.
هوش مصنوعی: دو چراغ که نورشان با هم ترکیب شده، به خاطر آنکه سفالشان به هم نپیوسته، نمیتوانند درست روشن شوند.
هوش مصنوعی: هیچ عاشقی در پی وصل محبوبش نیست اگر که معشوقش خود به دنبالش نباشد.
هوش مصنوعی: عشق برای عاشقان باعث نقص و ضعف میشود، اما عشق برای معشوقان سبب شادی و خوشحالی آنها میشود.
هوش مصنوعی: وقتی در دل من عشق و دوستی معشوق به وجود میآید، بدان که در دل او نیز محبت و دوستی وجود دارد.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که وقتی در دل تو محبت و دوستی نسبت به حق وجود داشته باشد، حقیقت این است که تو نیز بخشی از آن حقیقت و محبت میباشی و با اطمینان میتوان گفت که محبت تو را نیز در بر میگیرد.
هوش مصنوعی: هیچ صدایی از دست زدن به گوش نمیرسد مگر اینکه یکی به تنهایی و بدون کمک دیگری این کار را انجام دهد.
هوش مصنوعی: تشنه با ناله میگوید: ای آب خوشگوار، خود آب هم ناله میکند که کجاست آن کسی که این آب را بنوشد؟
هوش مصنوعی: این جمله به معنای آن است که عطش و نیاز ما به آب نشاندهندهی ارتباط عمیق ما با اوست. ما در تلاش برای رسیدن به او هستیم و او نیز در پی ماست. ارتباط ما دوطرفه است؛ ما به خاطر عطش خود به او نزدیک میشویم و او هم ما را میخواهد.
هوش مصنوعی: حکمت خداوند در سرنوشت و تقدیر ما باعث شده که ما عاشق یکدیگر شویم.
هوش مصنوعی: تمامی اجزای جهان بر اساس یک فرمان و قانون خاص به صورت جفت و همراه با عشق و محبت نسبت به یکدیگر زندگی میکنند.
هوش مصنوعی: هر جزء از دنیا جفتخواهی دارد مانند کهربا که کاه را به خود جذب میکند.
هوش مصنوعی: آسمان به زمین سلام میکند و میگوید که مانند آهن و آهنربا به هم جذب شدهاند.
هوش مصنوعی: آسمان مانند مرد و زمین مانند زن است؛ هر چیزی که آسمان به زمین میسپارد، زمین آن را پرورش میدهد.
هوش مصنوعی: زمانی که گرما و حرارتش از بین برود، او را میفرستد، و زمانی که رطوبت و تازگیاش از دست برود، او نمیتواند چیزی بدهد.
هوش مصنوعی: برج خاکی که بر روی زمین است، به کمک برج آبیای که در آسمان قرار دارد، زندگی و تنوع بیشتری را به وجود میآورد.
هوش مصنوعی: برج دمی از ابرها به سوی او حرکت کرد تا بخارات و غبار را کنار بزند.
هوش مصنوعی: برج آتش به اندازهای داغ است که گرمای خورشید را به یاد میآورد، همچون ماهیت سرخ یک تابه داغ که از حرارت آتش به وجود آمده است.
هوش مصنوعی: در این جهان، مانند مردانی که به دنبال کسب درآمد برای زنان هستند، فلک نیز در زمانی نامعلوم و در حال سرگردانی است.
هوش مصنوعی: این زمین همچون زنی صاحبفرزند، فرزندان خود را به دنیا میآورد و از آنها مراقبت میکند.
هوش مصنوعی: زمین و آسمان را بنگر با خرد، زیرا تنها کار افراد باهوش و هوشمند است که به خوبی انجام میشود.
هوش مصنوعی: اگر این دو محبوب به یکدیگر علاقه ندارند، پس چرا مانند جفتی که در کنار هم حرکت میکنند، به هم نزدیک میشوند؟
هوش مصنوعی: بدون خاک، گل و رنگارنگی نمیتواند بروید، پس چه چیزی از نیروی آب و زیبایی آسمان به وجود میآید؟
هوش مصنوعی: برای اینکه کار هر دو کامل شود، لازم است که میل و رغبت هر یک در ارتباط با دیگری وجود داشته باشد.
هوش مصنوعی: تمایل و کشش در میان مرد و زن از طرف حقیقت قرار داده شده است تا بدین وسیله جهان به بقای خود ادامه دهد و این اتحاد باعث پایداری آن میشود.
هوش مصنوعی: هر جزئی به سوی جزئی دیگر کشش دارد و از اتحاد این دو، پدیدهای نو و پارسایی به وجود میآید.
هوش مصنوعی: شب و روز هرچند ظاهراً با یکدیگر تفاوت دارند، اما در حقیقت هر دو به یک هدف و مقصود واحد میرسند.
هوش مصنوعی: روز و شب به عنوان دو پدیده متضاد و مخالف یکدیگر شناخته میشوند، اما در واقع هر دو بخشی از یک واقعیت مشترک را تشکیل میدهند.
هوش مصنوعی: هر کسی مانند خودش، دیگری را میخواهد تا به کمال کارها و اعمال خود برسد.
هوش مصنوعی: زیرا بدون شب، ذوق و خلاقیت وجود ندارد؛ پس چگونه در روزها میتواند خرجی داشته باشد؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.