مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۷۶ - معجزهٔ هود علیهالسلام در تخلص مؤمنان امت به وقت نزول باد
حق ستون این جهان از ترس ساخت
هر یکی از ترس جان در کار باخت
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۷۹ - آواز دادن هاتف مر طالب گنج را و اعلام کردن از حقیقت اسرار آن
نه چو کنعان کو ز کبر و ناشناخت
از که عاصم سفینهٔ فوز ساخت
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۸۳ - جواب گفتن مسلمان آنچ دید به یارانش جهود و ترسا و حسرت خوردن ایشان
پس مرا گفت آن یکی بر طور تاخت
با کلیم حق و نرد عشق باخت
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۸۹ - حکایت شب دزدان کی سلطان محمود شب در میان ایشان افتاد کی من یکیام از شما و بر احوال ایشان مطلع شدن الی آخره
چشم من ره برد شب شه را شناخت
جمله شب با روی ماهش عشق باخت
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۹۱ - رجوع کردن به قصهٔ طلب کردن آن موش آن چغز را لبلب جو و کشیدن سر رشته تا چغز را در آب خبر شود از طلب او
جنس و ناجنس از خرد دانی شناخت
سوی صورتها نشاید زود تاخت
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۹۴ - آمدن جعفر رضی الله عنه به گرفتن قلعه به تنهایی و مشورت کردن ملک آن قلعه در دفع او و گفتن آن وزیر ملک را کی زنهار تسلیم کن و از جهل تهور مکن کی این مرد میدست و از حق جمعیت عظیم دارد در جان خویش الی آخره
حاصل این کزلبس خویشش پرده ساخت
که نفوذ آن قمر را میشناخت
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۱۲۴ - بازگشتن آن شخص شادمان و مراد یافته و خدای را شکر گویان و سجده کنان و حیران در غرایب اشارات حق و ظهور تاویلات آن در وجهی کی هیچ عقلی و فهمی بدانجا نرسد
طعن چون میآمد از هر ناشناخت
معجزه میداد حق و مینواخت
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۱۳۱ - باز آمدن به شرح قصهٔ شاهزاده و ملازمت او در حضرت شاه
حاصل آن شه نیک او را مینواخت
او از آن خورشید چون مه میگداخت
جامی » هفت اورنگ » سلامان و ابسال » بخش ۱ - آغاز
بس که روی خوب تو با پرده ساخت
پرده را از روی تو نتوان شناخت
اسیری لاهیجی » اسرار الشهود » بخش ۵۱ - حکایت ابراهیم ادهم
پیش جانان هر ک ه جان ودل بباخت
مرکب عرفان در ین میدان بتاخت
شیخ بهایی » نان و حلوا » بخش ۱۴ - فی ذم أصحاب التدریس مقصد هم مجرد أظهار الفضل و التلبیس
اسب دولت، برفراز عرش تاخت
آنکه خود را زین مرض آزاد ساخت
شیخ بهایی » نان و حلوا » بخش ۱۷ - فی ذم من یتفاخر بتقرب الملوک مع أنه یزعم الانخراط فی سلک أهل السلوک
فرخ آنکو رخش همت را بتاخت
کام از این حلوا و نان، شیرین نساخت
ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۲۲۰ - بی نوایی که عاشق دختر پادشاه شد
یکدو روزی با غم و اندوه ساخت
روزها می سوخت شبها می گداخت
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۴۵ - جلال الدین بلخی معروف به مولوی معنوی
ای بسا معشوق کاید ناشناخت
پیش بدبختی نداند عشق باخت
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۷۲ - خلد - در خاتمهٔ کتاب و ذکر حالات و مقالات مؤلّف
راست خواهی کس به سوی او نتاخت
هم خود او خود را طلب کرد و شناخت
صفایی جندقی » دیوان اشعار » رقیهنامه » بخش ۲
زهره آهنگ حسینی برنواخت
سینه را بربط فغان را نغمه ساخت
اقبال لاهوری » اسرار خودی » بخش ۴ - دربیان اینکه حیات خودی از تخلیق و تولید مقاصد است
زندگی مرکب چو در جُنگاه باخت
بهر حفظ خویش این آلات ساخت
اقبال لاهوری » اسرار خودی » بخش ۷ - در بیان اینکه چون خودی از عشق و محبت محکم میگردد ، قوای ظاهره و مخفیه نظام عالم را مسخر می سازد
چنگ را پیش قلندر چون نواخت
از نوائی شیشه ی جانش گداخت
اقبال لاهوری » اسرار خودی » بخش ۸ - حکایت درین معنی که مسئلهٔ نفی خودی از مخترعات اقوام مغلوبهٔ بنی نوع انسان است که به این طریق مخفی اخلاق اقوام غالبه را ضعیف میسازند
شیر نر کوس شهنشاهی نواخت
میش را از حریت محروم ساخت
اقبال لاهوری » اسرار خودی » بخش ۱۴ - حکایت طایری که از تشنگی بیتاب بود
چون ز سوز تشنگی طایر گداخت
از حیات دیگری سرمایه ساخت