گنجور

عنصری » قصاید » شمارهٔ ۱۰ - در مدح سلطان محمود

 

تا همی جولان زلفش گرد لالستان بود

عشق زلفش را بگرد هر دلی جولان بود

تا همی نا تافته تاب اوفتد در زلف او

تافته بودن دل عشاق را پیمان بود

مرمرا پیدا نیامد تا ندیدم زلف او

[...]

عنصری
 

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۳ - در مدح ابوالحسن علی بن فضل بن احمد معروف به حجاج

 

مهتر گو را چو حاتم کهتر و در بان بود

گر کسی گوید چنو باشد کسی نادان بود

آنکه این اندیشه او را باشد او را مرده دان

گو چنو باشد کسی گر کالبد چون جان بود

همچنین باشد به صورت لیکن اندر باب فضل

[...]

فرخی سیستانی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۱ - در مدح ابومنصور وهسودان بن مملان

 

تا بجان در عقل باشد تا بتن در جان بود

جان و تن را از لب و جام و لب جانان بود

جان و تن را خود غذا می باشد و جانان بدانک

می غذای تن بود جانان غذای جان بود

گرچه تن باشد غمی با جام می باشد قوی

[...]

قطران تبریزی
 

امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۱۳۰

 

تا بنفشستان جانان گرد لالستان بود

عاشق از جانان بنفشستان و لالستان بود

تا دل عشاق را رویش همی آتش دهد

آب دادن دیدهٔ عشاق را پیمان بود

تاب زلفش تا همی پیدا بود بر عارضش

[...]

امیر معزی
 

امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۱۳۱

 

تا جهان باشد خداوندش ملک سلطان بود

وز ملک‌ سلطان جهان چون روضهٔ رضوان بود

تاکه از یزدان بود پیروزی هر دولتی

هم دلیلش دولت و هم ناصرش یزدان بود

تا قضا و بخت باشد با بقا و عمر او

[...]

امیر معزی
 

امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۱۳۲

 

روی او ماه است اگر بر ماه مشک افشان بود

قد او سروست اگر بر سرو لالستان بود

گر روا باشدکه لالستان بود بر راه سرو

بر مه روشن روا باشد که مشک افشان بود

دل چوگوی و پشت چون چوگان بود عشّاق را

[...]

امیر معزی
 

امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۱۳۳

 

تاگه عز بندگآن در دین و در ایمان بود

عز و دین اندر بقای دولت سلطان بود

طاعت و پیمان او را بخت در بیعت بود

دولت و اقبال او را چرخ در فرمان بود

هر ندیمی زان او با فر افریدون بود

[...]

امیر معزی
 

سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۲

 

روی او ماهست اگر بر ماه مشک افشان بود

قد او سروست اگر بر سرو لالستان بود

گر روا باشد که لالستان بود بالای سرو

بر مه روشن روا باشد که مشک افشان بود

دل چو گوی و پشت چون چوگان بود عشاق را

[...]

سنایی
 

سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵۸ - در مذمت عافیت جویی

 

در جهان دردی طلب کان عشق سوز جان بود

پس به جان و دل بخر گر عاقلی ارزان بود

چاره تا کی جویی از درمان و درد دل همی

رو به ترک جان بگو دردت همه درمان بود

تا کی اندر انجمن دعوی ز هجر و وصل یار

[...]

سنایی
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۴۴

 

رو ترش کردی مگر دی باده‌ات گیرا نبود

ساقیت بیگانه بود و آن شه زیبا نبود

یا به قاصد رو ترش کردی ز بیم چشم بد

بر کدامین یوسف از چشم بد آن غوغا نبود

چشم بد خستش ولیکن عاقبت محمود بود

[...]

مولانا
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۷۹

 

فرخ آن عیدی که جان قربانی جانان بود

خرم آن جانی که پیش نیکوان قربان بود

چون نگوید نازنین من مبارک باد عید

جان شکر ریزی کند، دیده گلاب افشان بود

بذله گوی و عشوه ساز و شوخ چشم و غمزه زن

[...]

امیرخسرو دهلوی
 

شاه نعمت‌الله ولی » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۱۱۹

 

مشهد آل مشهد روضهٔ رضوان بود

این چنین خوش مشهدی در خطهٔ ماهان بود

نعمت‌اللّه را زیارت کن که تا یابی مراد

زان که قبرش قبلهٔ حاجات انس و جان بود

شاه نعمت‌الله ولی
 

نسیمی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۱

 

قبله عشاق عارف صورت رحمان بود

جان و دل در عشق جانان باختن خوب آن بود

پیش روی خوبرویان سجده می آرم، فقیه!

قبله ای کی به ز روی و صورت خوبان بود

زاهد اندر عشق او در باز جان و دل چو من

[...]

نسیمی
 

میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۱

 

اول عشق است، جای بی‌وفایی‌ها نبود

زود مستغنی گذشتی، جای استغنا نبود

ناامیدی بین که دارد خوشدلم با یک نگاه

آنکه شاد از وی به صد پرسش دل شیدا نبود

نوگرفتاری به راه امروز گویا دیده است

[...]

میلی
 

ابوالحسن فراهانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۲۰

 

کس چرا در قتل چون من بی کسی حیران بود

کشتن چون من کسی بر چون تویی آسان بود

باز درد رشک را از هجر درمان میکنم

درد را بنگر چه باشد چون دوا هجران بود

یا تو پیش دیده یا اشک خونین در نظر

[...]

ابوالحسن فراهانی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۲۸

 

خنده سوفار با دلگیری پیکان بود

نیست ممکن آدمیزاد از دو سر خندان بود

صحبت نیکان، خسیسان را دعای جوشن است

ایمن است از سوختن تا خار در بستان بود

دولت دنیا گوارا نیست بر روشندلان

[...]

صائب تبریزی
 

محیط قمی » هفت شهر عشق » شمارهٔ ۵۱ - در میلاد سعادت بنیاد امام زمان علیه السلام

 

نوبهار فرّخ آمد، نوبت بستان بود

نوبت بوستان و گاه سیر سروستان بود

ساحت گیتی عبیر آگین چو صحرای ختن

چون شمیم زلف جانان باد مشک افشان بود

هرطرف بینی نظر بر لاله و گل اوفتد

[...]

محیط قمی
 

صامت بروجردی » قصاید » شمارهٔ ۱۸ - در مدح اسدالله الغالب امیرالمومنین(ع)

 

گر علی بعد از نبی بر مومنان مولی نبود

اسمی از اسلام و از اسلامیان برپا نبود

گر نیفشردی به حفظ بیضه اسلام پای

نامی از شرع و شریعت تاکنون اصلاً نبود

گر نمی‌افروخت از بهر شکست خصم دست

[...]

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » اشعار مصیبت » شمارهٔ ۲۰ - در استغاثه به حضرت امام زمان ارواح العالمین له الفداء

 

این سر ی کاندر سنان چون ماه نو تابان بود

بر سر نی همچو خورشید فلک درخشان بود

ورد یاقوت لب او خواندن قرآن بود

چشم او خیره به سوی خواهر و طفلان بود

صامت بروجردی
 

ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۹۸ - حبسیه

 

پانزده روز است تا جایم در این زندان بود

بند و زندان‌ کی سزاوار خردمندان بود

کار نامردان بود سرپنجه با ارباب فقر

آنکه زد سرپنجه با اهل غنا، مرد آن بود

همت آن باشد که گیری دستی از افتاده‌ای

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 
 
sunny dark_mode