بخش ۸۹ - حکایت شب دزدان کی سلطان محمود شب در میان ایشان افتاد کی من یکیام از شما و بر احوال ایشان مطلع شدن الی آخره
شب چو شه محمود برمیگشت فرد
با گروهی قوم دزدان باز خورد
پس بگفتندش کیی ای بوالوفا
گفت شه من هم یکیام از شما
آن یکی گفت ای گروه مکر کیش
تا بگوید هر یکی فرهنگ خویش
تا بگوید با حریفان در سمر
کو چه دارد در جبلت از هنر
آن یکی گفت ای گروه فنفروش
هست خاصیت مرا اندر دو گوش
که بدانم سگ چه میگوید به بانگ
قوم گفتندش ز دیناری دو دانگ
آن دگر گفت ای گروه زرپرست
جمله خاصیت مرا چشم اندرست
هر که را شب بینم اندر قیروان
روز بشناسم من او را بیگمان
گفت یک خاصیتم در بازو است
که زنم من نقبها با زور دست
گفت یک خاصیتم در بینی است
کار من در خاکها بوبینی است
سرالناس معادن داد دست
که رسول آن را پی چه گفته است
من ز خاک تن بدانم کاندر آن
چند نقدست و چه دارد او ز کان
در یکی کان زر بیاندازه درج
وان دگر دخلش بود کمتر ز خرج
همچو مجنون بو کنم من خاک را
خاک لیلی را بیابم بیخطا
بو کنم دانم ز هر پیراهنی
گر بود یوسف و گر آهرمنی
همچو احمد که برد بو از یمن
زان نصیبی یافت این بینی من
که کدامین خاک همسایهٔ زرست
یا کدامین خاک صفر و ابترست
گفت یک نک خاصیت در پنجهام
که کمندی افکنم طول علم
همچو احمد که کمند انداخت جانش
تا کمندش برد سوی آسمانش
گفت حقش ای کمندانداز بیت
آن ز من دان ما رمیت اذ رمیت
پس بپرسیدند زان شه کای سند
مر ترا خاصیت اندر چه بود
گفت در ریشم بود خاصیتم
که رهانم مجرمان را از نقم
مجرمان را چون به جلادان دهند
چون بجنبد ریش من زیشان رهند
چون بجنبانم به رحمت ریش را
طی کنند آن قتل و آن تشویش را
قوم گفتندش که قطب ما توی
که خلاص روز محنتمان شوی
چون سگی بانگی بزد از سوی راست
گفت میگوید که سلطان با شماست
خاک بو کرد آن دگر از ربوهای
گفت این هست از وثاق بیوهای
پس کمند انداخت استاد کمند
تا شدند آن سوی دیوار بلند
جای دیگر خاک را چون بوی کرد
گفت خاک مخزن شاهیست فرد
نقبزن زد نقب در مخزن رسید
هر یکی از مخزن اسبابی کشید
بس زر و زربفت و گوهرهای زفت
قوم بردند و نهان کردند تفت
شه معین دید منزلگاهشان
حلیه و نام و پناه و راهشان
خویش را دزدید ازیشان بازگشت
روز در دیوان بگفت آن سرگذشت
پس روان گشتند سرهنگان مست
تا که دزدان را گرفتند و ببست
دستبسته سوی دیوان آمدند
وز نهیب جان خود لرزان شدند
چونک استادند پیش تخت شاه
یار شبشان بود آن شاه چو ماه
آنک چشمش شب بهرکه انداختی
روز دیدی بی شکش بشناختی
شاه را بر تخت دید و گفت این
بود با ما دوش شبگرد و قرین
آنک چندین خاصیت در ریش اوست
این گرفت ما هم از تفتیش اوست
عارف شه بود چشمش لاجرم
بر گشاد از معرفت لب با حشم
گفت و هو معکم این شاه بود
فعل ما میدید و سرمان میشنود
چشم من ره برد شب شه را شناخت
جمله شب با روی ماهش عشق باخت
امت خود را بخواهم من ازو
کو نگرداند ز عارف هیچ رو
چشم عارف دان امان هر دو کون
که بدو یابید هر بهرام عون
زان محمد شافع هر داغ بود
که ز جز شه چشم او مازاغ بود
در شب دنیا که محجوبست شید
ناظر حق بود و زو بودش امید
از الم نشرح دو چشمش سرمه یافت
دید آنچ جبرئیل آن بر نتافت
مر یتیمی را که سرمه حق کشد
گردد او در یتیم با رشد
نور او بر ذرهها غالب شود
آنچنان مطلوب را طالب شود
در نظر بودش مقامات العباد
لاجرم نامش خدا شاهد نهاد
آلت شاهد زبان و چشم تیز
که ز شبخیزش ندارد سر گریز
گر هزاران مدعی سر بر زند
گوش قاضی جانب شاهد کند
قاضیان را در حکومت این فنست
شاهد ایشان را دو چشم روشنست
گفت شاهد زان به جای دیده است
کو بدیدهٔ بیغرض سر دیده است
مدعی دیدهست اما با غرض
پرده باشد دیدهٔ دل را غرض
حق همیخواهد که تو زاهد شوی
تا غرض بگذاری و شاهد شوی
کین غرضها پردهٔ دیده بود
بر نظر چون پرده پیچیده بود
پس نبیند جمله را با طم و رم
حبک الاشیاء یعمی و یصم
در دلش خورشید چون نوری نشاند
پیشش اختر را مقادیری نماند
پس بدید او بیحجاب اسرار را
سیر روح مؤمن و کفار را
در زمین حق را و در چرخ سمی
نیست پنهانتر ز روح آدمی
باز کرد از رطب و یابس حق نورد
روح را من امر ربی مهر کرد
پس چو دید آن روح را چشم عزیز
پس برو پنهان نماند هیچ چیز
شاهد مطلق بود در هر نزاع
بشکند گفتش خمار هر صداع
نام حق عدلست و شاهد آن اوست
شاهد عدلست زین رو چشم دوست
منظر حق دل بود در دو سرا
که نظر در شاهد آید شاه را
عشق حق و سر شاهدبازیش
بود مایهٔ جمله پردهسازیش
پس از آن لولاک گفت اندر لقا
در شب معراج شاهدباز ما
این قضا بر نیک و بد حاکم بود
بر قضا شاهد نه حاکم میشود
شد اسیر آن قضا میر قضا
شاد باش ای چشمتیز مرتضی
عارف از معروف بس درخواست کرد
کای رقیب ما تو اندر گرم و سرد
ای مشیر ما تو اندر خیر و شر
از اشارتهات دلمان بیخبر
ای یرانا لانراه روز و شب
چشمبند ما شده دید سبب
چشم من از چشمها بگزیده شد
تا که در شب آفتابم دیده شد
لطف معروف تو بود آن ای بهی
پس کمال البر فی اتمامه
یا رب اتمم نورنا فی الساهره
وانجنا من مفضحات قاهره
یار شب را روز مهجوری مده
جان قربتدیده را دوری مده
بعد تو مرگیست با درد و نکال
خاصه بعدی که بود بعد الوصال
آنک دیدستت مکن نادیدهاش
آب زن بر سبزهٔ بالیدهاش
من نکردم لا ابالی در روش
تو مکن هم لاابالی در خلش
هین مران از روی خود او را بعید
آنک او یکباره آن روی تو دید
دید روی جز تو شد غل گلو
کل شیء ما سوی الله باطل
باطلاند و مینمایندم رشد
زانک باطل باطلان را میکشد
ذره ذره کاندرین ارض و سماست
جنس خود را هر یکی چون کهرباست
معده نان را میکشد تا مستقر
میکشد مر آب را تف جگر
چشم جذاب بتان زین کویها
مغز جویان از گلستان بویها
زانک حس چشم آمد رنگ کش
مغز و بینی میکشد بوهای خوش
زین کششها ای خدای رازدان
تو به جذب لطف خودمان ده امان
غالبی بر جاذبان ای مشتری
شاید ار درماندگان را وا خری
رو به شه آورد چون تشنه به ابر
آنک بود اندر شب قدر آن بدر
چون لسان وجان او بود آن او
آن او با او بود گستاخگو
گفت ما گشتیم چون جان بند طین
آفتاب جان توی در یوم دین
وقت آن شد ای شه مکتومسیر
کز کرم ریشی بجنبانی به خیر
هر یکی خاصیت خود را نمود
آن هنرها جمله بدبختی فزود
آن هنرها گردن ما را ببست
زان مناصب سرنگوساریم و پست
آن هنر فی جیدنا حبل مسد
روز مردن نیست زان فنها مدد
جز همان خاصیت آن خوشحواس
که به شب بد چشم او سلطانشناس
آن هنرها جمله غول راه بود
غیر چشمی کو ز شه آگاه بود
شاه را شرم از وی آمد روز بار
که به شب بر روی شه بودش نظار
وان سگ آگاه از شاه وداد
خود سگ کهفش لقب باید نهاد
خاصیت در گوش هم نیکو بود
کو به بانگ سگ ز شیر آگه شود
سگ چو بیدارست شب چون پاسبان
بیخبر نبود ز شبخیز شهان
هین ز بدنامان نباید ننگ داشت
هوش بر اسرارشان باید گماشت
هر که او یکبار خود بدنام شد
خود نباید نام جست و خام شد
ای بسا زر که سیهتابش کنند
تا شود آمن ز تاراج و گزند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن داستانی است از شبگردی و خاصیتهایی که دزدان در شب دارند. در این داستان، شاه محمود به دزدان میپیوندد و هر یک از دزدان خاصیتهای خود را بیان میکنند. یکی از آنها میگوید که میتواند صدای سگها را بشنود و دیگری بر توانایی دیدن اشیاء در تاریکی تأکید میکند. یکی دیگر از دزدان با بینی خود میتواند طلا را تشخیص دهد.
در انتها، شاه محمود، که ناظر بر این دزدان است، متوجه میشود که آنها تخلفات و دزدیهای زیادی انجام میدهند. پس از بازگشت به دیوان، او به اطلاع مردم میرساند و دزدان را به دام میاندازد. داستان اشاره به تواناییهای خاص انسانها و همچنین به خطراتی که در زندگی دارند، میکند و نشان میدهد که آگاهی و درایت میتواند منجر به کشف حقایق و جلوگیری از فساد شود. در نهایت، ارزش انتخابهای خوب بر بدیهای انسان تأکید میشود.
هوش مصنوعی: شب هنگامی که شاه محمود بازمیگشت، با گروهی از دزدان مواجه شد.
هوش مصنوعی: پس از او پرسیدند که کیستی ای مرد نیکوکار، او پاسخ داد که من هم مانند شما یکی از همین مردم هستم.
هوش مصنوعی: یکی از آنها گفت: ای جمعیت زیرک و حیلهگر، بیایید تا هر کس فرهنگ و آداب خود را بیان کند.
هوش مصنوعی: او میخواهد بگوید که هر چه در وجودش از هنر و توانایی دارد، در تعامل با رقبایش مشخص میشود.
هوش مصنوعی: یکی از آنها گفت: ای گروهی که مهارت دارین، خاصیت من را در گوشهایم میتوانی بشنوی.
هوش مصنوعی: میخواهم بفهمم سگ چه میگوید، زیرا به او گفتهاند که از دو دینار، دو دانگ بگیرد.
هوش مصنوعی: آن شخص دیگر گفت: ای افرادی که به طلا و ثروت اهمیت میدهید، تمام ویژگیها و خصوصیات من در نگاه و دید من نهفته است.
هوش مصنوعی: هر کس را که در شب در قیران ببینم، در روز او را بدون شک میشناسم.
هوش مصنوعی: میگوید که یک ویژگی خاص در بازویم دارم که به کمک آن میتوانم با قدرت دستم کندن و حفاری کنم.
هوش مصنوعی: او میگوید که خاصیتی دارد که در کارش، به بینش و شناخت عمیق از چیزها در دنیای مادی اهمیت میدهد.
هوش مصنوعی: مردم مانند معادن هستند که هر کس به اندازهی خود ارزش و ظرفیت دارد و پیامبران برای هدایت آنها آمدهاند تا به آنها بفهمانند چه باید بکنند.
هوش مصنوعی: من از خاک بدن میدانم که در آن چه چیزهایی از ارزشها و داراییها وجود دارد و او چه چیزی از این چیزها در خود دارد.
هوش مصنوعی: در یک جای خاص، طلا و ثروت فراوانی وجود دارد و در جای دیگر، درآمد شخص از هزینههایش کمتر است.
هوش مصنوعی: به مانند مجنون، بوی خاک را میگیرم تا خاک لیلی را بدون اشتباه بیابم.
هوش مصنوعی: من میتوانم از بوی هر پیراهنی تشخیص دهم که چه کسی آن را پوشیده، چه یوسف باشد و چه آهرمن.
هوش مصنوعی: مانند احمد که بوی خوشی را از یمن آورد، من نیز از آن بهرهمند شدم و این حالت مرا میبینی.
هوش مصنوعی: کدام زمین همسایهٔ زری است و کدام زمین بیخاصیت و ناکارآمد است؟
هوش مصنوعی: خودم را به یک ویژگی خاص در دستم اشاره کردم که میتوانم با آن، علم و دانش خود را به دیگران منتقل کنم و آنها را تحت تأثیر قرار دهم.
هوش مصنوعی: مانند احمد که با امید و اراده خود، جانش را به چنگ آورد و آن را به آسمانهای بلند پرتاب کرد.
هوش مصنوعی: گفت: حقش را بگزار، ای کسی که میافکنی دام، بیت او از من است. بدان که وقتی تو سنگ میزنی، در واقع تو نیستی که میزنی.
هوش مصنوعی: پس از آن از آن شاه پرسیدند که چه ویژگیای باعث شده است تو به این مقام رفیع برسی.
هوش مصنوعی: گفتند که خاصیتی در ریش من نهفته است که میتواند مجرمان را از عذاب رهایی بخشد.
هوش مصنوعی: زمانی که مجرمان را به دست جلادان میسپارند، وقتی که آنها با حرکت میکنند، ریش من از این جان سختها دور میشود.
هوش مصنوعی: وقتی که به رحمت اشاره کنم، آن مشکل و نگرانی را از بین میبرند.
هوش مصنوعی: قوم به او گفتند که تو قطب و محور ما هستی و این امید را دارند که در روز سختیها و مشکلات، تو مایهی نجات و رهایی ما باشی.
هوش مصنوعی: وقتی سگی از سمت راست صدا کند، گویی میگوید که پادشاه در کنار شماست.
هوش مصنوعی: خاک بوی دیگری گرفت و گفت: این بو متعلق به زنی است که به تازگی بیوه شده.
هوش مصنوعی: استاد کمند را پرتاب کرد تا آنها به آن سوی دیوار بلند بروند.
هوش مصنوعی: در جایی دیگر، وقتی که خاک را بو کرد، گفت که این خاک گنجینهای از پادشاهان است.
هوش مصنوعی: نقبزن به دیوار زنی میکند و به مخزن میرسد، هر کس از آن مخزن چیزی را بیرون میآورد.
هوش مصنوعی: بسیاری از طلاها و پارچههای باارزش و جواهرات را قوم بر داشته و پنهان کردند.
هوش مصنوعی: شاه معین، جایگاه آنها را مشاهده کرد که مملو از زینت و محبوبیت و امنیت و مسیر مشخصی است.
هوش مصنوعی: او خود را از آنها پنهان کرد و روزی دیگر به دیوان برگشت و داستان خود را برایشان تعریف کرد.
هوش مصنوعی: سرهنگها در حال نشئگی و شادابی به راه افتادند تا دزدان را دستگیر کرده و به بند کشند.
هوش مصنوعی: با دستان بسته به سمت مقامهای بالا رفتند و از شدت ترس جانشان به لرزه افتاد.
هوش مصنوعی: چون که در برابر تخت شاه ایستادهاند، شبشان به خاطر این شاه مانند ماه روشن و زیباست.
هوش مصنوعی: به راستی که چشمان او در شب به تو نگریست و روزی که او را دیدی، بیتردید او را شناختهای.
هوش مصنوعی: شاه را بر تخت نشسته دید و گفت که این همان بود که دیشب همراه من بود.
هوش مصنوعی: این مرد ویژگیهای زیادی دارد که ما نیز به خاطر جست و جوی در وجود او از آن ویژگیها چیزی به دست آوردهایم.
هوش مصنوعی: عاشق و عارف به دلیل درک عمیق و آگاهی خود، به راحتی به رازها و حقایق زندگی پی میبرد و در برابر آنها باز و آماده است.
هوش مصنوعی: همچنین او با شما صحبت میکند، این شاه بود که کارهای ما را مشاهده میکرد و صدای ما را میشنید.
هوش مصنوعی: چشم من در شب، چهره زیبای او را شناخته است و به خاطر روی ماهش، تمامی شب را به عشق باخته است.
هوش مصنوعی: من هرگز کسی را نمیخواهم که از درک و معرفت دور کند.
هوش مصنوعی: چشم عارف به عنوان یک هدیه است که در اختیار هر دو جهان قرار دارد؛ زیرا کسی که به حقیقت پی برد، هر نوع کمک و یاری را از وجود او دریافت میکند.
هوش مصنوعی: از آن محمد که شفاعت میکند، هر مصیبت و نگرانی برطرف میشود، چرا که غیر از او هیچکس نمیتواند یاری رسان باشد.
هوش مصنوعی: در دنیای شب که تاریک و پوشیده است، حقیقتی وجود دارد که ناظر بر همه چیز است و انسان به آن امید دارد.
هوش مصنوعی: چشمانش مانند دو سنگ جواهر درخشان است و آنچه جبرئیل از آن دوری کرده، او به زیبایی در آن چشمها میبیند.
هوش مصنوعی: اگر یتیمی را با محبت و مراقبت درست راهنمایی کنند و به او توجه کنند، او در آینده به فردی با رشد و موفق تبدیل میشود.
هوش مصنوعی: نور او بر ذرهها چنان تسلط مییابد که هر طالبی به دنبال آن مطلوب میگردد.
هوش مصنوعی: او به مقامهای بندگان توجه داشت، به همین دلیل نامش را خداوند برگزید.
هوش مصنوعی: زبان و چشمان تیز مانند ابزاری هستند که در شب بیدارند و از هیچ چیزی فرار نمیکنند.
هوش مصنوعی: اگر هزاران مدعی نیز به پا خیزند، قاضی فقط به سخنان شاهد گوش میدهد.
هوش مصنوعی: قاضیان در این حکومت، افرادی هستند که توانایی قضاوت را دارند و از هوش و بصیرت لازم برخوردارند. آنها به راحتی میتوانند حقیقت را ببینند و در انجام وظایف خود به خوبی عمل کنند.
هوش مصنوعی: گفت شاهد به جای چشم، تنها یک نگاه بیغرض و آزاد دارد که میتواند واقعیت را به درستی ببیند.
هوش مصنوعی: مدعی چیزی را دیده است، اما با نیت و هدف خاصی، در حالی که دل خود را به خاطر آن نیت، پنهان کرده است.
هوش مصنوعی: خداوند میخواهد که تو پارسا و زاهد زندگی کنی تا بتوانی از خواستهها و منافع شخصی خود دست بکشی و به درک عمیقتری برسیم.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که هدفها و منظورهای پنهانی همچون پردهای بر روی دید ما قرار دارند، که به دلیل وجود این پرده نمیتوانیم آنچه را که واقعاً وجود دارد، به وضوح ببینیم. این پرده باعث میشود که درک صحیحی از واقعیت نداشته باشیم.
هوش مصنوعی: پس انسانها در عشق به چیزها چنان غرق میشوند که نمیتوانند اطراف خود را ببینند و نمیشنوند.
هوش مصنوعی: در دل او نوری از خورشید میتابد که ستارهها در برابرش هیچ ارزشی ندارند.
هوش مصنوعی: پس او بدون حجاب و پرده، اسرار را نشان داد، تا روح مؤمنان و کافران را ببیند و درک کند.
هوش مصنوعی: در زمین و آسمان هیچ حقیقتی وجود ندارد که از روح انسان پنهانتر باشد.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که در این بیت، شاعر به حقیقت و معانی عمیق زندگی اشاره میکند. او دربارهٔ حقایق دینی و روحی صحبت میکند و میگوید که به دستور خداوند، پردهای از مفاهیم مختلف برداشته شده است. در نهایت، این مفهوم نشاندهندهٔ تأثیر الهی بر روح انسان و جستجوی حقیقت است.
هوش مصنوعی: پس وقتی آن روح را چشم محترم دید، دیگر چیزی پنهان نماند.
هوش مصنوعی: در هر جدالی، او منبع زیبایی و حقیقت است و زمانی که از او سخن میگویند، اثراتش مانند درد سردرد نمایان میشود.
هوش مصنوعی: نام خداوند عدالت است و دلایل آن نیز خود اوست. او شاهد عدالت است و به همین دلیل چشم دوستی بر او دوخته شده است.
هوش مصنوعی: دل انسان در هر دو جهان، جلوهگاه حقیقت است، چون نگاهی که به معشوق میافکند، مانند نگاهی است که یک پادشاه به زیبایی میکند.
هوش مصنوعی: عشق به حقیقت و وجود او، علت و منبع تمام زیباییها و تجلیات عالم است.
هوش مصنوعی: پس از آنکه به وجود تو اشاره شد، در دیدار شب معراج، ما به تماشای زیباییهای تو پرداختیم.
هوش مصنوعی: این سرنوشت بر خوب و بد حاکم است و بر این سرنوشت فقط نظارت میشود، نه اینکه کسی بر آن تسلط داشته باشد.
هوش مصنوعی: به دام سرنوشت گرفتار شدم، ای چشم تیزبین مرتضی، خوشحال باش.
هوش مصنوعی: عاشق از محبوب خود خواسته که ای رقیب ما، تو در همه شرایط زندگی همیشه حضور داری.
هوش مصنوعی: ای مشاور ما، تو در خوبیها و بدیها از نشانههایت ما را بیخبر نگهداشتی.
هوش مصنوعی: ای یار، ما هر روز و شب نمیتوانیم تو را ببینیم، چون چشمان ما به دلیل دیدن دلایلت، بسته شده است.
هوش مصنوعی: چشم من به خاطر زیباییهای دیگران یاری جسته است، تا در تاریکیها، نور و روشنی من نمایان شود.
هوش مصنوعی: مهر و محبت تو بود که باعث بزرگی و شایستگی من شد، پس کاملترین خوبیها در انجام کارهایت نمایان میشود.
هوش مصنوعی: ای خدا، نور ما را در دنیا به کمال برسان و ما را از شرّ مشکلات و بلایای سخت نجات بده.
هوش مصنوعی: ای محبوب، شب را به روز تبدیل نکن و از دوری خود به دلتنگی من نیفزا.
هوش مصنوعی: پس از تو زندگی بیمعناست و پر از درد است، به ویژه بعد از آن دیدار دلنشینی که داشتیم.
هوش مصنوعی: آن کس که تو را دیده، تو را فراموش نکند و به یاد تو همیشه زندگی کند. همچنان که به یک سبزهی سرسبز آب میدهند تا رشد کند، باید به خاطر تو هم همواره محبت و توجه داشته باشد.
هوش مصنوعی: من در زندگیام بیملاحظگی نکردم، تو هم در کارهایت بیاحتیاطی نکن.
هوش مصنوعی: به خودت بیندیش و او را از خود دور نکن، چرا که او ناگهان از جمال تو آگاه شده است.
هوش مصنوعی: وقتی که چهرهی تو را میبینم، دیگر نمیتوانم چیزی جز تو را ببینم و همه چیز غیر از خداوند بیارزش و بیمحتوا به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: آنچه که در ظاهر رشد و توسعه به نظر میرسد، در واقع باطل است، زیرا باطل نیروهای خود را از میان باطلها میگیرد و به پیش میراند.
هوش مصنوعی: هر چیزی که در زمین و آسمان وجود دارد، مانند یک دانه کوچک است که ویژگیهای خاص خود را دارد و همه آنها از نظر ماهیت به هم شبیهاند.
هوش مصنوعی: معده برای جذب نان تلاش میکند و در عوض، آب را برداشت میکند تا به جگر برسد.
هوش مصنوعی: چشمهای زیبا و دلربای محبوبان از این محلهها، مانند مغز جویان که از گلستانها عطر و بویی خوش گرفتهاند.
هوش مصنوعی: چون حس بینایی به ما رنگها را مینماید، مغز و بینی نیز بوی خوش را به ما منتقل میکنند.
هوش مصنوعی: ای خدای دانای اسرار، به خاطر این جذبهها، ما را با لطف خودت حفظ کن و امن نگهدار.
هوش مصنوعی: ای مشتری، شاید تو از جذبهها و زیباییها به سوی من کشیده شدهای، اما آیا ممکن است که درماندگان را نیز بپذیری؟
هوش مصنوعی: شخصی که به شدت تشنه است، به سوی باران میرود و مانند او، در شب قدر که شب مهمی است، به سوی روشنایی و هدایت روی میآورد.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که زبان و روح او به گونهای است که او همیشه همراه با خودش است و بنابراین میتواند در هر شرایطی با اعتماد به نفس و جسارت سخن بگوید.
هوش مصنوعی: گفتیم که ما در جستجوی حقیقت هستیم، مانند جانی که به نور خورشید نیاز دارد و تو در روز قیامت، منبع حیات ما خواهی بود.
هوش مصنوعی: زمان آن فرا رسیده است ای شاه پنهان، که به خاطر لطف و بزرگواریات، موهای من را به حرکت درآوری و به نیکی رهنمون شوی.
هوش مصنوعی: هر کدام از ویژگیهای خود را نشان دادند و آن مهارتها فقط باعث افزایش بدبختی شدند.
هوش مصنوعی: آن مهارتها و هنرها باعث شدهاند که ما در موقعیتهای بلند و مهم قرار بگیریم و به همین خاطر ما در خطر افتادن و سقوط هستیم.
هوش مصنوعی: این هنر که در گردن ما مانند زنجیری مستحکم است، از روز مرگ نمیکاهد و برای ما از آن فنون یاری میرساند.
هوش مصنوعی: تنها ویژگی خاصی که آن شخص باهوش دارد، این است که در شب، بدیها را میبیند و به خوبیهایش پی میبرد.
هوش مصنوعی: تمام هنرها و مهارتها مانند یک غول هستند که در مسیر زندگی ما قرار دارند، اما تنها چشمی که از حقیقت و واقعیت آگاه است، میتواند آنها را درک کند.
هوش مصنوعی: در روز بارانی، پادشاه از زیبایی کسی که شب بر روی او مینگریست، شرمگین شد.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که سگ، از مقام و واقعیت شاه و انصافش آگاه است و باید به او لقب "سگ کهف" داد. به عبارتی، وفاداری و آگاهی او شایسته احترام و لقب خاصی است.
هوش مصنوعی: نکته خوب این است که انسان باید به صدای اطراف خود توجه کند، چرا که از طریق نشانهها و صداها میتوان به خطرات و موقعیتهای مختلف پی برد. مثل این که صدای یک سگ میتواند ما را از وجود یک شیر آگاه کند.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که وقتی سگ بیدار باشد، مانند نگهبانی است که در شب بیدار است و به هیچ چیز بیخبر نمیماند. در واقع، این تصویر به ما میگوید که در صورت هشیاری و مراقبت، هیچ خطر یا مشکلی از چشم دور نمیماند.
هوش مصنوعی: باید مراقب باشید که از بدنامان هراسی نداشته باشید و به جای آن، هوشیارانه به رازهای آنها توجه کنید.
هوش مصنوعی: هر کسی که یکبار به بدنامی دچار شده باشد، نباید دوباره به دنبال نام و آوازه برود و به بیخود شدن ادامه دهد.
هوش مصنوعی: بسیاری از طلاها را میتوان به خاطر رنگ تیرهشان از خطر دزدی و آسیب دور نگه داشت.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۶ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.